Saturday, December 20, 2008

سخنان مهندس طبرزدی درمراسم بزرگداشت یک مبارز آزادیخواه

درروزجمعه ی گذشته مراسم بزرگداشت شادروان علی اکبر بهمنش وکیل پایه یک دادگستری با حضور گروهی از ازادیخواهان و دوستان ان بزرگ مرد بر گزار شد. در این مراسم که علاوه بر آقای مهندس امیر انتظام وهمسرش اعضای خانواده ی ان شادروان نیز حضور داشتند مهندس طبرزدی دبیرکل جبهه ی دمکراتیک ایران در سخنان خود به نقش موثر شادروان بهمنش دریاری رساندن به آزادیخواهان درموقعیتهای مختلف یاد نمود.متن سخنان ایشان در ادامه آمده است
هواداران جبهه ی دمکراتیک ایران - استان تهران
من 10 سال پیش و در جریان بازداشتم با بهمنش آشناشدم. من پیش از 18 تیر از سوی شعبه 6 دادگاه انقلاب به دلیل انتشار هفته نامه ی هویت خویش و درج بیانیه ی ساختار سیاسی اینده ی ایران که در ان خواهان جدایی دین از سیاست شده بودیم بازداشت شدم. در ان دوره شادروان بهمنش همراه با شادروانان حشمت اله خیاط زاده و محمد علی سفری و دکتر ناصر طاهری وکالت مهندس امیر انتظام را پذیرفته بودند. به واسطه ی ارتباط ما با محمد علی سفری و مهندس انتظام این جمع وکالت من را نیز پذیرفت و اقای بهمنش در زندان اوین با من دیدار داشت. ان روز یک جمله به من یاد داد که همیشه در ذهنم باقی ماند و به ویژه در دوران سخت بازجویی و شکنجه در بند 209 و شکنجه گاه توحید از ان جمله بهره بردم. زیرا در ان دوران اگر چه من با دادگاه و زندان و بازجویی سر و کار داشتم ولی با مبانی حقوقی خیلی اشنا نبودم.او به من یاد داد:پسرم تو که خلاف قانون عمل نکردی. تو از حق قانونی خودت استفاده کرده ای. فضای تبلیغی وحشت انگیز رژیم به قدری سنگین بود که من گمان کرده بودم که تندروی کرده یا از قانون تخطی نموده و در مقابل بازجو و قاضی داد گاه انقلاب خلع شعار شده ام. ولی ا ین جمله ی اقای بهمنش به من تسلی داد و در تمام بازجویی ها بر این امر تاکید می کردم که من از حق قانونی خود استفاده کرده ام و در چارچوب قانون عمل نموده ام. من اگر میتینگی داشته یا چیزی نوشته و سخنانی ابراز داشته ام ،همگی در چارچوب قانون بوده است. این اموزه ی بهمنش من را در مقابل بازجو ها قرار داد وعملا ان ها بودند که خلع شعار شدند. و این مطلب به ظاهر ساده برای یک مبارزی که در مقابل بازجویی های ایدئولوژیک قرار می گیرد بسیار حیاتی است.طبرزدی افزود:دفاع مشترک بهمنش و سفری از من در جریان بازداشت سال 79 به اتهام برگزاری میتینگ 4 خرداد موجب شد تا 1 سال حبس من به یک میلیون جزای نقدی تبدیل شود. ولی مهم تر از ان،در پرونده ای بود که قاضی حداد در سال 82 برای من درست کرد و من را به 14 سال حبس در زندان برازجان محکوم کرده و 10 سال محرومیت اجتماعی را بر ان افزود. ولی با پیگیری های بهمنش بود که این حکم در شعبه ی تشخیص دیوان عالی به 7 سال حبس تقلیل یافت.طبرزدی افزود:بهمنش یک مبارز واقعی بود که مرتب به ملاقات من می امد و از مبارزات خود و خاطراتش از خسرو روزبه و دکتر مصدق و سایر مبارزین می گفت و به من می اموخت که در راه مبارزه نباید از زندان و شکنجه و اعدام هراسید. بهمنش برای من تعریف کرد که قاضی حقانی از او خواسته بود که از وکالت من انصراف دهد ولی او در پاسخ گفته بود که اگر خدا هم از اسمان به پایین بیاید و چنین درخواستی کند نمی پذیرد. در عوض به او پیشنهاد داده بود که اگر او هم روزی لازم داشته باشد،بهمنش اماده است تا از او دفاع کند. مهندس طبرزدی افزود:من تا کنون انسانی به این درجه از مقاومت و شرافت و انسانیت ندیده ام و به همین دلیل فکر می کنم که او اسطوره ای تکرار نشدنی است. او کسی بود که ارزو می کرد با من حبس بکشد و این در حالی بود که بیش از 90 سال سن داشت. بهمنش به من اجازه نمی داد که درخواست مرخصی کنم و می گفت که شان تو نیست که از این ادم های پست چنین درخواستی داشته باشی. در عین حال به قدری انسان بود که از دم در زندان تا سالن ملاقات به سرباز و افسر و زندان بان سلام می کرد و به همین دلیل همگان به او احترام می گذاشتن. بهمنش به من می گفت که از هیچ کس کینه به دل نگیر و اگر عیب من را نگویی مسئولی. او انسانی بود که در تمام مدت حبس به بچه های من سر می زد و می گفت به من بگویید بابا بهمنش. بچه های من او را پدر بهمنش صدا می زدند.تکیه کلام او دنیا سلام بود. پدر بهمنش در زندان به من می گفت:پسرم نباید ذره ای مشکل و نگرانی تو را ازار بدهد. او حتا نگران مشکلات مالی من بود که مبادا در راه مبارزاتم خللی به وجود بیاید. دوست داشت وکالت همه ی زندانیان سیاسی را بر عهده بگیرد. این مرد کهن سال و مبارز از شدت تواضع و احترام به مبارزین دست یکی از زندانیان سیاسی را بوسید و من شگفت زده شدم. طبرزدی گفت:بهمنش در زندان به من می گفت: پسرم این اخوند ها زن را نصف مرد به حساب می اورند و زن را تحقیر می کنند. او مدعی بود که برای اولین بار به اقای طالقانی برای تساوی حقوق زن و مرد طرحی ارایه داده است. بهمنش به شدت نگران محیط زیست بود و می گفت که این حکومت مذهبی حتا به محیط زیست هم رحم نکرده و همه چیز را از بین برده اند. بهمنش در مورد مبارزات طبقاتی و حقوق طبقات محروم حساس بود و همواره به من می گفت که این مهم را مد نظر داشته باشم. او معتقد بود که این حکومت را بیگانگان بر سر کار اورده اند و به جریانات پیش از کودتای 28 مرداد اشاره می کرد. او اطلاعات زیادی از خمینی و رفسنجانی داشت.طبرزدی افزود: اقای بهمنش خاطرات زیادی از دوران مصدق داشت و به مصدق ارادت زیادی داشت. او قاضی دادگاه افشار طوس بوده و در این مورد اطلاعات مستندی داشت. بهمنش به دانش جو و به ویژه جنبش دانش جویی 16 اذر عشق می ورزید چرا که خودش در ان ماجرا قاضی تحقیق بود. بهمنش یک مبارز پیر و یک ازادی خواه تجربه دیده و کار ازموده بود. زندگی او و کلام او به ما درس مبارزه می اموخت و اموخت. افتخار من این بود که چنین دوست و وکیلی داشتم. ان ها که بهمنش را از نزدیک می شناسند به خوبی می دانند که او تا چه اندازه به من لطف داشت. برای این که خیال می کرد من ادامه دهنده ی راه مبارزین راستین هستم و در راه ازادی و دموکراسی حاضرم جانم را فدا کنم. هرگاه او را می دیدم انگار همه ی مبارزین قدیم را یک جا می دیدم و در زندان اوین به احساس خوشی دست می یافتم.انگار این پیرمرد 95 ساله چون جوان 18 ساله ای است که برای ازادی می جنگد. من متاسفم که جامعه ی استبداد زده ی ما حتا یادی از این بزرگان نمی کند و ما تا این اندازه به گسست نسلی و تاریخی تنزل یافته ایم.طبرزدی افزود:بهمنش تاریخ زنده ی 100 سال اخیر ایران بود که خودش فعالانه در این تاریخ سازی نقش داشته است. اگر چه او هم مثل سایر انسان ها از اشتباه و خطا به دور نبود ولی نمونه یک انسان نیک اندیش و مسئول بود. من در شب پایان زندگانی اش با او بودم. از او پرسیدم چطوری؟ او در پاسخ گفت: پسرم بهتر از این نمیشه!در حالی که هر از چند گاهی نفس او قطع می شد و ممکن بود دیگر بالا نیاید.او همین که فرصت نفس کشیدن می یافت به من می گفت که برویم به کوه!من با خودم می اندیشیدم که این مرد مرگ را به سخره گرفته و چنین بود.در حالی که روی تخت خواب افتاده بود و امکان هیچ حرکتی نداشت،دست او را گرفتم و به علامت ادامه ی مبارزه مشت در مشت هم انداخته و دست یکدیگر را فشار دادیم. می دانم که روح بزرگ او شاهد روزگار ماست و من به پیمانی که با او بسته ام وفادارم. روحش شاد و راهش مستدام. ما مبارزی بزرگ و چریکی کهن سال و انسانی شریف را از دست دادیم. کسی که برای انسان ارزش قایل بود و همواره به این می بالید که در سر در سازمان ملل این ابیات از سعدی حک شده است:بنی ادم اعضای یکدیگر اند/که در افرینش ز یک گوهرند. چو عضوی به درد اورد روزگار/ دگر عضو ها را نماند قرار.تو کز محنت دیگران بی غمی/ نشاید که نامت نهند ادمی. وجود او بیانگر این ابیات بود.

No comments: