Monday, October 29, 2007

روزهای بحرانی در راه است

سياست دولت در بخش عمرانی به شدت انقباضی شده و اين نشان از بحرانی بودن اوضاع دارد. مسئولان وزارت نيرو، اخيرا در جلسات می گويند "امكان تامين مالی نداريم. از 500 ميليارد اوراق قرضه تنها حدود 200 ميليارد فروش رفته و ناچاريم سرعت كار را كم كنيم، بودجه مصوب هم جوابگو نيست."

برای كم نشان آمار تورم سرعت گردش پول را با كم كردن اعتبارات عمرانی كم كرده اند تا اثرات آنی تورم كم نشان داده شود.

اين روش خواه نا خواه باعث افزيش بيكاری می شود. چنان که در چند روز گذشته و بويژه بدنبال اعلام تحريم چند بانک و شرکت ديگر از سوی امريکا، دهها شركت و از جمله شركت های شاغل در پروژه های سدسازی به تعديل نيرو دست زده اند تا بتوانند خود را با وضعيت اضطراری وفق پيدا دهند.

اين همان نکته ايست که محمد خاتمی نيز در آخرين سخنرانی خود به آن اشاره کرد و گفت "با تقلب و دستكاری در ارقام و شيوه ای بدعت گذارانه می خواهند تورم را "كم" نشان دهند."

سياست انقباضی در بخش نيرو(توليد آب و برق) نشان از وضعيت بحرانی حكومت دارد و مسائلی مهمتر از آب و برق در پی است.

از زمان رفسنجانی تا پايان دوره خاتمی همواره بخش آب و برق اعتبارات خوبی داشتند و معروف بود كه " شركت آب و نيروی ايران" كارفرمای پولداری است و می تواند كار خود را از پيش ببرد. اکنون در ازای بدهی های يك ميليارد تومانی نيز وزارت نيرو نمی تواند 100 ميليون (ده در صد) را پرداخت کند.

شركت "فركو متال" فرانسه قرار بود از يك شركت رومانيايی به نام "سی دكس" فولاد استيل 52 را كه نوعی فولاد ضد سايش است و در سد سازی مورد مصرف فراوان دارد وارد کند. اکنون همين شرکت اعلام کرده به علت تحريم نمی خواهد با بانك های ايرانی طرف قرارداد باشد و بايد از يك بانك غير ايرانی استفاد شود!

بدين ترتيب واردات فولاد مورد اشاره متوقف شده زيرا قيمت آن عملا و از طريق بانک های واسطه 10 درصد افزايش می يابد.

شرکت هائی هستند که اکنون حتی قادر به واردات 2 هزار تن فولاد هم نيستند.

درحاشيه جلسات دولت گفته می شود که در هيات دولت بحث های تند بالا گرفته و حتی معترضين کابينه می گويند: "كار از دست دولت در رفته است"

با ترفند پائين نگهداشتن تورم می خواهند با يك تير دو نشان بزنند:

از سويی سياست انفباضی را پيش ببرند و از سويی گردش نقدينگی را به ضرر نيروی كار كارگران و افزايش بيكاری پايين نگهدارند.

اعلام مناقصه ها بسيار كاهش يافته و همين مطلب نشان از جمع و جور كردن دست و پای حكومت دارد. همه کارشناسان اقتصادی حاشيه دولت روزهای سياهی را پيش بينی می كنند و می گويند دستور از بالا رسيده که برای چنين روزهائی دولت آماده شود!

دولت تلاش می کند با ونزوئلا، الجزاير، ليبی، لبنان و سوريه كارهای ساختمانی مشترك انجام دهد. مقامات اين را نوعی باج به اين كشورها حساب می كنند كه از طريق آن می توان حمايت آنها را در عرصه سياست جلب كرد. اين نوع تصميمات اقتصاد کشور را هر چه بيشتر در گرداب سياست های حاکميت غرق می کند.

بودجه ای برای كارهای آپارتمان سازی در اين كشورها تحت عنوان كمك تخصيص داده شده است. اين بودجه به شركت هايی داده می شود كه در منطقه و مجامع بين المللی از سياست های دولت حمايت می کنند.

جالب است که هم شرکت های طرف معامله در آن کشورها می دانند سر کيسه ايران به چه دليل باز است و با آن مانور می کنند و هم مقامات دولتی در اين وسط جيبشان را پر می کنند. برای مثال مقامات دولتی برای چنين قراردادهائی، چنان پورسانتی را طلب می کنند که در آمد رانتی آنها بيشتر از هزينه شرکت هاست!

يک نمونه را در عرصه مسکن بدانيد: از 5/1 ميليون متر مربع ساختمان سازی در الجزاير يك ميليون متر مربع آن متعلق به شركت های ايرانی است. كشورهايی مثل ونزوئلا، سوريه، الجزاير و مانند آنها در مقابل رای كم ارزش خود در مجامع جهانی عملا ايران را می چاپند و حاکميت کنونی با هدف ادامه سياست های خود و بقای خويش به اين طوق لعنت گردن نهاده است.سرازير کردن حجم بالای نقدينگی در قالب افزايش هفتاد درصدی اعتبار تخصيصی به پروژه های عمرانی و وامهای ريز و درشت برای طرحهای زود بازده نه تنها مشکل اشتغال کشور را حل نکرد بلکه بخش عمده آن با وارد شدن به اقتصاد دلالی باعث افزايش بی سابقه قيمت مسکن ،افزايش نرخ تورم و بالارفتن حجم نقدينگی به ميزانی برابر با کل نقدينگی سالهای پس از انقلاب گرديد که باعث شده تا دولت برای فرار از پيامدهای فاجعه بار آن تلاش کند تا شرايط را با اتخاذ سياستهای انقباضی به قبل از آغاز کار دولت جديد بازگرداند اتفاقی که نه تنها عملی نخواهد شد بلکه اتخاذ سياستهای انقباضی در شرايط فعلی اندک صنايع باقيمانده در کشور را نيز به مرز ورشکستگی خواهد رسانيد و تعداد زيادی از مردم را به خيل بيکاران اضافه خواهد کرد.

وزير دفاع فرانسه / از نظامی بودن برنامه اتمی ایران مدرک داریم

هرو مورن، وزير دفاع فرانسه روز دوشنبه، ۲۹ اکتبر، با رد اظهارات محمد البرادعی درباره نظامی نبودن برنامه اتمی ایران گفت که «فرانسه مدارکی دارد که خلاف نظر آقای البرادعی است.»
آقای مورن که در يک کنفرانس خبری در ابوظبی سخن می گفت، اظهار داشت:« اطلاعات ما که با ساير کشورها مطابقت می کند، موجب شده که نظر ما مخالف باشد.»
محمد البرادعی، مدير کل آژانس بين المللی انرژی اتمی، روز يکشنبه، ۲۸ اکتبر، در مصاحبه ای با شبکه تلويزيونی سی ان ان گفت: « من هيچ مدرکی در دست ندارم که نشان دهد ايران در حال ساختن سلاح هسته ای است.»
وی از سخنان تند رهبران آمريکا در مورد برنامه اتمی ايران انتقاد کرد و گفت که «اين سخنان مانند ريختن بنزين بر روی آتش است و با رد و بدل کردن سخنان تند مسئله هسته ای ايران حل نخواهد شد.»
وزير دفاع فرانسه با اشاره به سخنان محمد البرادعی گفت: «اگر سخنان البرادعی درست است، پس دليلی وجود ندارد که مقامات ايران در خواست بازرسی از تاسيسات اتمی ايران را رد کنند.»
«اگر سخنان البرادعی درست است، پس دليلی وجود ندارد که مقامات ايران در خواست بازرسی از تاسيسات اتمی ايران را رد کنند.»
وزیر دفاع فرانسه
آقای مورن افزود: «اين تعجب آور است که ايران از بازرسی ها جلوگيری کند، اگر واقعا فعاليت های اتمی اين کشور تنها برای مصارف صلح جويانه است.»
وی گفت: «ما اميدواريم که ايران درهای خود را به روی بازرسان آژانس بين المللی انرژی اتمی بگشايد.»
در همين حال وزیر دفاع فرانسه اين نظريه که «فشارهای جامعه بين المللی بر ايران حول برنامه اتمی تهران، سرانجام به جنگ خواهد انجاميد» را رد کرد.
او افزود: دورنمای جنگ چيزی است که در سياست فرانسه وجود ندارد و اظهار اميدواری کرد که فشارهای بين المللی بر روی ايران موجب شود که تهران غنی سازی اورانيوم را متوقف کند.
به گفته آقای مورن، فشارهای بين المللی بر کره شمالی برای توقف فعاليت های هسته ای این کشور ثمر بخش بوده است و پاريس اميدوار است که اين فشارها بر روی ايران نيز موثر باشد.
مدیر کل آژانس بین المللی انرژی اتمی نيز روز گذشته با اشاره به مذاکرات هسته ای با کره شمالی، گفت: اين گونه مذاکرات با جمهوری اسلامی ايران نيز می تواند کارساز باشد.
کره شمالی پس از مذاکرات با آمريکا و پنج کشور ديگر، حاضر شد در مقابل دريافت مشوق های اقتصادی و ديپلماتيک، برنامه هسته ای خود را متوقف کند.
اين اظهارات در حالی صورت می گيرد که صبح روز دوشنبه هفتم آبان هياتی از نمايندگان آژانس بين المللی انرژی اتمی، برای ادامه گفت وگوها با مقامات سازمان انرژی اتمی جمهوری اسلامی ايران، وارد تهران شد.
رهبری اين تيم را اولی هاينونن، معاون آقای البرادعی بر عهده دارد و هيات مذاکره کننده ايرانی را، جواد وعيدی سرپرستی می کند.
قرار است در دور جدید گفت وگو ها میان طرفین، ادامه بحث ها پیرامون بهامات مطرح درباره برنامه های سابق اتمی جمهوری اسلامی ایران پیگیری شود.
کشورهای غربی ایران را متهم می کنند که به مدت ۱۸سال برنامه اتمی خود ا به صورت پنهان دنبال کرده و بیم آن می رود که هدف از تعقیب برنامه هسته ای تهران تولید سلاح اتمی باشد.

Saturday, October 27, 2007

بازداشت مهرداد لهراسبي

مهرداد لهراسبی امروز جلب شد. مهرداد لهراسبی یکی از زندانیان جنبش ۱۸تیرماه ۱۳۷۸ که مدت ۸ سال است که در زندان به سر می برد مدتی به مرخصی امده بود اما امروز بار دیگر از سوی نیرو های انتظامی جلب و به زندان بر گردانده شد.مهرداد همراه با بهروز جاوید تهرانی از جمله ی زندانیان کوی دانشگاه هستند که در زندان گوهر دشت کرج در تبعید به سر می برند. مهرداد به لحاظ جسمی در وضعیت بسیار بدی به سر می برد و نهاد های مدافع حقوق بشر باید احساس مسولیت بیشتری کنند.همچنین هنوز از وضعیت ۶ بازداشت شده در ۱۸ شهریور به نام های سپیده پور اقایی،منصور فرجی،قاسم شیرزاد،عباس خرسندی،میثم رودکی و بهرام راسخی فر هیچ خبری در دست نیست.از دیگر سو اخیرا امید عباسقلی نژاد مسول روابط عمومی جبهه ی دموکراتیک ایران به دادگاه احضار شد و احتمال می رود این سر کوب ها ادامه یابد.
روابط عمومی جبهه ی دموکراتیک ایران. ۴/ابان/۱۳۸۶ خورشیدی

جنبش دموكراسي خواهي / مهندس طبرزدی

جنبش دموکراسی خواهی
1-دهه ی تقدیس خشونت.
اگر دهه ی شصت خورشیدی را دهه ی تقدیس خشونت و انقلاب نام گذاری کنیم تا حدودی بیانگر واقعیت های آن دوره خواهد بود.برای این که این دهه از اواخر دهه ی پنجاه با انقلاب شروع شد.اگرچه انقلاب بهمن 57،تا حدودی خشونت را نفی می کرد اما به هر حال خالی از خشونت هم نبود.استراتژی ایت اله خمینی به عنوان رهبر انقلاب اسلامی،بر خشونت گرایی نبود.او حتی از ارتشی ها به عنوان برادران ارتشی نام می برد و آنها را در زمره ی انقلابیون قرار می داد.اما طرف مقابل برای پیش گیری از انقلاب و به تعبیر خودش،هرج و مرج و آشوب،از شیوه های خشونت آمیز حمایت می کرد.و این خشونت،در جبهه ی انقلابیون باز تولید می شد و به نحوی شیوه های قهر و خشونت را توجیه یا مقدس می شمرد.همین امر موجب شد تا اعمال قهر و خشونت به اشکال گوناگون در فرهنگ اجتماعی ما جا بگیرد و کشتن و کشته شدن یا« شهید پروری »به عنوان یک امر ایدئولوژیک و قدسی و به صورت یک گفتمان درآید .گفتمان مسلط در تمامی دهه ی شصت،در جهت تقدیس قهر و خشونت بود که از طریق جنگ داخلی،ترور،اعدام و شکنجه و جنگ 8 ساله ی ایران و عراق گسترش یافت.این گفتمان البته ،زیر مخموعه ی گفتمان دیگری قرار داشت که از آن به گفتمان « انقلاب/ضد انقلاب »تعبیر می شد. هرکس با آیه اله خمینی رهبر کاریز مای انقلاب موافق بود به عنوان انقلابی قلمداد می شد و هرکس با او مخالف بود،ضد انقلاب نام می گرفت.به راستی اگر قرار بود تعریف درستی برای انقلابی ارایه داد،می بایست مصادیق بارز آن چون سازمان مجاهدین خلق و چریک های فدایی خاق را معرفی کرد و از طریق بیان این عینیات احتماعی،تعاریف« سوبژکتیو »را به دست می آوردی.به لحاظ انقلاب گری،حتی خمینی به گرد چریک ها نمی رسید.برای این که انقلابی گری خمینی ازطریق وعظ و خطا به و صدور اعلامیه و عمدتا فعالیت های «نرم» صورت می گرفت؛اما این چریک ها بودند که اسلحه را پشتوانه ی فعالیت نرم و تئوری های خود قرار دادند.از سویی،باید پذیرفت که تنها مکتب مدعی انقلاب گری در قرن بیستم،مکتب مارکسیم-لنینیسم بود که به لحاظ تئوریک،از توانمندی کافی برای بسیج توده های میلیونی درسراسر دنیا بسیار غنی بود.خمینی و روحانیون انقلابی پیرو او و سایر گروه های اسلامی- انقلابی مثل مجاهدین،ملی-مذهبی ها و دیگران عمدتا تحت تاثیر تئوری و عمل انقلابی جبهه ی چپ جهانی قرار داشتند، اما به هرحال خمینی این توفیق را داشت که روش جدیدی را ابداع کند و یک انقلاب نرم را رهبری کند و به همین دلیل،حتی انقلابیون دو آتیشه،هرگاه با نظرات او به مخالفت بر خاستند،ضد انقلاب متهم شدند.برای این که توده های میلیونی،این رهبر کاریزما را به عنوان انقلابی ترین فرد پذیرفته بودند.گفتمان انقلابی به قدری قدرتمند بود و به لحاظ تئوریک از توانمندی موجه سازی یا unjustified و مشروعیت برخوردار بود که به راحتی هر نوع شکنجه،سرکوب،اعدام وجنگ را توجیه می کرد و بر هر نوع خشونت کلامی،تئوریک و عملی لباس تقدیس می پوشانید.تا جاییکه انقلابیون دهه ی شصت،از خمینی می خواستند؛« خمینی عزیزم/بگو تا خون بریزم » .بیش از پانصد هزار نفر در جنگ 8 ساله کشته شدند و میلیون ها تن جانباز و مجروح و اسیر گردیدن.شوخی نیست!هیچ یک از این ها یا حداقل درصد قابل توجه آنها،از روی اجبار به جبهه نرفتند.اکثریت کشته شدگان و مجروحان و اسیران،از بین کسانی بودند که داوطلبانه پا در جبهه ی جنگ می گذاشتند.این واقعیت تلخ حاکی از آن بود که نیروی انقلابی گری از قدرت بالایی برای مشروعیت بخشی و تقدس بخشیدن به خشونت،برخوردار بود.در جنگ داخلی اگرچه پیروان خمینی برای نیروهای مجاهد و چریک از لفظ ضد انقلابی استفاده می کردند،اما این نیرو نیز بارهبری های سعود رجوی،توانایی این را داشت تا هزاران عملیات نظامی،چریکی و ترور انجام بدهد . ده ها هزار جوان را به کام مرگ بفرستد.دینامیزم اصلی هر دو نیرو به عنوان دو روی یک سکه که به عنوان گفتمان انقلابی/ضد انقلابی،دسته بندی می شدن بر تقدس قهر و خشونت و «شهید پروری»و قهرمان سازی بود.به به حق،هر دو ،نیز توانایی تئوریک و عملی این کار را داشند. هرگاه قهر و خشونت یا کشته شدن و کشتن یا اعدام و شکنجه و سرکوب به عنوان چهره های عریان،زشت ترین شکل خشونت مقدس شمرده شد،طرفین هیچ ابایی از کشتن و کشته شدن نخواهند داشت. ایدئولوژی انقلابی گری بر مبنای تقدیس قهر و خشونت است.گاهی این تقدس گرایی به سبک انقلاب های چب در مرحله ی اول انقلاب اعمال می شود.شبیه آنچه در انقلاب چین یا انقلاب اکتبر 1919 در روسیه یا توسط خمر های سرخ اتفاق افتاد و یا همچون انقلاب کبیر فرانسه یا انقلاب اسلامی در ایران به مرحله ی بعد انتقال داده شد و دوران«ترمیدور»در انقلاب فرانسه و «دهه ی شصت» در ایران را به وجود آورد.دهه ی شصت تا حدودی جزو تکمیل کننده ی انقلاب اسلامی بود. برای این که ایدئولوژی که خمینی آن را نمایندگی می کرد فرصت این را به دست نیاورده بود تا ذات و جوهره ی اصلی خودش را نمایان سازد.انقلابی گری خمینی تا پیش از پیروزی را باید دوره ی ضعف یا عدم سلطه ی یک ایدئولوژی بدانیم که در پی فرصت است تا خود را عریان کند. دهه ی شصت و حاکمیت بلامنازع روحانیون انقلابی به رهبری ایت اله خمینی بر مقدرات کشور،یک دوره ی طلایی برای معرفی اسلام انقلابی و ایدئولوژی مذهبی بود.اگر بازرگان یا حتی طالقانی در این دوره حاکم بلامنازع شده بودند به هیچ وجه نمی توانستند همچون یک مرجع انقلابی ،سنتی و کاریزما،خشونت عریان را لباس تقدس پوشانده و بر کلیت جامعه اعمال نمایند.این دوره با پذیرش قطعنامه ی 598 که خمینی از آن به جام زهر تعبیر کرد(زیرا او همچنان خواهان تداوم جنگ و خشونت و انقلابی گری بود و قطعنامه صلح را تجویز می کرد)انجام عملیات فروغ جاویدان از سوی مجاهدین و شکست آن،دستور اعدام گروهی هزاران تن از سوی شخص ایت اله خمینی و فوت او در سال1368 پایان یافت.این دوره به این دلیل پایان پذیرفت که هیچ فرد دیگری نمی توانست مثل آیت اله خمینی عمل کند.نه این که صرفا ضرورت های اجتماعی تغییر کرد.آیت اله خمینی یک شخصیت کاریزما،مقتدر،سنتی و در موضع یک مرجع قدرتمند دینی قرار داشت که هیچ کس یارای مخالفت با او را نداشت.او در یک چشم به هم زدن آیت اله شریعتمداری،رقیب قدرتمند و انقلابی اش را از صحنه خارج کرد و با یک اشاره10 سال بعد جانشین،شاگرد و امین خود یعنی آیت اله منتظری را به کنج خانه فرستاد.پس نه تنها سازمان مجاهدین و مسعود رجوی یا احسان طبری و کیانوری یا جبهه ملی و سایر احزاب انقلابی و حتی بنی صدر، اولین رئیس جهور قانونی انقلاب، امکان مخالفت یا مقابله با این رهبر کاریزما و مرجع قدرتمند را نداشتن، بلکه او اگر اراده می کرد حج را نیز تعطیل می کرد. اما مراجع بزرگی چون گلپایگانی،حتی اگر مخالف تعطیلی حج بودند جرئت ابراز وجود نداشتند.اگر ادعا کردم که فوت آیت اله خمینی پایان یک دوره بود، ناقدان بر من ایراد نگیرند که لابد به شرایط عینی یا«ابزکتیو» و ضرورت های اجتماعی توجهی نداشته ام.رهبر ایدئولوژیک و کاریزما امکان تغییر ضرورت ها را نیز دارد.
2-دهه ی اصلاح طلبی
دوران خشونت و انقلاب گری با فوت خمینی،به پایان رسید. در این دوران فردی به جانشینی آیت اله خمینی رسید که اگرچه خود از روحانیون انقلابی و از شاگردان و مریدان خمینی بودو جزو حلقه ی اول حواریون روحانی آیت اله خمینی به حساب می آمد اما به هیج عنوان«اتوریته ی»او را نداشت.ضمن این که او در دوره ی رهبری خمینی از ناراضیان به حساب می آمد که از خط امام زخم خورده و از شخص امام ملامت شده بود.او در دوره ی حاکمیت مطلق خط امام در دهه ی شصت از جمله روحانیون راست گرایی به حساب می آمد که مطابق تعریف خط امامی ها از اسلام انقلابی و اسلام آمریکایی در مجموعه اسلام آمریکایی قرار می گرفت!ضمن این که فرد دیگری در کنار او قرار داشت که زودتر از سایر روحانیون انقلابی،دست از انقلابی گری برداشت وبه صف راست گرایان پیوست.او اکبر هاشمی رفسنجانی بود که توانست پس از فوت خمینی سکان اداره ی کشور را در ذست بگیرد و با ایفای نقش موثر، آیت اله خامنه ای را در جایگاه رهبری نظام(و نه انقلاب)قراربدهد.بنابراین،رفسنجانی و خامنه ای این دو شاگرد و مرید امام در دوره ی جدید،با شعار نظم سازی و تثبیت انقلاب و شکل دهی «ام القرای جهان اسلام»با ظرافت ویژه و درایت خاص خود مسیر جمهوری اسلامی را از انقلابی گری و ترویج خشونت به سمت یک نظام سیاسی و تداوم نظم و حکومت برگرداندند و هیاهوی خط امامی ها از جمله محتشمی،کروبی،خلخالی،حجت الاسلام موسوی خوئینی،دفتر تحکیم،اصغر زاده،عبدی،هادی خامنه ای،فخرالدین حجازی و صد ها خط امامی ریز و درشت،نیز در این مسیر اثر گذار نبود.اگرچه برنامه ریزی ترور مخالفین در همین دوره صورت گرفت اما دوره ی شهید پروری،صدور انقلاب،کشتن و کشته شدن جای خود را به شعارهایی چون سازندگی،توسعه،رفاه و عقلانیت سیاسی داد.رهبری این دوران عملا در دست رفسنجانی بود.اگر چه رهبری رسمی بر عهده ی خامنه ای قرار داشت.این دوره ی جدید با فرونشستن احساس گرایی و انقلابی گری همراه بود به همین دلیل انقلابیون دیروز به مرور از توهمات خود و دنیای کاذبی که خود را در آن زندانی کرده بودند،خارج شده و با واقعیات اجتمتاعی آشنا شدن.به همین دلیل با مشاهده ی مسائل دور و بر،انگار از توهم دنیای آرمانی و بهشت زمینی خارج شده و به خود اجازه می دادند تا در برابر نقایص،کاستی ها،انحرافات،مظالم و در یک کلام کژراهه ای که مهندس بازرکان در دهه ی اول انقلاب از آن حرف زده بود موضع بگیرند.از همین جا نطفه ی یک جنبش اصلاحی شروع شد.اندیشه ی اصلاح طلبی در حالی به وجود می آمد و گسترش یافت که گفتمان انقلاب/ضد انقلاب دهه ی اول،گفتمان خشونت مقدس،مراحل رشد و کمال خود را با صدور حکم اعدام گروهی توسط آیت اله خمینی طی کرده بود و دوران انزال آن با پذیرش قطعنامه ی 598 و مالا فوت خمینی فرارسیده بود.پس بازتولید آن توسط هیچ نیروی اجتماعی ممکن نبود اما این تاثیر را نیز داشت که مردم از کفتمان خشونت ورزی فاصله بگیرند.از دیگر سو بهترین روش برای جایگزینی اصلاح طلبی این بود که این حرکت از درون نیروهای انقلاب شکل بگیرد تا رشد ی منطقی داشته باشد و با تغییر نگرش نیرو های انقلابی یک جنبش اجتماعی اثر گذار را به وجود بیاورد .اگر قرار بود این جنبش جدید از درون نیرو های خارج نظام به وجود بیاید،به سرعت سرکوب می شد.ضمن اینکه،اپوزسیون غیر مسلح نیز چنین ظرفیتی را از خود نشان نداده بود.نیروهای انقلابی بهترین زمینه های اجتماعی برای به وجود آمدن این جنبش جدید را فراهم آوردند.
اوایل دهه ی هفتاد،دو تشکل دانشجویی درون نظام،یعنی اتحادیه ی اسلامی دانشجویان و دانش آموختگان با تریبونی قدرتمند یعنی هفته نامه ی پیام دانشجو و دفتر تحکیم وحدت،آماده می شدند تا پیشروان،این جنبش اصلاحی باشند.اگرچه بعدا در 2 خرداد 1376،جناح چپ برنده ی انتخابات ریاست جمهوری شد و در بهار 1378یعنی حدود 2سال بعد،نام جنبش 2 خرداد را جنبشی اصلاحی نامید،اما اصلاح طلبی از اوایل دهه ی هفتاد شروع شد.استفاده از کلمه ی اصلاحات در پیش از 2 خرداد 76 و حتی پس از آن و تا سال 78،یک عمل رادیکال به حساب می امد .برای اینکه انقلابیون به شدت در مقابل آن موضع گیری می کردند.البته اصلاح طلبی که پیام دانشجو و اتحادیه،مطرح می کرد با اصلاح طلبی مورد حمایت دوم خردادی ها متفاوت بود.به همین دلیل ترجیح داده شد، با نامیدن آنها به اصلاح طلبان حکومتی ، تا حدودی این تفاوت بیان گردد.آنچه اهمیت داشت این بود که جناح قدرتمندی از انقلابیون دو آتیشه ی دیروز و به ویژه خط امامی ها،این واقعیت را پذیرفته بودند که نظام،نیازمند یک باز نگری جدی در تمام حوزه های فکری،سیاسی،اقتصادی،حقوقی و حتی ساختاری است. به همین دلیل می توان از دهه ی هفتاد به دهه ی جایگزینی گفتمان اصلاح طلبی به جای گفتمان انقلابی گری و خشونت ورزی نام برد.البته گفتمان اصلاح طلبی را دو جریان مشخص نمایندگی می کرد. اصلاح طلبان حکومتی که خواستار اصلاحات در چارچوب ساختار موجود بودند و اصلاح طلبان آزاد و مستقل که اصلاحات را فراتر از چارچوب فعلی پیگیری می کردند.جنبش دانشجویی از پیشگامان ساختار شکن به حساب می آمد که معتقد بود،این ساختار موجود قابل اصلاح نیست.این جریان به عنوان جنبش ساختار شکن یا جنبش نیروی سوم معرفی شد.در حالیکه اصلاح طلبان حکومتی به ویژه پس از شکست های پی در پی در انتخابات،بیش از گذشته مشی محافظه کاری در پیش گرفته و از هر نوع اندیشه و عمل رادیکال پرهیز کردند.علی رغم اختلاف اصولی بین جنبش نیروی سوم با اصلاح طلبان حکومتی،باید پذیرفت که گفتمان اصلاح طلبی وجه قالب گفتمان دهه ی هفتاد را تشکیل می داد.این گفتمان اگرچه با مخالفت جدی جناح اقتدارگرا روبه رو شد و هزینه هایی نیز قتل های زنجیره ای و سرکوب دانشجویان و روزنامه نگاران را در پی داشت ،اما به هرحال آثار مثبت فراوانی بر همه ی ارکان جامعه اعم از دولت و مردم بر جا گذاشت.همین که گفتمان تقدیس خشونت در دهه ی60 به گفتمان اصلاح طلبی دهه ی 70 خورشیدی تبدیل شد، حرکات رو به رشدی ارزیابی می شود.
3-دهه ی دموکراسی خواهی و دفاع از حقوق بشر
دهه ی 70 خورشیدی نیز گذشت؛اما برای دهه ی بعد آثار مهمی به جا گذاشت. در این دهه،البته یک اتفاق«پارادوکسیکال» نیز افتاد.علی رغم پیش بینی ها یا بر خلاف روند منطقی و علیه مطالبات ملی و حرکت رو به جلوی جامعه،اصلاح طلبان حکومتی در انتخابات ریاست جمهوری با شکست غیر قابل باوری مواجه شدند و جای خود را به جناح تندرو یا راست افراطی دادند.صرف نظر از علل و عوامل غیر منطقی مثل دخالت شورای نگهبان،سپاه پاسداران و سایر نهادهای استصوابی که برای شکست دادن اصلاح طلبان حکومتی و به نفع جناح راست افراطی وارد کارزار شدند،آنچه زمینه ی شکست اصلاح طلبان حکومتی را فراهم آورد نارضایتی عمومی از عملکرد اصلاح طلبان بود.پیروزی اقتدارگرایان در انتخابات غیر آزاد و سلطه ی آنها بر مجلس و دولت شرایط را برای جامعه بسیار سخت کرد و جناح اصلاح طلب حکومتی منفعلانه کنارکشید و مردم و به ویژه جنبش های مستقل را در مواجه با حاکمیت یک دست و سرکوب گر،تنها گذاشت اما در این دهه اتفاق دیگری نیز رخ داد.اگر اپوزسیون مسلح در دهه ی 60 پس از سرکوب وسیع از سوی حاکمیت،صلاحیت فکری و عملی این را نداشت که خود را در قالب های جدید بازتولید کند،جنبش نیروی سوم اما به لحاظ تئوری این توانایی را داشت که زایش داشته باشد.برای این که جنبش نیروی سوم مطالبات خود را به صورت شفاف،دموکراسی خواهی،حقوق بشر،سکولاریسم،حقوق قومیت ها ،برابری زن و مرد،قرار داده بود و روش مبارزه ی مسالمت آمیز را جاگزین مبارزه ی خشونت آمیز کرده بود. به همین دلیل علی رغم شکست و انفعال اصلاح طلبان حکومتی،جنبش دموکراسی خواهی ملت ایران،توانست در میان فرهنگیان،کارگران،زنان،دانشجویان،اقوام و نهادهای مدافع حقوق بشر گسترش پیدا کند و به دلیل فعالیت های گسترده ی خود، وجه غالب گفتمان سیاسی دهه 80را به نفع دموکراسی و دفاع از حقوق بشر رقم بزند.جنبش دموکراسی خواهی،توانست گفتمان خود را حتی در میان اصلاح طلبان حکومتی ترویج کند و بخش زیادی از نیروی های طرفدار اصلاح طلبان را همراه خود سازد.این جنبش به دلیل این که به چند حزب و گروه محدود نمی شود،و در هر گوشه و کنار کشور حامیانی دارد که دایم حقوق بشر و دموکراسی را مطالبه می کنند،عملا حاکمیت را در تنگنا قرار داده است.اگرچه این جنبش تا حدودی نو پاست اما یک شبه راه صد ساله را پیموده است.این جنبش نوپا ،تا آنجا حکومت را کلافه و سردرگم کرده که حکومت به جای این که یک چریک مسلح را بازداشت و زیر شکنجه قرار بدهد،مجبور است یک دانشجو یا فعال زن یا فعال کارگری به دلیل تشکیل سند یکا را دستگیر و شکنجه نماید.این اقدام حکومت،به سرعت از سوی افکار عمومی داخل و خارج کشور،محکوم شده و به یک بحران جدید برای حکومت تبدیل می شود.این جنبش به لحاظ تئوریک یک جنبش صلح طلب و مسالمت جو است.از دیگر سو به لحاظ فکری از قدرت موجه سازیunjustified بالایی برخوردار است.همین عوامل موجب شده است تا هر روز ضمن اینکه تیغ سرکوب حکومت را کند تر می سازد،جمعیت زیاد تری از مردم و حتی نیرو های درون حکومت را به سوی خود جذب نماید.اصلاح طلبان حکومتی اگرچه حاضر نیستند،به شیوه ی جنبش دموکراسی خواهی برای تغیر رژیم فشار بیاورند و از طریق تحریم انتخابات،دعوت به تظاهرات،تحصن و اعتصابات گسترده،از مشروعیت حکومت بیش از پیش بکاهند ولی مجبور اند از بخش هایی از اهداف جنبش دموکراسی خواهی حمایت کنند.امروز،همه ی لایه های اجتماع دریافته اند که برای مطالبه ی حقوق اساسی خود،دست به تشکیل NGO،سندیکا و اتحادیه بزنند و از این طریق به رژیم فشار بیاورند و مطالبات بر حق خود را به گونه ای مطرح سازند که رژیم امکان سرکوب آن را پیدا نکند و در عین حال،تعداد بیشتری از مردم امکان حضور در این جنبش را داشته باشند.جنبش دموکراسی خواهی،حتی اگر اصلاح طلبان موفق به خلع اقتدار گرایان از قدرت می شدند ادامه می یافت.برای اینکه دموکراسی خواهی و طرفداری از حقوق بشر،جنبشی است که پیش از اینکه سیاسی باشد،مقوله ای فرهنگی و اجتماعی است.بنابرین اگرچه این جنبش در مقابله با حکومت های دیکتاتوری قرار دارد اما حتی در یک حکومت دموکراتیک،این جنبش موضوعیت خواهد داشت.جنبش دموکراسی خواهی ملت ایران که با پیشتازی جوانان دانشجو و زنان جامعه به راه افتاد به لحاظ قدرت موجه سازی تئوریک،در شرایطی قرار دارد که حتی اپوزسیون مسلح را به انفعال وا داشته و آنان مجبور شدند برای اینکه از قافله عقب نمانند،شعار ها و مطالبات خود را در جهت مطالبات این جنبش تغییر دهند و حتی از شیوه ی مبارزه ی مسلحانه دم نزنند.این جنبش توانایی تئوریک آن را داشته است که حاکمیت اقتدار گرا را مجبور کند تا برای کسب مشروعیت در مقابل خواسته های به حق جنبش ،به دروغ و تهمت رو ی آورده و دموکراسی خوهان را وابسته به بیگانگان معرفی نماید.این شیوه ی اتهام زنی البته به قدری نخ نما شده که بر خلاف خواست مطرح کنندگان ان کارگر می افتد. به نظر می رسد گام بعدی این جنبش فراگیر،ارتباط عینی و منطقی آن با توده هایی باشد که مسئله ی عدالت و رفاه برای آنان از اولویت بالاتری برخوردار است .این ارتباط عینی و منطقی از طریق همبستگی جنبش ها و تشکیل یک سامان رهبری ممکن است.حتی اگر چنین امری به راحتی در دسترس نباشد،اما گسترش جنبش دموکراسی خواهی و دفاع از حقوق بشر وجه غالب جنبش سیاسی ملت ایران تا پایان دهه ی 80 خورشیدی است.جنبش دموکراسی خواهی به یک جنبش اجتماعی تبدیل شده است.به همین دلیل آرمان های آن از طریق تشکیل نهاد های مدنی در بین لایه های گوناگون،خصلت ریروارگی پیدا می کند.به این مفهوم که هر کدام از لایه های صنفی،طبقاتی و قومی و جنسیتی در می یابند که باید بیش از پیش با حقوق اجتماعی و مدنی خود آشنا بشوند.از دیگر سو برای رسیدن به حقوق خود،تشکیلNGO یا اتحادیه،انجمن و سندیکا را امری ضروری می دانند.این امر موجب می شود تا جامعه ی مدنی که در سال75 و پیش از پیروزی خاتمی،در ایران مطرح شد اینک و پس از یک دهه به صورت عینی و ملموس پیگیری شود پس دهه ی 80 دهه ی تشکل جامعه ی مدنی است.اگر جنگی اتفاق نیفتد و مسئله ی خاصی پیش نیاید گفتمان دموکراسی خواهی و حقوق بشر مراحل کمال خودش را طی خواهد کرد.مرحله ی کمال این گفتمان این است که بتوان از طریق تقویت همین جامعه ی مدنی و نهاد های فعال در آن به یک مخرج مشترک بین خواسته های همه ی گروه ها رسید.این مخرج مشترک چیزی جز دموکراسی خواهی،حقوق بشر،حقوق قومیت ها،حقوق برابر زن و مرد و حاکمیت دولت سکولار نیست.برای رسیدن به مطالب ملی فوق،پیشاپیش می بایست به تشکیل سامان رهبری اهتمام ورزید.امروز اکر شعار همبستگی و رسیدن به یک سامان سیاسی-اجتماعی در جهت نیل به اهداف کلی جنبش مطرح شود؛زمینه های عینی آن تا پایان دهه ی 80 خورشیدی فراهم خواهد شد.اما اگر جنگ موجب برهم خوردن فرآیند دمکراسی خواهی و تضعیف جامعه ی مدنی شود،نمی توان درباره ی آینده تحلیل درستی داشت.
1386 / 4آبان

Thursday, October 25, 2007

تحریم های 'گسترده آمریکا علیه جمهوری اسلامی

دولت جورج بوش روز پنجشنبه اعلام کرد تحریم های گسترده جدیدی علیه سپاه پاسداران و تعدادی از بانک های مهم این کشور اعمال می کند.
به گزارش بی بی سی کاندولیزا رایس، وزیر خارجه آمریکا، که روز پنجشنبه در کنفرانس مطبوعاتی مشترکی با هنری پالسن، وزیر خزانه داری، شرکت کرده بود گفت این تحریم ها به دلیل حمایت حکومت ایران از سازمان های تروریستی در عراق و خاورمیانه، خرید و فروش موشک و فعالیت های هسته ای طراحی شده است.
خانم رایس این تحریم ها را، که به عقیده بعضی کارشناسان سخت ترین تحریم هایی است که بعد از انقلاب سال ۱۹۷۹ ایران به حکومت این کشور تحمیل شده است، بخشی از سیاستی همه جانبه برای مقابله با رفتارهای تهدیدآمیز ایران خواند.
با این حال خانم رایس اعلام کرد که آمریکا کماکان از "یک راه حل دیپلماتیک" استقبال می کند.
خبرنگار بی بی سی در تهران می گوید تحریم های اعلام شده بسیار شدیدتر از آن چیزی است که انتظار می رفت.
هنری پالسن نیز بعد از سخنان خانم رایس اعلام کرد بیست سازمان ایرانی از جمله چند بانک دولتی ایرانی مشمول این تحریم ها خواهند بود.
سپاه پاسداران ایران و نیروی قدس، واحد برون مرزی سپاه، نیز از جمله سازمان های مشمول تحریم هستند.
آقای پالسن از بانک های ملی، ملت و صادرات به عنوان بانک های تحریم شده نام برد. پیش از این دولت آمریکا بانک سپه را در لیست سازمان های مشمول تحریم قرار داده بود.
آقای پالسن گفت نظام بانکی ایران سالانه میلیون ها دلار از پول سازمان های تروریستی را جابجا می کند.
آقای پالسن همچنین خطاب به شرکت هایی که با ایران روابط تجاری دارند گفت: "وقتی شما با ایران داد و ستد می کنید، کاملا محتمل است که در واقع در حال داد و ستد با سپاه پاسداران ایران هستید."
بر اساس این تحریم ها دارایی های این سازمان ها در آمریکا مسدود می شوند و اتباع آمریکا اجازه نخواهند داشت با این سازمان ها داد و ستد کنند.
خانم رایس نیز گفت این تحریم ها "مانعی جدی" در برابر شرکت های غیر آمریکایی خواهد بود که با ایران داد و ستد دارند.

بازداشت ۳ دانشجو در اهواز،

به گزارش ادوارنيوز روزبه موسوی رحيمی سردبير نشريه دانشجويی توقيف شده آلترناتيو روز دوشنبه بازداشت شده است. بنابر همين گزارش جواد عليخانی و دانشجوی ديگری به نام راعی نيز در هفته اخيردر اهواز بازداشت شده اند. از سرنوشت،محل نگهداری و اتهام وارده به اين ۳ دانشجو اطلاعی در دست نيست.

ای دلیــران وطــن

دوستداران وطن گـِرد هم آیید
پاس تاریخ کهن گــِرد هم آیید

وطن امروز غریبانه تر از پیش
غرق رنج است و محن گــِرد هم آیید

جمله جمعید به جان ، کینه مجویید
گرچه فردید به تن گــِرد هم آیید

مگذارید که این خانه بسوزند
آتش است این به سخن ، گــِرد هم آیید

باغ عشق است مخواهید بهارش
خالی از یاس و سمن گــِرد هم آیید

دشت شوق است مبینید گیاهش
عرصهء زاغ و زغن گــِرد هم آیید

کوی یار است مجویید صفایش
بر در ِ لای و لجن گــِرد هم آیید

بیش ازین از صف ِ دشمن نهراسید
به خفا یا به عَلـَن گــِرد هم آیید

وطن است این و شمایید و قراری
ای دلیران وطن گــِرد هم آیید !

م.سحر

پاریس ، 22.10.2007

این شعر میتواند بیدارباشی باشد به آنانکه هنوز باور ندارند راه نجات وطن درهمبستگی ملی میباشد

هوادار جبهه ی دمکراتیک

بازداشت دوباره دانشجوی مبارز کرد

ياسر گلي، فعال دانشجويي ساکن سنندج و دبير سابق اتحاديه ي دموکراتيک دانشجويان کرد، بيش از هشت روز است که ‏توسط نيروهاي امنيتي بازداشت شده است. فاطمه گفتاري، مادر اين فعال دانشجويي در گفتگو با روز، پيرامون بازداشت ‏پسرش و اثرات اين بازداشت بر زندگيشان مي گويد. مصاحبه در پي مي آيد. ‎ ‎پسرتان چطور و به چه دليلي بازداشت شده؟‎ ‎ من واقعا نمي دانم. پارسال که اتهام اقدام عليه امنيت ملي را بر او وارد کردند امسال ديگر نمي دانم چه اتهامي به او مي ‏زنند. من به عنوان يک مادر حق ندارم بگويم که پسر من که فقط يک دانشجو است و از مشکلات جامعه اش مي گويد و ‏مي نويسد، چه اقدامي عليه امنيت ملي کرده؟ چه کسي جواب من را مي دهد؟ ‏
‎ ‎در حال حاضر مکان نگهداري ياسر کجاست ؟‏‎ ‎ بعد از 8 روز پرس و جو و رفت و آمد به دادگاه و اطلاعات و... امروز مطلع شديم که او در اطلاعات است و برايش ‏بازداشت موقت صادر شده است فعلا. ‏
‎ ‎تماس يا احتمالآ ملاقاتي با او نداشته ايد؟‎ ‎ امروز که خبر دار شدم پسرم در آنجا- بازداشتگاه اطلاعات- بازداشت موقت شده از آنها خواهش کردم که شناسنامه و ‏کارت ملي پسرم را براي ثبت نام دانشگاه به من بدهند؛ من تنها و تنها وسايل داخل جيب پسرم را توانستم ببينم و نه خود ‏پسرم را. از اين طريق مطمئن شدم که پسرم آنجاست هر چند هم خواهش و تمنا کردم که فقط صداي پسرم را بشنوم ‏نگذاشتند و گفتند تا تحقيقات تمام نشود، هيچ ملاقاتي داده نمي شود. ‏
‎ ‎پارسال هم آقاي گلي مدتي را در بازداشت بسر بردند. بازداشت اخيرشان آيا ارتباطي با پرونده¬ي پارسال مي ‏تواند داشته باشد؟‎ ‎‏ ‏ بله. من فکر ميکنم که اين دو جريان به هم ارتباط دارند. ‏
‎ ‎امسال هم ياسر گلي از ادامه تحصيل در مقطع کارشناسي ارشد محروم شد، اين برخورد ها چه دليلي مي تواند ‏داشته باشد؟‎ ‎ بله ابن دومين سالي است که اين مشکل برايش پيش مي آيد پارسال که دقيقآ موقع امتحانات بازداشت شد و نتوانست امتحان ‏بدهد و امسال هم با توجه به رتبه ¬ي خوبش، گفتند که از ادامه تحصيل در کارشناسي ارشد محروم و جزو دانشجويان ستاره ‏دار است که حق تحصيل، بنا به شکايت نهادهاي امنيتي از آنها سلب شده است. من واقعا نمي دانم چه دليلي مي تواند داشته ‏باشد که جلوي تحصيلات پسرم راگرفتند، آنها اجازه ندادند پسرم ادامه ي تحصيل بدهد. ‏
‎ ‎پسرتان به بيماري قلبي مبتلاست؛ فضاي سلول چه تاثيري بر بيماري وي مي تواند داشته باشد؟‏‎ ‎ ياسر مدتهاست که از بيماري قلبي رنج مي برد و اين يک بيماري ارثي است که خانواده ي ما به آن مبتلا مي شوند. متاسفانه ‏هر سه پسرم به اين بيماري مبتلا هستند و ياسر حتمآ بايد عمل آنژيوگرافي با بالن بر رويش انجام بگيرد و اين قضيه من را ‏خيلي نگران کرده است. جدا از اين، پسرم گياه خوار است و به خاطر آلرژي اي که دارد نمي تواندهيچ نوع گوشتي بخورد ‏و الان اصلآ نمي دانم وضعيتش در زندان چطور است و از اين بابت بسيار نگرانم. ‏
‎ ‎در اين چند روز، چه اقدامي براي آزادي يا مطلع شدن از وضعيت وي انجام داده ايد؟‎ ‎ از موقعي که ياسر بازداشت شده، يعني 8 روز پيش هيچکدام از پسرهايم نتوانسته اند سر کلاسهاي دانشگاه بروند و همه در ‏تلاشتند بلکه بتوانند کاري براي آزادي برادر بزرگشان انجام بدهند، اما متاسفانه هيچ کس نيست که جوابي به ما بدهد. البته ‏آقاي هاشمي وکيل دانشجويان هم اعلام همکاري کرده که فعلا تا پرونده به دادگاه منتقل نشود، کاري نمي توان کرد. ‏
‎ ‎در کل بازداشت وي چه تاثيري بر زندگي شما گذاشته است؟‏‎ ‎ در يک کلام آشفتگي. در زندگي هميشه دوست داشتم خودم مطالعه کنم، بخوانم و در مورد مردم سرزمينم بنويسم، اما ‏متاسفانه خودم نتوانستم، به همين دليل سعي کردم سه پسرم هيچ کمبودي براي ادامه ي تحصيل نداشته باشند، چون اين ‏مسئله برايم خيلي مهم بود و الان که پسرم با رتبه ي خوبي قبول شده به جاي اينکه جشن قبوليش را بگيريم همه نگران ‏وضعيت جسماني و روحيش در زندان هستيم!‏
‎ ‎به عنوان يک مادر، از پسرتان راضي هستيد؟‎ ‎ شايد اگر اين حرفها را بگويم فکر کنيد که چون مادرم چنين مي گويم اما ياسر قطعآ رفتار متفاوتي با بقيه داشت، پسر فوق ‏العاده آرامي است، پسري منطقي والبته احترام بسيار خاصي براي زن ها قائل بود و معتقد بود که در کردستان دختران ‏بسيار از حقوق خود محرومند. ‏
‎ ‎و سخن آخرتان؟‎ ‎ حق من به عنوان يک مادر، اين نيست که بعد از 26 سال تربيت و بزرگ کردن پسرم - که هيچ جرمي به جز کارهاي ‏روشنفگري و مدني- نکرده، اورا پشت ميله هاي زندان هم نتوانم ببينم!‏

Tuesday, October 23, 2007

احضار امید عباسقلی نژاد به دادگاه آمل

امید عباسقلی نژاد بار دیگر به دادگاه انقلاب آمل احضار شد. امروز طی تماس تلفنی از سوی دادگاه انقلاب آمل - شعبه ۳ دادگاه انقلاب آمل - اعلام گردید که امید عباسقلی نژاد ُ به اتهام اقدام علیه امنت کشور باید ظرف ۲۴ ساعت خود را به دادگاه مزبور معرفی نماید.در غیر اینصورت با دستور قضائی توسط نیروی انتظامی وی را جلب خواهیم نمود.

وی که اغلام نمود من فقط با احضاریه رسمی دادگاه به دادگاه مراجعه خواهم کرد به وی اعلام کردند که تا کنون ۴ اخطاریه برای شما ارسال شده است.این در حالیست که او میگوید هیچ اخطاریه ائی را دریافت ننموده است.

شایان ذکر است که امید عباسقلی نژاد به اتهام اقدام علیه امنیت از طریق راه اندازی راهپیایی و نشر اکاذیب و هجو نامه بصورت اعلامیه و سایت های اینترنتی توهین به نظام مقدس جمهوری اسلامی و توهین به مسئولین در مرداد ماه سال گذشته در امل - در حالی که نامبرده قصد شرکت در مراسم ختم شهید اکبر محمدی را داشت - دستگیر و به بند ۲۰۹تهران انتقال و پس از مدتی دوباره به زندان آمل منتقل گردید و نهایتا با قید وثیقه از زندان آزاد شد.

امید عباسقلی نژاد مسئول روابط عمومی جبهه دموکراتیک ایران تا کنون بارها و بارها دستگیر و مدت زمان طولانی را در سلول های انفرادی و زندلنهای عمومی اوین و فردیس کرج گذرانده است.

رييس نالايق دانشگاه را بركناركنيد

درپي انتصاب افراد فاقد صلاحيت در مصدر رياست دانشگاه هاي كشورطي چند سال اخير و آشكارشدن مشكلات اين يكسو نگري هرچند گاه دانشجويان دانشگاه هاي مختلف نسبت به اين موضوع اعتراضات خود را اعلام مي كنند.در همين رابطه 1000 دانشجوي دانشگاه علامه با امضاي طومار خواهان بركناري شريعتي رييس اين دانشگاه شدند. دربخشي ازنامه دانشجويان به وزيرعلوم آمده
اين سخن چند نفر نيست و صداي گويا و محکم يک هزار دانشجوست، چيزي که تا کنون سابقه نداشته و بنابر آنچه گفته شد و با استناد به امضا و خواست قريب به هزار تن از دانشجويان دانشگاه علامه که به اين نامه پيوست مي شود، دو خواسته از جنابعالي داريم:
الف- عزل بي قيد و شرط آقاي شريعتي، رياست دانشگاه و جايگزيني ايشان با مدير شايسته يي که بر اساس ضوابط و قواعد يک نهاد آکادميک انتخاب شده باشد.
ب- رفع تمام تحديدها و لغو احکام انضباطي و احکام محروميت از تحصيل و لغو محدوديت تشکل ها و نشريات دانشجويي که در زمان رياست ايشان به طور غيرقانوني ايجاد شده است و بازگشت هر چه سريعتر دانشجويان محروم شده به سر کلاس هاي درس

انتشارتوسط خبرگزاری جبهه متحد دانشجویی



Sunday

دموکراسی

دموکراسی برگرفته از واژه يونانی دِموس، (1) به معنای مردم (2) است. در حکومت های دموکراتيک، اين مردم اند که بر قانون گزار و دولت حکومت می کنند.
اگر چه تفاوت های جزئی ميان حکومت های دموکراتيک مختلف جهان به چشم می خورد، برخی اصول و شيوه های خاص دولت های دموکراتيک را از ساير اشکال دولت ها متمايز می سازند.
· دموکراسی دولتی است که کليه شهروندان آن، چه مستقيم و چه غير مستقيم و از طريق نمايندگان منتخب خود، از قدرت استفاده و وظائف مدنی خود را انجام می دهند.
· دموکراسی مجموعه ای از اصول و روش ها است که از آزادی انسان دفاع می کند؛ دموکراسی نهادينه شدن آزادی است.
· دموکراسی بر پايه حکومت اکثريت و حفظ حقوق فردی و اقليت ها استوار است. تمامی دموکراسی ها، ضمن احترام به خواست اکثريت، مدافع سرسخت حقوق اساسی افراد و همچنين گروه های اقليت هستند.
· دموکراسی ها مراقب تشکيل دولت های مرکزی قدرقدرت هستند و با هدف تمرکز زدايی، آنها را به سطوح ايالتی و محلی خرد می کنند با درک اين که دولت های محلی بايد در حد امکان در دسترس و پاسخگو مردم باشند.
· دموکراسی ها می دانند که يکی از عملکرد های اصلی شان دفاع از حقوق اوليه ای همچون آزادی بيان، آزادی دين، حق برخورداری برابر از حمايت قانون، و فرصت سازماندهی و مشارکت کامل در امور سياسی، اقتصادی، و فرهنگی يک جامعه است.
· دموکراسی ها به طور منظم انتخابات آزاد و عادلانه برگزار می کنند که همه شهروندان حق شرکت در آن را دارند. در يک دموکراسی، انتخابات نمی توانند نمايی ظاهری باشند که ديکتاتورها و يا يک حزب خاص پشت آن مخفی شوند، بلکه، انتخابات رقابت های واقعی هستند بر سر حمايت مردم.
· دموکراسی دولت ها را قانون مدار می سازد و متضمن اين است که تمامی شهروندان از حمايت برابر قانون برخوردار باشند و دستگاه حقوقی از حقوق شان دفاع کند.
· دموکراسی ها متفاوت از يکديگر اند و هر يک از آنها حيات سياسی، اجتماعی، و فرهنگی خاص ملت خود را منعکس می کند. دموکراسی ها همگی بر پايه يک سری اصول اساسی استوار اند، نه بر پايه شيوه های يکسان.
· در يک حکومت دموکراتيک، شهروندان نه تنها حق و حقوق دارند، بلکه موظف به مشارکت در سيستم سياسی ای هستند که از حقوق و آزادی ها يشان دفاع می کند.
· جوامع دموکراتيک به ارزش هايی همچون تحمل ، همکاری، و مدارا پايبند هستند. دموکراسی ها دريافته اند که برای دستيابی به وفاق، مدارا لازم است و همچنين اينکه شايد وفاق هميشه قابل حصول نباشد. به قول ماهاتما گاندی، "عدم تحمل خود يک نوع خشونت است و يک مانع برای به وجود آمدن يک روحيه دموکراتيک راستين."

نامه ی یک عضوجبهه ی متحد دانشجویی به دبیرکل جبهه ی دمکراتیک ایران

مصاحبه شما را با برنامه میزگردی با شما صدای آمریکا دیدم . در فضای حاکم بر ایران خصوصاً با فشاری که بر فعالان سیاسی است، جای بسی خرسندی است که جسورانه در این برنامه شرکت کردید و نظرات خود را بی هیچ ابایی ابراز داشتید .

مصاحبه با رسانه های داخلی و خارجی بدون در نظر گرفتن دیدگاه و خط فکری حاکم بر آنها این امکان را به ما می دهد که ارتباط خود را با لایه های مختلف جامعه حفظ کنیم و این می تواند در فضای حاکم بر جامعه نقش اساسی را بازی کند . اما فراموش نکنیم با مصاحبه با این رسانه ها این فکر را در بخش هر چند کوچک در جامعه القا می کنیم که فضای داخل آن قدر هم بسته نیست که کسی می تواند به راحتی به ابراز نظر بپردازد . در مورد اخیر من با چنین برخوردی مواجه نشدم ولی در مورد مصاحبه های .......... بارها از سوی فعالان سیاس مورد سوال قرار گرفتم که چگونه است که برخورد شدیدی با چنین فعالیت هایی که از سوی دوستان ما انجام می گیرد، نمی شود . خصوصاً اینکه بعد از این مصاحبه ها است که دوستان امکان پیدا می کنند عموماً آزادانه از ایران خارج شوند . شاید بشود حق را تا حدودی به آنها داد، چون به نظر نمی رسد که حکومت جمهوری اسلامی از اینگونه مصاحبه ها که در آن فقط به ابراز دیدگاه می پردازند وحشتی داشته باشد . بر خلاف آن وحشت حکومت آن موقع است که در این مصاحبه ها دعوت به جنبشی صورت گیرد .

از سوی دیگر مصاحبه با رسانه ها بدون در نظر گرفتن دیدگاه و خط فکری حاکم بر آنها وجهه قابل قبولی در جامعه به آنها می دهد و پس از آن است که شیطنت های اینگونه رسانه ها شروع می شود . به عنوان مثال برخورد هایی که صدای آمریکا، روزنامه شرق، روزنامه اعتماد ملی و ... در انعکاس اخبار برخورد هایی که با فعالان سیاسی می شود نشان دادند گواه این مدعا است . دیدیم که چگونه پس از کسب وجهه در جامعه ما را مورد بایکوت خبری قرار دادند .


اما در این مصاحبه شما به صدای آمریکا به نکته مهمی اشاره کردید که به جا است از هر تریبون ممکن آن را متذکر شویم .

با توجه به فعالیت های افراد موسوم به اصلاح طلب و ... که تعلق خاطرشان به حکومت جمهوری اسلامی بارز شده است، باید جامعه را از خطر دوباره بر مسند قدرت نشستن آنها مطلع کنیم . که شما به درستی در مصاحبه تان به آن اشاره کردید و فضای این دولت را با دولت قبل و حتی دولت های قبل یکسان بیان کردید . جامعه باید به این نکته آگاه شود که مدعیان اصلاح طلبی امروز عمدتاً از مجریان حرکت های تند حکومت جمهوری اسلامی بوده اند و امروز هم هیچگاه تمامیت حکومت جمهوری اسلامی را به زیر سوال نمی برند .

در این مدت که بیشتر در تهران بودم و این امکان را داشتم تا همچون گذشته با فعالان سیاسی زیادی دیدار داشته باشم و با هم به بحث در مرود مسائل روز ایران بپردازیم، به این نتیجه رسیدم که جامعه دچار یأس و نا امیدی شدیدی شده است و این وظیفه ما است که روح امید و شادابی را به جامعه القا کنیم . فراموش نکنیم که همین فعالیت های ما در جهت بالا بردن سطح آگاهی های سیاسی بود که امروز باعث گردیده است تمامی اقشار جامعه به حقوق خود آشنا گشته و راه های احقاق آن را نیز به خوبی آموخته باشند . گواه این مدعا هم حرکت های اعتراضی پرستاران، معلمان، کارگران و ... می باشد .

در جهت حرکت در این راه اولین قدم اتحاد با گروه های فعال و همسو می باشد . به عنوان مثال ارتباط با گروه های پرستاران، معلمان، کارگران و ... معترض که دیدگاه های همسو با ما دارند می تواند منجر به صدور بیانه های مشترک و دعوت های گسترده در تجمعات اعتراضی شود که خود این به علاوه ایجاد امید در فضای جامعه و ضربه پذیری هر یک از این گروه ها را در برابر حکومت جمهوری اسلامی کمتر می کند .

فراموش نکنیم که اتحاد با گروه های غیر همسو می تواند صدمات جبران نا پذیری به بدنه ما وارد کند و باعث جدا شدن طیف گسترده ای از دوستان ما شود . صدمه ای که در سال های اخیر به واسطه حضور افراد مغرض بارها شاهد آن بوده ایم .

تا رسیدن به آن مرحله راه طولانی و پر خطری داریم، پس تا آن موعد می توانیم با صدور بیانه های تشکیلاتی و گروهی با امضاء افراد محدود فضا را در آن جهت سوق داد .

ولی مهمتر از همه موارد گفته شده خطری است که امروز تمامیت ارضی ایرانمان را تهدید می کند . خطری که به واسطه آن اینجانب و تعداد کثیری از فعالان سیاسی همچون مرا وادار به پذیرش حکومت جمهوری اسلامی برای مواجه با این خطر کرده است . جنبش های جدایی طلب کردستان، آذربایجان، خوزستان، سیستان و بلوچستان و ... می تواند خطر بزرگی در پیش روی ایران آباد و آزاد آینده باشد . به عنوان یک گروه دلسوز این آب و خاک باید وظیفه خود بدانیم که آگاهی های این قومیت ها را در برابر این خطر بالا ببریم .

پوزش مرا به جهت طولانی شدن مطلب ارسالی بپذیرید ولی دغدغه های فکری اینجانب به عنوان یک ایرانی که اکنون وطن خود را این چنین بر فنا می بیند بیش از این مطالب است .


به امید آزادی...

زنده باد ایران...زنده باد آزادی

امین کـُرد

Sunday, October 21, 2007

اعلام حمایت از برگزاری تریبون ازاد/دانشجویان هوادار جبهه ی دمکراتیک ایران

طبق اعلام رسمی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی امیرکبیر روز دوشنبه این هفته تریبون آزادی تحت عنوان ستاره ها در اوین با محوریت اعتراض به صدور احکام ناعادلانه قضایی برای دانشجویان دربند پلی تکنیک، اعمال نفوذ دولت احمدی نژاد در پرونده قضایی سه دانشجو، شکایت رئیس دانشگاه از سه ستاره در اوین و گسترش بازداشتهای خودسرانه و سرکوب جامعه مدنی در صحن این دانشگاه برگزار خواهد شد. کلیه کلاسهای دانشگاه در اعتراض به صدور این احکام ناعادلانه نیز از روز دوشنبه تعطیل است . از سوی دیگر انجمن اسلامی دانشجویان با اعلام برگزاری برنامه های متعدد در دانشگاه امیرکبیر و دنباله دار بودن اعتراضات دانشجویی طی چند روز آینده خبر از ملتهب بودن فضای این دانشگاه و همچنین احتمال دامنه دار شدن این اعتراضات دانشجویی به دانشگاههای دیگر داد. عده کثیری از اساتید دانشگاه نیز ضمن اعلام مواضع یکسان با دانشجویان و اعتراض به این احکام ناعادلانه قضایی اعلام کردند که در تریبون آزاد دوشنبه شرکت خواهند کرد. انجمن های اسلامی دانشجویان سایر دانشگاههای تهران و همچنین دفتر تحکیم وحدت نیز اعلام کرده اند که در این تجمع دانشجویی شرکت خواهند کرد.

تداوم اعتراضات دانشجویان دانشگاه امیر کبیر- یکشنبه ۲۹ مهر

امروز، یکشنبه ۲۹ مهر، نیز دانشجویان پلی تکنیک به اعتراضات خود علیه احکام صادره برای ۳ دانشجوی در بند پلی تکنیک، مجید توکلی، احمد قصابان و احسان منصوری، ادامه دادند.
به گزارش خبرنامه امیرکبیر دانشجویان برای سومین روز متوالی به صدور احکام ناعادلانه اعتراض کرده و در صحن دانشگاه تجمع کردند. دانشجویان با در دست داشتن تصاویر دانشجویان در بند، خواستار آزادی هر چه سریعتر دانشجویان پلی تکنیک شدند.
روز دوشنبه این هفته نیز تریبون آزادی تحت عنوان ستاره ها در اوین با محوریت اعتراض به صدور احکام ناعادلانه قضایی برای دانشجویان دربند پلی تکنیک، اعمال نفوذ دولت احمدی نژاد در پرونده قضایی سه دانشجو، شکایت رئیس دانشگاه از سه ستاره در اوین و گسترش بازداشتهای خودسرانه و سرکوب جامعه مدنی در صحن این دانشگاه برگزار خواهد شد.

خطاب به روسای دول و کلیه ی مجامع حقوق بشری و نهادهای ذیربط

حقوق بشر در ایران به افسانه ها تبدل شده است
با قاطعیت تمام بازداشت و زندانی شدن روزنامه نگار و مدافع حقوق بشر ، عماد الدین باقی را محکوم نموده و خواستار آزادی وی و سه دانشجوی پلی تکنیک که به اتهامات واهی و اعترافات تحت فشار محکوم شده اند هستیم.

اخیرا رژیم با فشارهای فزاینده ی خود در قبال آزادیخواهان و فعالین سیاسی و اصناف چنان جو رعب و وحشت را بر جامعه حاکم نموده که ناخود آگاه هر کسی حکومت نظامی نا محسوس را تداعی میکند.
احمدی نژاد با ظهور غیر مترقبه ی خود در هیئت دولت وتکیه زدن بر کرسی ریاست جمهوری چنان اوضاع کشور را به آشفتگی کشانده که امید به آرامش نسبی آن هم تا سالیان سال متصور نیست. آغاز بکار مجدد گروه دگم اندیش ضد مطبوعاتی ، افزایش بی رویه زد و خوردو بگیر و ببند در قبال فعالین سیاسی و دانشجویان دگر اندیش ، مهر و موم دفاترانجمنها و سندیکاها و تشکلهای مستقل سیاسی و حقوق بشری ، سانسورهای مطبوعاتی و فیلتر کردن سایت های اینترنتی ، آغاز بکار گروه شکنجه گر در بازداشتگاه های مخفی وزارت اطلاعات و حفاناجا وحفاظت اطلاعات ارتش و سپاه، ضرب و شتم و زندانی کردن فرهنگیان مستقل و معترض و کارگران – بویژه کارگران کارخانه ی نیشکر هفت تپه - ،ایجاد فشارهای اقتصادی بر جامعه، تحلیل رفتن فرهنگ اجتماعی با پخش هجوهای سینمائی و تلویزیونی،افزایش تورم وناتوانی قشرمتوسط و ضعیف درامرارمعاش روزانه،ایجاد خفقان در کشوربه بهانه ی طرح افزایش امنیت اجتماعی - بویژه برقشرجوان –افزایش نرخ بیکاری ورویکرد مردم به مشاغل کاذب،ایجاد بازارسیاه باسهمیه بندی بنزین ،افزایش بی رویه آمار طلاق در خانواده ها، افزایش بی رویه ی مواد افیونی در جامعه و در نتیجه افزایش صعودی تعداد معتادین کشور،افزایش بیماری های عصبی در نتیجه ی مشکلات طاقت فرسای زندگی در سطوح مختلف جامعه،افزایش فساد اداری و بی عدالتی های اجتماعی ،افزایش اندیشه های دین گریز در جوانان،افزایش فرار مغزهاو آرزوی فرار جوانان به امید یافتن حد اقل امکانات انسانی برای ادامه زندگی در برون مرزها، افزایش تاسف انگیز فقر ، فساد، فحشا و ... . افزایش بی رویه ی خود کشی در نسل جوان، و هزاران ناهنجاری که همه و همه پس از سکانداری احمدی نژاد و یارانش در دایره ی دولت سیر تصاعدی یافته است.آیا این همه بد بختی که بر جامعه حاکم گشته نشان از بی کفایتی دولت نیست؟آیا فاصله ی عمیق بین مردم و حکومتیان نشانه ی نا سلامتی رژیم در هدایت کشور نیست؟ آیا انزوای بین المللی بیانگر اتخاذ تصمیمات و بیانات نا صحیح حکومت نیست؟
دستگیری و بازداشت عمادالدین باقی که اتهامش فقط افشاگری در باره ی قتلهای زنجیره ائی بود و حکومت نیزآنرا بارها غده ی سرطانی موجود در وزارت اطلاعات معرفی کرده بود و دفاع از حقوق زندانیان که در حکومت اسلامی !! مشمول تضییع حق شده اند!! ، و صدور احکام تعجب برانگیز برای سه دانشجوی پلی تکنیک که با شدیدترین شکنجه ها و تحت بدترین فشارهای روانی و جسمی لب به اعتراف گشوده اند ، و مهر و موم سازمان ادوار تحکیم وحدت وفشارهای اجتماعی و ایجاد رعب و وحشت برای اقلیت های گوناگون مذهبی و اجتماعی، و دستگیری و فشار بر اصناف و سندیکاهااز جمله ایجاد جو فشار بر فرهنگیان و ضرب و شتم و زندانی کردن کارگران کارخانه ی نیشکر هفت تپه شوش و ... مواردی است که حکومت باید پاسخگوی آن بوده و هر چه سریعتر نسبت به بازنگری در باره ی عملکرد خود در طول بیست و هشت سال حکومت خود ، بویژه سالهای اخیراقدام عاجل نماید.
روابط عمومی جبهه ی دموکراتیک ایران ضمن محکوم نمودن این موارد و خواسته ی همیشگی خود مبنی بر آزادی کلیه ی زندانیان سیاسی و عقیدتی کشور ، از کلیه ی نهادهای ذیربط بین المللی درخواست مساعدت و یاری می نماید تا به وضعیت حقوق بشر در این کشورتوجه نموده و حکومت را با تمهیدات گوناگون ، وادار به رعایت حقوق بشر نماید.

گیرندگان:
روسای دول سراسر جهان
دفتر سازمان ملل متحد
کلیه اشخاص حقیقی و حقوقی مدافع حقوق بشر
کلیه ی رسانه های گروهی و اطلاع رسانی از قبیل تلویزنها، رادیوها،مطبوعات و سایتهای اینترنت

روابط عمومی جبهه ی دمکراتیک ایران

28/7/1386

Saturday, October 20, 2007

اعتراض مجدد دانشجویان در دانشگاه امیرکبیر

دانشجویان دانشگاه صنعتی امیرکبیر در اعتراض به صدور احکام ناعادلانه برای مجید توکلی، احمد قصابان و احسان منصوری، سه دانشجوی در بند، برای دومین روز، اقدام به تجمعی خودجوش در صحن دانشگاه کردند.

در این تجمع اعتراضی تصاویر دانشجویان در بند، بیانیه انجمن اسلامی در اعتراض به ادامه بازداشت سه دانشجو، خبرنامه انجمن اسلامی و تراکت برگزاری تجمع و تریبون آزادی که قرار است در همین رابطه روز دوشنبه در دانشگاه امیرکبیر برگزار شود را پخش کردند.

انتظامات دانشگاه پس از پخش بیانیه، به منظور جلوگیری از پخش آن به سمت دانشجویان هجوم برد و اقدام به پاره کردن تصاویر دانشجویان بازداشت شده کرد که با ایستادگی دانشجویان از اقدام خود منصرف شد. دانشجویان پس از جمع شدن در صحن دانشگاه به سمت درب حافظ دانشگاه راهپیمایی کردند. دانشجویان شعار می دادند: «دانشجوی زندانی آزاد باید گردد»، «رئیس بی لیاقت استعفا استعفا»، «رئیس امنیتی استعفا استعفا» و…

این تجمع یک ساعت به طول انجامید و دانشجویان به تدریج متفرق شدند. مدیران دانشگاه امروز بعضی از دانشجویان را تهدید کردند در صورت ادامه اعتراض به بازداشت سه دانشجوی در بند با احکام شدید انضباطی با آن ها برخورد خواهند کرد.

Friday, October 19, 2007

اعتراضات دانشجویی ادامه دارد

بعدازتجمع اعتراض آمیز دانشجویان درروز چهار شنبه درمحوطه دانشگاه امیرکبیر برای آزادی سه یار دبستانی که با احکام نا عادلانه ناقاضی حداد در زندان بسر میبرند وبر خورد شدیدحراست وبسیج با تظاهر کنندگان در همان روز اعلام شد، دانشجویان قصد دارند در هفته ی آینده اعتراضات وسیع تری را به این مناسبت برگزار کنندواین برنامهای اعتراضی تاآزادی دانشجویان ادامه خواهد داشت .دانشجویان به خوبی میدانندکه باید با اتحاد وهمبستگی و برنامه ریزی مناسب باید فعالیت اعتراضی خود را پیش برند .
دزاین موقییت حساس که تمامی دستگاههای اطلاعاتی وامنیتی وقضایی رژیم دانشگاه ودانشجویان به مبارزه طلبیده پاد زهر حملات زهرآگین آنان اتحاد تمامی دانشجویان آزادیخواه ،دمکرات و عدالت طلب میباشد، ما با فریاد رسا اعلام میداریم جنبش دانشجویی زنده وپویا است وتا رسیدن به اهداف خود از پا نمی شیند .وعده ما شنبه 28 مهر دانشگاه امیرکبیر .
دانشجویان هوادار جبهه ی دمکراتیک ایران

Thursday, October 18, 2007

بديل بي بديل یاانقلاب آرام /محمد مسعودسلامتی

اگر فلسفه ايجاد حكومت را برآوردن نيازهاي اجتماعي و تدبير امور جامعه تلقي كنيم. پس هرگاه حكومتي در اين دو كارويژه ناتوان گردد ازمسير طبيعي خود خارج شده و آنگاه كه برخلاف آن مشي نمايد الزاماً نيازبه تغييرآن است. مشاهده وضع اجتماعي ايران امروز هرپژوهشگر منصف و بي طرف را برآن خواهد داشت تا اذعان كند نيازبه آزادي ، تامين حقوق شهروندي، دموكراسي ، رفاه عمومي، رفع تبعيض ، فقر و فساد اقتصادي از ضرورت ها و مطالبات ملموس جامعه است.
رژيم كنوني ازيك سوبا رويكرد امنيتي – قضايي به مصاف با احزاب و گروههاي سياسي و حتي انجمن هاي صنفي ، مطبوعات مستقل وكوشندگان اجتماعي برخاسته وبدين ترتيب انسداد سياسي – اجتماعي - فرهنگي را حاكم نموده است.
ازديگرسوبا محاكمه و حبس نيروهاي سياسي – صنفي و مدافعان حقوق بشري دربرابر نيازبه آزادي سدي ايجاد كرده و با مداخله گسترده درحوزه خصوصي شهروندان ازنوع پوشش گرفته تا آراستن ظاهروازتفتيش عقايد تا ممانعت از مشاركت افراد در تعييين سرنوشت سياسي به نقض گسترده و سازمان يافته حقوق شهروندان مبادرت ورزيده است.
با بازيچه قراردادن انتخابات و تهي كردن آن ازاصل رقابت آزاد وسلامت انتخابات ونيززيرپا نهادن اصل تفكيك قوا ، حاكم ساختن نهادهاي انتصابي برنهادهاي انتخابي و جايگزين كردن نظاميان و نيروهاي امنيتي به جاي سياستمداران و بوركراتها درنهادهاي سياسي و مدني عملاًخط بطلاني بر دمكراسي و حاكميت اراده ملي كشيده و به وضوح استبداد ديني و ديكتاتوري را ميدان دارعرصه سياسي ساخته است.
با بخدمت در آوردن رانت هاي سياسي – اقتصادي عملاً شكافي عميق بين طبقه اي قليل و برخوردارحاكم و اكثريت محروم و محكوم جامعه ايجاد نموده و با برهم ريختن سيستم اقتصادي وبه ويژه نهاد برنامه ريز و به عاريت گرفتن الگوهاي تاريخ مصرف گذشته از سيستم هاي فروپاشيده اقتصادي جهان معجون نامتجانسي را بوجود آورده كه با هيچ سيستم اقتصادي دنيا تطابق نداشته و با گذشت بيش از ربع قرن ماحصل آن براي ملت ايران فقروفساد و تبعيض و رخت بستن رفاه و آسايش عمومي ازدامن جامعه است. اين همه دركشوري است كه دارنده غني ترين منابع طبيعي جهان و سرمايه ارزشمند انساني است.
طبعاً با اين رويكرد و دستاورد حكومت، حق مسلم جامعه است كه به ناكارامدي وتغيير آن راي دهد. اما راه تغييربه شيوه مردمي محدود به دورويكرد اصلاح يا انقلاب است. شيوه رفرم كه به معناي اصلاح اجزاء يا بخشي ازساختارحاكم و حفظ چارچوبهاي اساسي آن است. هم به لحاظ ظرفيت و مباحث نظري و هم دربوته عمل و اجراهزيمت و ناتواني خود را عيان ساخت. به نحويكه ديگراكنون تعجبي را برنخواهد انگيخت اگراصلاح طلبان را همانند اقتدارگرايان درعرصه نيروهاي سياسي ايران درشمارنيروهاي اقليت قلمداد نماييم.
روش انقلاب اما درطول تاريخ خود دستخوش تغييرو تحول گرديده است. امروزه انقلاب سنتي كه به شيوه دگرگوني سريع ، خشونت آميزواي بسا توسط يك حزب يا طبقه انقلابي رهبري وبه انجام رسد شيوه اي به حاشيه رفته و رو به فراموشي است.
اكنون درمشي نوين تحول گرايان (برخلاف اصلاح طلبان) ضمن آنكه به دگرگوني ساختاري ومبتني براراده وحركت عمومي همت مي گمارند اما اين تحول را به صورت زمان بر ومسالمت آميز(و نه درسايه قوانين حاكم )پي مي جويند. البته اين شيوه ازكشوري به كشورديگرو ازقاره اي به قاره ديگر متمايزاست وهرجا رنگ وخصلت خاص خود را داراست. چنانچه وقتي سخن ازگارتن اش و بحث انقلاب آرام دراروپاي شرقي است حركت هاي اجتماعي آن كشورها با پشتوانه بين المللي مبتني بر حمايت يك يا چند دولت خاص درآميخته است و اين سبك درانقلاب هاي رنگين قفقازو تا حدي آسياي ميانه نيزنمود مي يابد. اما مدل ايران سبك خاص خود است. دراين نمونه انقلاب آرام با همت نيروهاي تحول گرا و به حركت درآوردن نيروهاي اجتماعي آغازشده وشاخصه مهم آن درداخل نه صرفاً نافرماني مدني درشكل اعتصاب هاي سراسري وتظاهرات گسترده خياباني است . چراكه آن شيوه نيازمند تشكيلات مقتدرحزبي و يا رهبركاريزما است كه چنين عناصري درعرصه سياسي ايران مشاهده نمي گردد. خصيصه اصلي اين رويكرد نخست روشنگري بصورت مستمرو با بهره جستن ازابزاررسانه ايي فرامرزي و امكانات دنياي مجازي است. مولفه ديگر ايجـاد شوك هاي اجتماعي بواسطه جنبش هاي مقطعي نظير18 تير78 دانشجويان ، اعتصاب كارگران شركت واحد اتوبوسراني تهران، تظاهرات معلمان ، اعتصاب كارگران نيشكرهفت تپه خوزستان ، تحريم هاي روبه تزايد انتخابات ناسالم رژيم و امثال آن مي باشد. اين حركت ازدرون كشورالبته مستلزم يك پشتوانه بين المللي است اما اين حمايت نه توسط دولت ها بلكه به همت اپوزيسيون خارج ازكشوروياري نهاد هاي بين المللي و مجامع مدافع حقوق انساني خواهد بود. بعنوان نمونه هماهنگي نيروهاي اپوزيسيون خارج ازمرزدرمراسم سالگرد18 تيرو حمايت يكپارچه ازآزادي زندانيان سياسي وازسوي ديگرحركت اخيربرخي نهادهاي مدني درايتاليا درحمايت ازدانشجويان دربند ايران ويا اقدامات گزارشگران بدون مرزو ديده بان حقوق بشررا مي توان برشمرد.
درتبيين پارامترها داخلي بايد گفت درمرتبه نخست روشنگري لازمه فرهنگ سازي اجتماعي است. همان مهم كه نه تنها درتحول ساختاركهنه بلكه درنهادينه شدن ساخت جديد و عدم بازتوليد ساختارناكارآمد پيشين مي تواند نقش بسزا ايفا نمايد. يك وجه تمايزانقلاب سنتي و انقلاب آرام درهمين نكته نهفته است. درانقلاب سنتي گذارازساختارسنتي به مدرن با حركت هاي تند وسريع به وقوع مي پيوندد بي آنكه وضع اجتماعي ازنقطه نظرفرهنگي تغييرات پايداري نموده باشد ازهمين روي درمدتي نه چندان ديرپا ساختاركهنه درلعابي نو بازتوليد مي گردد اما شيوه انقلاب آرام موجب رفع اين نقيصه است. شاخصه ديگريعني شوك هاي مقطعي اجتماعي نيز مقوم چند ويژگي است. ابتدا آنكه دردوره هاي مختلف تحولگرايان ازوزن اجتماعي وتوان خود آگاه شده و نسبت به اقدامات لازم آتي ارزيابي عيني خواهند داشت. ديگرآنكه تبليغات واهي حكومت درنمايش مقبوليت ومشروعيت اجتماعي اش نقش برآب خواهد شد. نهايت آنكه آگاه سازي اجتماعي وپيامد آن افزودن گستره وعمق اجتماعي نفوذ تحولگرايان رادربرخواهد داشت.
اكنون چنانچه اين دوحركت داخلي و بين المللي بتواند همبستگي و هماهنگي لازم را بيابد آنگاه مي توان انتظارداشت كه هم گره كنوني سياسي – اجتماعي كشورمان گشوده گردد و هم بديلي نوين درگذارازساختارغيردموكراتيك به حاكميت دمكراتيك به جهانيان اهدا شود. آلترناتيوي كه مي تواند مزاياي شيوه هاي انقلاب سنتي و اصلاحات را حفظ نموده وازمضارآنها مبرا گردد و شايد بي راه نباشد تا درمقام مقايسه با شيوه هاي گوناگون دوران گذار آنرا بديلي بي بديل خواند.

ترکمانچاي دوم/‏مهرداد شيباني

27 مهر 1386 روزآن لاین

نگاه هفته - پنجشنبه 26 مهر 1386 [2007.10.18]
‏مهرداد شيباني
m.shaibani@roozonline.com
هفته پاياني مهر ماه 1386 در تاريخ ايران ننگ ديگري را به ثبت خواهد داد و ترکمانچاي دوم رابه نام جمهوري ‏اسلامي رقم خواهد زد.‏
در ترکمانچاي اول و گلستان، شاهان قاجار به فتواي علما به جنگ کفر رفتند و 12 ايالت زر خيز ايران را تقديم روسيه ‏اي کردند که درعصر استعمار کهن همراه انگلستان بزرگترين دشمن ايران بود، در زمان شوروي اين خطر بيشتر از ‏همه توسط علما در بوق مي شد که وصيت نامه پطر کبير درحال انجام است و روس ها قصد دارند به آبهاي گرم خليج ‏فارس برسند؛ و امروز احمدي نژاد آنها را‎ ‎‏"متحد طبيعي" ايران مي خواند.‏
‏"متحدي" که سال هاست به آبهاي گرم خليج فارس رسيده، نيروگاه اتمي را بر ساحل آن علم کرده و اکنون که شاه و عالم ‏يگانه شده اند؛ قصد بلعيدن درياي خزر را دارد. رويدادي چنان مهم که مي تواند همه حوادث هفته را بيرنگ کند.‏
اگر شاهان قاجار از امور جهان بي خبر بودند، حاکمان ايران کنوني با علم کامل، بستن ترکمانچاي دوم را تدارک ديدند.‏
جبهه ملي ايران در آستانه برگزاري اجلاس 5 کشور ساحلي خليج فارس در تهران هشدار داد:‏‎ ‎‏"هرگونه عقب نشيني از ‏موضع قانوني ايران در درياي مازندران به معناي تجزيه ايران همانند پيمان ترکمانچاي خواهد بود. لجاجت در ادامه ‏غني سازي اورانيوم ارزش اين هزينه عظيم را ندارد."‏
‏ کوروش زعيم عضو رهبري شوراي اين جبهه گفت:‏‎ ‎‏"روسيه قصد دارد بستر دريا را به تناسب طول ساحل پنج کشور ‏به پنج بخش تقسيم کند، ولي سطح دريا کماکان مشاع باشد. بستر دريا حدود 660 ميليارد بشکه ذخيره نفت و گاز دارد ‏که دوسوم ذخاير کل جهان است و نزديک به همه آن بيرون يک پنجم ايران قرار مي گيرد. ما پيشنهاد مي کنيم که ‏روسيه براي چگونگي تقسيم سهم مشاع پنجاه درصدي خود باسه کشوري که از دل خودش درآمده اند مذاکره کند و ‏کاري به کار ايران نداشته باشد."‏
‏ روزنامه اعتماد ملي هم در سر مقاله خود نوشت:‏‎ ‎‏"روس‌ها در سال‌هاي گذشته با سوءاستفاده از وضعيت تعريف نشده ‏ايران در چالش با‎ ‎ايالا‌ت متحده و ديگر دولتهاي غربي، بيشترين بهره را برده اند. در حالي كه طبق‎ ‎توافقات تاريخي ‏سهم دو طرف از منافع سطحي و زيربستري درياي خزر 50-50 بوده است، روس‌ها با اعمال فشار بر جمهوري ‏اسلا‌مي ايران و تهديد به انجام توافقات مستقيم‎ ‎دوگانه، درصدد امحاي حقوق ايران در اين رابطه بوده‌اند. گاهي سخن از ‏سهم 8 درصدي، گاهي نيز 11 درصدي و در بهترين شرايط 20 درصدي رفته است."‏
جمهوري اسلامي با جوسازي و تبليغات گسترده اجلاس تهران را تشکيل داد. يک جنجال امنيتي در مورد ترور ‏ولاديمير پوتين در تهران توانست انظار عمومي را جلب کند. پوتين دراين جو داغ تبليغاتي بعد از مذاکره با مقامات ‏کليدي آمريکا، فرانسه و آلمان وارد تهران شد. مورداستقبال احمدي نژاد قرار گرفت که اعلام کرد:‏‎ ‎‏"ملت ايران و ‏روسيه به هم گره خورده و بنابراين ما دو متحد طبيعي هستيم." استقبال بي سابقه از پوتين در کاخ سعد آباد انجام گرفت ‏تا تفاوت‎ ‎‏"تزار نوين" با ديگر ميهمانان خارجي که در خيابان مراسم رسمي را انجام مي دادند، براي همگان روشن ‏شود.‏
طبق معمول جمهوري اسلامي فقط اخبار يک پيروزي ديگر در بوق شد و کمترين اطلاعي به مردم داده نشد. اگر کاظم ‏جلالي نماينده مجلس در خلال در يک مصاحبه نگفته بود که ايران از "20 درصد کوتاه نمي آيد" مضمون اصلي ‏قرارداد ترکمانچاي دوم مخفي مي ماند. يعني تا اينجا هم 30 درصد سهم ايران دو دستي تقديم روسيه شده است. و ماجرا ‏به همين جا ختم نمي شود. روزنامه کيهان که يک روز ادعاي مالکيت بحرين را مي کند تا بهانه بدست اعراب وآمريکا ‏بدهد، و حالا براي مامور سابق ک گ ب يقه مي درد، گوشه ديگري از حاتم بخشي حاکمان را در خبري اختصاصي بر ‏ملا کرد:‏‎ ‎‏"همكاري دو كشور در زمينه فعاليت شركت هاي نفت و گاز تسهيل خواهد شد. علاوه بر اين بر مبناي بندي از ‏اين سند روس ها تمايل خود را به حضور در پروژه پارس جنوبي نشان داده اند. بخش ديگري از اين سند به توافقاتي در ‏زمينه نيروگاه ها اختصاص دارد. روسيه در اين بخش متعهد شده است به مدرنيزه كردن نيروگاه هايي كه قبلا به ياري ‏اين كشور در ايران ساخته شده كمك كند. به علاوه اعلام شده است كه همكاري هاي جديدي در زمينه احداث نيروگاه ‏هاي برق-آبي صورت خواهد گرفت. يك بند از اين سند مشخصا به موضوع نيروگاه بوشهر اختصاص دارد. در اين بند ‏آمده است: روسيه نسبت به ساخت و راه اندازي نيروگاه بوشهر طبق جدول زمان بندي توافق شده ميان دو طرف اقدام ‏خواهد كرد. هنوز چيزي از جزئيات اين جدول منتشر نشده است. بند ديگري از اين سند نيز تصريح مي كند كه روسيه ‏‏5 فروند هواپيماي توپولفTU204-100‎‏ به ايران تحويل خواهد داد."‏
يعني اينکه دست روسيه بر ذخاير نفتي ايران گشوده است از خزر تا درياي عمان. و همه بذل و بخشش ثروت هاي ملي ‏ايران براي رسيدن به يک هدف است که در يکي از بندهاي قطعنامه پاياني جا گرفته:‏
‏"استفاده از درياي خزر براي اهداف صلح آميز‎ ‎‏ و تاييد حمله نکردن نيروهاي مسلح 5 کشورحاشيه دريا به همديگر و ‏اجازه ندادن به استفاده از قلمرو كشورشان براي تهاجم و‎ ‎ساير عمليات نظامي عليه هر يك ازطرفها‎.‎‏"‏
يعني تلاش براي بستن يکي از مجاري حمله آمريکا که خواب خوش را از چشم "مسوولان امروز نظام" ربوده که به ‏فرمايش آقاي محمد رضا باهنر: "نتيجه‌ خون دل خوردن اصولگرايان هستند. که ديپلماسي لبخند دولت گذشته به اخم در ‏برابر مستكبران تبديل" کرده اند. و کار بجائي رسيده که: "امروز ايران از نظر اقتدار در يك وضعيت استثنايي قرار ‏دارد كه در 28 سال انقلاب هرگز چنين نبوده است."‏
اخبار ديگر هم حکايت از "اقتدار استثنائي جمهوري اسلامي" دارد. آقاي علي اکبر ولايتي که از قضا هم سنگر محمد ‏رضا باهنر هم هست، سخنان او را تائيد مي کند: "نظر اجمالي به جهان اسلام و خاورميانه به ما مي‌گويد كه آينده‌اي پر ‏از ماجرا را در پيش‌رو‎ ‎داريم و ماجراجوي اصلي در اين قضيه آمريكاست." ‏
يک هم سنگر ديگر هم همين حرف ها را مي زند. حسن روحاني - نماينده آيت‌الله خامنه‌اي در شوراي عالي امنيت ملي ‏ـ مي گويد: "اکنون در حوزه بين المللي‎ ‎بيش از هميشه مورد تهديد هستيم... شرايط ما، شرايط مطلوبي نيست. دشمن ‏سازمان ملل و‎ ‎شوراي امنيت را پناهگاهي براي خود قرار داده تا از آن طريق فشار را بر ما افزايش‎ ‎دهد.آثار اين ‏فشارها در روابط اقتصادي و سياسي مشاهده مي‌شود.شرايط ما هر روز سخت‎ ‎تر مي شود."‏
دکتر ابراهيم يزدي که بعد از اين سخنان روانه آمريکا شد "اقتدار" رابيشتر مي شکافد. او درباره "خطر حمله به ايران، ‏تلاش هاي مشکوک در جمهوري اسلامي که همواره به سود اسرائيل تمام شده، پيامدهاي مخرب سخنراني احمدي نژاد ‏در دانشگاه کلمبيا و فراهم آمدن زمينه افکار عمومي جهاني براي حمله اسرائيل به ايران، خطر نزديک و بسيار جدي ‏اعلام تحريم نفت ايران در شوراي امنيت سازمان ملل و فراهم شدن زمينه بسته شدن خليج فارس توسط امريکائي ها و ‏سپس حمله به ايران و ناگزير بودن اصلاحات ساختاري در جمهوري اسلامي" سخن مي گويد و مي افزايد: "فکر مي ‏کنند که شاه بلد نبود و ايشان بلدند چه کار کنند؛ درحاليکه روزگار به گردن اين ها هم خواهد زد."‏
در برابر اين سخنان، اظهار نظر محمد رضا خاتمي ديگر بيرنگ مي نمايد: "کشور در سراشيبي است."‏
‏ حبيب اله عسگر اولادي هم که انگار ديده اوضاع خراب است، وارد صحنه شد و گفت: "اوضاع کنوني کشور بسيار ‏خوب است."‏
براي تائيد نظر او هم دلايل متعددي پيدا شد. بي بي سي گزارش داد: "پروژه هاي بزرگ گازي ايران به دليل کمبود ‏منابع مالي و مشکلات ناشي از تحريم هاي شوراي امنيت سازمان ملل با تاخيرهاي طولاني مواجه شده است."‏
جبهه مشارکت اعلام کرد: "درآمد افسانه‌اي و هنگفت ۱۲۰ ميليارد دلاري در دو سال ۱۳۸۴ و ۱۳۸۵ هزينه شد‏‎ ‎بدون ‏آنكه نرخ رشد اقتصادي كشور و ديگر شاخص‌هاي كلان اقتصادي كشور بهبود يابند، و‎ ‎صد البته با رشد نزديك به صد ‏در صد نقدينگي ناشي از تزريق دلارهاي نفتي بر عمق‏‎ ‎بيماري اقتصاد ايران و ابتلاي به بيماري هلندي افزوده شد‏‎.‎‏"‏
ديويد ميليبند، وزير امور خارجه بريتانيا، به خبرنگاران گفت: "تجارت اروپا با ايران، از ژانويه امسال تا ماه مه، ۳۷ ‏درصد کاهش يافته و اتحاديه اروپا پيامي روشن به رژيم ايران فرستاده که رهبران اين کشور بايد قطعنامه‌هاي شوراي ‏امنيت را به اجرا بگذارند."‏
و آش آنقدر شور بود که داد آيت اله راستگرا مکارم شيرازي هم از گراني در آمد: "اخباري از نظام اقتصادي تركيه به ‏ما مي‌رسد كه در آن‌جا تورم هفتاد درصدي سال‌هاي گذشته را به هفت درصد رسانده‌اند. مسوولان بايد ببينند آن‌ها چه ‏فرمول و محاسباتي انجام داده‌اند تا آن‌ها هم تجربه كنند. چرا ما نمي‌توانيم تورم مثلا پانزده درصدي را به ده درصد ‏كاهش دهيم؟ علت چيست؟"‏
وضع حقوق بشر هم که محشر بود. "گزارشگران بدون مرز" گزارش داد: "در رده‌بندي جهاني آزادي مطبوعات در ‏سال‎ ‎‏٢٠٠٧، ايران در رده ١٦٦ قرار دارد. در اين رده‌بندي جايگاه برمه ١٦٤ است. در‎ ‎منطقه‌ي ما، کويت در رده ٦٣، ‏امارات متحده عربي ٦٥ و قطر در رده ٧۹ جاي‎ ‎گرفته‌اند‎.‎‏"‏
‏ يعني که از کويت و قطر هم عقب مانده ايم.‏
مهرماه به پايان مي رسد. درياي خزر را هم براي بقاي خود مي بخشند

برج شفق نشينان /مهندس طبرزدی

.
در فرهنگ «فولکلور»ما رسم بر این است که اگر کسی صدایش از جای گرم برآید و از موقعیت خوبی برخوردار باشد،بگویند که؛فلانی در برج عاج نشسته است!اینک اما باید این تمثیل را کمی تغییر داد و به جای برج عاج از «برج شفق»یا«شفق نشینان»استفاده کرد.وجه تماثل-بروزن تفاعل و بر سیاق تشابه!؟آن را در زیر خواهم آورد.
چند ی پیش همراه با اعضای خانواده بر سر سفره ی افطاری یکی از بستگان نشسته بودیم و در واقع 6خانواده در یک جا جمع بودیم.هرکس به فراخور از دری سخن می گفت و البته وجه مشترک سخنان همگان مساله ی گرانی و بیکاری بود و نمک سخنان البته،رفتار شادی آفرین و سخنان گوهر بار،تخم مرغ شانسی بود!؟
در آن جلسه،صاحب خانه که انسان نیک و از پلیدی به دور است،ناله بر آورد که سال گذشته با هزار بدبختی و با نیت خانه دار شدن پسر تازه دامادم،مبلغ پنجاه میلیون ریال،جمع آوری کرده و در «انبوه سازان شفق»به ودیعه گذاشتم تا روزی پسرم خانه دار شود.او اضافه کرد اینک هر بار به سراغ مدیران این انبوه سازان می رویم،جواب های سربالا می شنویم.آنچه بیش از هر چیز این شهروند تهرانی را آزرده کرده بود،نحوه ی رفتار مدیران انبوه ساز و برج شفق نشین بود.او ادعا می کرد،هرگاه برای مطالبه حقوق قانونی خود به سراغ آنها می رویم انگار وارد وزارت اطلاعات شده ایم؟آنها نه به آدم جواب درستی می دهند و نه اجازه می دهند وارد دفترشان بشویم.حتی اجازه نمی دهند درباره ی مدیران آنجا سوالی مطرح سازیم.مدعی بود که گویا،دم آنها به فلان نهاد نظامی وصل است و مدیر آنجا از سران آن نهاد نظامی است. او اضافه کرد لابد پس ازمدتی که ما را سر گردان می کنند،آلونکی در بیابان های اطراف ساوه به ما نشان خواهند داد و خواهند گفت این همان جایی است که به شما وعده دادیم؟مگر کسی جرات دارد با این ها چون و چرا کند؟!
حرف های این شهروند تهرانی و این خویش خود را می شنیدم و به آن فکر می کردم.او البته احتمال هم نمی داد که گفته های از سر رنج و درد دل گونه اش سوژه ی یک مقاله ی اجتماعی از سوی یک روزنامه نگار دیروز و بلاگ نویس امروز،خواهد شد.ولی من او را درک می کردم . حتی می توانستم تصور درستی از نو کیسه ها و رفتار مشمئز کننده ی آنها داشته باشم.آدم هایی که اگر احساس امنیت نکنند و دمشان در دست باند های قدرت نباشد هیچ گاه میلیاردها تومان سرمایه گذاری نخواهند کرد.آدم های تازه به دوران رسیده ای که دیروز که از ده به تهران آمدند،یک پایشان در گیوه بود و پای دیگر در گالش.اما از قبل دین و انقلاب و تکیه بر زور و تزویر به چنان ثروت وابهتی رسیده اند که اگر برحسب اتفاق،بابا ننه ی خود را ببینند به آنها خواهند گفت؛اوه! پیف پیف چه بو گندی میدی؟! در صورتی که این بوی همان طویله است که این ها در آن بزرگ شده اند اما اینک که از نان مردم و ثروت های ملی به این شکوه و جلال رسیده اند،بوی خود را تحمل نمی کنند.«شفق نشینان» در حالی به مردم عادی فخر فروشی می کنند که اکثریت این ملت به لحاظ اقتصادی بدترین روزهای زندگی خود را می گذارند.پدر خانواده مجبور است 2 یا 3 جا کار کند تا بتواند ماهیانه مبلغ یک میلیون تومان یا کمتر و بیشتر به دست بیاورد.او ابتدا می بایست مبلغ چهارصد هزار تومانش را تقدیم صاحب خانه ی خود کند.مبلغ یکصد هزار تومان را برای هزینه ی آب،برق،گاز و تلفن بپردازد.حداقل مبلغ پانصد هزار تومان را در ازای انواع و اقسام وام های دریافتی پرداخت نماید.لابد فکر کرده اید الباقی اگر مانده باشد برای هزینه ی زندگانی روزمره است؟خیر!.هزینه ی کتاب،قلم،ایاب و ذهاب و ثبت نام در مدرسه ی دولتی و پول کیف و کفش و لباس را نیز باید پرداخت نماید.ته جیب او برای هزینه ی زندگی چیز زیادی نمانده که فرزند او معترض می شود که پس هزینه ی دانشگاه غیر انتفاعی و آزاد و ... چه می شود؟باور کنید داستان نمی سرایم؛واقعیات زندگی قاطبه ی مردم ایران است.مدتی نمی گذرد که پدر و مادر امکان پرداخت هزینه ی دانشگاه فرزند دلبندشان را ندارند.او مجبور به ترک تحصیل می شود و یا این اقدام افسردگی و سپس اعتیاد و انواع بزه کاری ها در کمین او نشسته است.
بگذریم که برخی دخترهای دانشجو به دلیل شدت فشارهای اجتماعی حتی برای این که در مقابل دیگران تحقیر نشوند اجبارا دست به تن فروشی می زنند تا امکان تداوم تحصیل فراهم گردد. مدتی نمی گذرد که پدر و مادر امکان پرداخت وام ها را نیز ندارند.در این شرایط،بانک یا صندوق به سراغ آنها خواهد رفت و البته وضعیت ضامن که حتما از افراد نزدیک آن خانواده است،بهتر از شخص تضمین شده نخواهد بود و از این جاست که اختلافات جدید سر بر می آورد و زمینه ی تلاشی خانواده مهیا می گردد.آب،برق،گاز و تلفن نیز پس از یکی دو ماه به دلیل عدم توانایی پرداخت هزینه های سنگین قطع می شود و به مرور درها یکی پس از دیگری روی خانواده ها بسته می شود.
اگر پدر خانواده،مهندس یا تکذسین یا کارگر در عسلویه یا نیشکر هفت تپه یا سایر شرکت هایی باشد که پیمانکاران آن خارجی هستند و به دلیل تحریم کار را رها کرده و رفته اند،که قوز بالا قوز خواهد شد.از دست دادن کار و پیوستن به خیل عظیم چندین میلیون نفری که همگی بیکار هستند،ضربه ی مهلک دیگری است که بر پیکر نحیف اقتصادی خانوارهای ایرانی وارد می شود.
به نظر شما در چنین شرایط سخت و طاقت فرسا که نه کاری برای جوانان وجود دارد ،نه
امکان ادامه ی تحصیل و نه درآمد مکفی برای والدین چه بر سر زن و مرد و پسر و دختر ایرانی خواهد آمد؟چه راهی در پیش روی آنها قرار دارد؟
تردید نداشته باشید که والدین تحمل تحقیر شدن و گرسنگی کشیدن فرزندان خود را نخواهند داشت.آنها برخود فرض قرار داده اند که امکانات دولت،متعلق به همه ی مردم ایران است اما عده ای معدود آن را به یغما می برند.پس در اولین فرصت چنانچه دست آنها
به این اموال برسد،دستبرد خواهند زد.اجازه دهید درباره ی راه های دیگر که برای تامین معاش انتخاب می کنند،سخنی نگویم،زیرا که باشرافت ایرانی و حرمت قلم،سازگاری ندارد!
اما حضرت احمدی نژاد می فرماید،تحریم در زندگی مردم هیچ تاثیری نداشته وآن دیگری می فرماید،قناعت کنید تا اگر روزی تحریم صورت گرفت(؟!)امکان تحمل آن راحت تر باشد-قریب به مضامین-؟!
عجبا ! فرزندان دانشجویش امکان ادامه ی تحصیل ندارند،جوانانش به دلبل نبودن شغل در خانه دراز به دراز خوابیده اند،پول قسط و تلفن را نپرداخته،بچه ها به دلیل کمبود ویتامین،
سوء هاضمه گرفته اند،نرخ 25 درصدی تورم،قدرت خرید او را هر روز کاهش می دهد،به جای یک شغل مجبور است خود را به در و دیوار بزند و تا نیمه های شب، سیگار فروشی و مسافرکشی کند و نتوانسته حتی یک بار اعضای خانواده را برای تفریح به سفر ببرد،آقا می فرماید قناعت کنید؟!
قناعت برای کسانی مفهوم دارد که از فرط سیری، شکم درد گرفته اند و بر گنج 200 میلیارد دلاری عایدی از فروش نفت نشسته اند.قناعت برای کسانی مفهوم دارد که برج شفق نشینند.قناعت برای کسانی دارای مفهوم است که مدیر چندین شرکت تجاری ، دلالی،تبلیغی و امثال آن هستند.توده های فقیر و بی چیز ،به چه چیز قانع باشند؟آنها فقط می توانند به این قانع باشند که نان بخور و نمیری برسر سفره ی خانواده ی خود می گذارند که ممکن است 1 ماه دیگر همین لقمه نان وجود نداشته باشد.
هرگاه خانواده ای به لحاظ رفاه،امنیت،آموزش و بهداشت در یک حد متوسط قرار داشت، می تواند به قناعت بپردازد. در شرایطی که بیش از 80 درصد از مردم ایران زیر خط فقر زندگی می کنند موعظه برای قناعت ورزی حاوی چه مفهومی است؟
آیا سران،رانت خواران،مدیران و عناصر ارشد دستگاه های حکومتی حاضر هستند همچون اکثریت ملت زندگی کنند؟آیا فرماندهان و کار گزاران و تاجران حکومتی ناامنی شغلی و افسردگی های ناشی از بی کاری یا محرومیت اجباری فرزندان از تحصیل و فشار های روحی وارده را درک کرده اند؟تورم،بیکاری و فشار های روحی ناشی از آن جوانان دختر و پسر را به وادی اعتیاد،دزدی،تن فروشی و جرم و جنایت می کشاند و سرداران اسلام آماده اند که آنها را با شلاق و باتوم و زندان و شکنجه و اعدام پذیرایی کرده و مرهم بر زخم والدین بگذارند.عجب معادله ی شوم و بد سرشتی است.
«برج شفق نشینان» باید آگاه باشند که ظلم پایدار نخواهد ماند و همه ی این آقازاده ها و رانت خواران و جیره بگیران روزی باید حساب پس بدهند.روزگاری که اکثریت ملت زیر چرخ های بی رحم فقر و تورم و بیکاری له می شوند،روا نیست که اقلیتی نه از راه تلاش اقتصادی موجه و شرافت مندانه و بلکه از راه روییدن بر تنه ی اقتصاد ملی و درآمد های نفتی،مانور تجمل و فخر فروشی بدهند و دعای آن را نثار نظام مقدس جمهوری اسلامی کنند!اگر ذره ای در ادعای خودمبنی برمردمی بودن و اسلامی بودن صادق هستند یک روز و فقط یک روز خود و خانواده های تجمل پرستشان همچون سایر مردم زندگی کنند!اگرچه به آنها وعده می هم که دیر یا زود باید اموال مردم را به صاحبان اصلی واگذار کنند و جواب گوی اعمال ضد مردمی خود باشند.

Tuesday, October 16, 2007

صدور احکام سنگین چندین سال حبس برای ۳ دانشجوی در بند

شعبه ششم دادگاه انقلاب تهران، مجید توکلی، احسان منصوری و احمد قصابان از دانشجویان دانشگاه امبیرکبیر را به حبس تعزیری محکوم کرد.
این سه دانشجو امروز در دادگاه حاضر شدند و حکم به آنها ابلاغ شد. بر اساس رای دادگاه مجید توکلی به سه سال، احمد قصابان به دو سال و نیم و احسان منصوری به دو سال حبس تعزیری محکوم شده اند.
به گزارش خبرنامه امیرکبیر مجید توکلی به اتهام تبلیغ علیه نظام به یک سال و به اتهام توهین به رهبری به ۲ سال حبس تعزیری محکوم شده است. احمد قصابان نیز به اتهام تبلیغ علیه نظام به یک سال و به اتهام توهین به رهبری به یک سال و نیم حبس تعزیری محکوم شده است. احسان منصوری به اتهام تبلیغ علیه نظام به ۶ ماه و به اتهام توهین به رهبری به یک سال و نیم حبس تعزیری محکوم شده است.
شعبه ششم دادگاه انقلاب همچنین در خصوص اتهامات توهین به مقدسات و توهین به مراجع تقلید از خود سلب صلاحیت کرده و پرونده این سه دانشجو را در این خصوص به دادگاه عمومی ارجاع داده است. قصابان، توکلی و منصوری در حال حاضر با قرار بازداشت موقت در زندان بسر می برند.
وکیل مدافع احسان منصوری، مجید توکلی و احمد قصابان اعلام کرد: پس از ابلاغ رای صادره از سوی دادگاه انقلاب نسبت به این احکام در دادگاه تجدیدنظر اعتراض می‌کنیم.
محمدعلی دادخواه با بیان این مطلب گفت: با توجه به این‌که در مراحل مقدماتی و در حین رسیدگی، دانشجویان هیچ‌یک از اتهامات مطروحه را نپذیرفتند و دلیل اثباتی باید از طریق قانون اخذ و اثبات شود، این احکام را نمی‌پذیریم.
به گزارش خبرنامه امیرکبیر مجید توکلی، احمد قصابان و احسان منصوری، سه دانشجوی دانشگاه امیر کبیر در اردیبهشت ماه امسال و به دنبال انتشار نشریات موهن در این دانشگاه بازداشت شدند که آخرین جلسه‌ دادگاه این افراد در ۷ مهرماه برگزار و آخرین دفاعیات اخذ شد.
صدور این احکام سنگین و بی سابقه در حالی است که در دوران بازداشت این دانشجویان اخبار فراوانی مبنی بر شکنجه و آزار و اذیت این دانشجویان در بند ۲۰۹ اوین و اخذ اعترافات جعلی در زیر فشار منتشر شد، بگونه ای که هاشمی شاهرودی رییس دادگستری تهران را مامور رسیدگی به اخبار شکنجه دانشجویان کرده است.
لازم به ذکر است با توجه به این که متن حکم صادره هنوز به رویت وکیل مدافع این دانشجویان نرسیده، هنوز مشخص نیست احکام صادره به مربوط به انتشار ۴ نشریه جعلی و موهنی است که در ۱۰ اردیبهشت ماه در دانشگاه منتشر شدند یا به شکایت علیرضا رهایی، رئیس دانشگاه امیرکبیر، از این دانشجویان به سبب فعالیت های دانشجویی شان باز می گردد.

خبرنامه امیرکبیر

Sunday, October 14, 2007

بازداشت یک فعال حقوق بشر

عمادالدین باقی رئیس انجمن دفاع از حقوق زندانیان که در پی احضار به معاونت امنیت دادسرای انقلاب تهران، در این مکان حضور یافته بود، بازداشت شد.همسراین فعال حقوق بشر با اعلام خبر بازداشت وی گفت که اطلاع بیشتری در مورد سرنوشت او ندارد.باقی که در سال 2005 به سبب فعالیت های خود در جهت متوقف ساختن حکم اعدام در ایران، جایزه حقوق بشر فرانسه را دریافت کرده بود، پیش از این ازسوی شعبه 6 دادگاه انقلاب به 3 سال حبس تعزیری محکوم شد که این حکم در دادگاه تجدید نظر مورد تأیید قرار گرفت.

Saturday, October 13, 2007

یک تعریف از لیبرالیسم

لیبرالیسم پدیده ای متعلق به جهان غرب است که طی قرون 15و16 میلادی در اروپای غربی تولد مییابد البته بحث آزادی قبلها توسط سقراط مطرح شده و در اندیشه وی به عنوان یک اصل قرار گرفته بود اما به طور جدی و گسترده و به شکل امروزی منشا مفهوم لیبرال را باید متعلق به قرون یاد شده دانست. کلمه لیبرال از کلمه liberalis از liber به معنای آزادی گرفته شده که معنی آن آزاد مرد است . در قرون وسطی به همین معنی به کار می رفته اما بعدها این کلمه معنی بدی پیدا می کند به طوری که مثلا در آثار شکسپیر به معنای آدم هرزه به کار رفته است البته باید یاد آور شویم که این امر در اثر نگرشی که کشیشان نسبت به آزادی داشتند به وجود آمد. کلمه libertine مشتق از liberty همچنان تا امروز به معنی عیاش به کار می رود اما کلمه لیبرال در دوره جدید به معنای قدیم خود یعنی آزاده باز گشته است لازم به ذکر است که امروزه لیبرال نه به عنوان یک صفت بلکه به عنوان نمایه ای از یک تفکربه کار میرود .



اصطلاح لیبرالیسم متعلق به دوره جدید است این اصطلاح در اصل اسپانیائی بوده وبه حزبی سیاسی در اسپانیا اطلاق میشده که در اوایل قرن نوزدهم از حکومت مشروطه در اسپانیا طرفداری می کردند .



سقراط از لیبرالهای برجسته دوران باستان است ( حدود 470-399 ق.م ) اما در قرون وسطی این پیتر آبلاد(1142-1079) بود که بانگ لیبرالی سر داد . اما از لیبرالهای جدید میتوان از اراسموس ( 1536-1465) ،رنه دکارت (1650-1596) و جان میلتون (1674-1608)نام برد.



اما این اعتقادات لیبرالی همچون جرقه ای در شبی تاریک زده شد و جایگاه شایسته ای به دست نیاورد . سر چشمه های لیبرالیسم در مقام جنبش را در دوره رنسانس و اصلاح طلبی پرو تستان و در انقلاب علمی باید جستجو کرد . لیبرالیسم در مقام یک نظام فکری در قرن هجدهم بود که بیان مشخصی یافت. در عصر روشنگری متفکرانی همچون ولتر، منتسکیو، آدام اسمیت، لاک ، دیدرو، کانت، ویکو ، پین ، هیوم ، جفرسون و... انقلابی فکری در غرب به وجود آور دند که فلسفه آنها در قرن نوزدهم نام لیبرالیسم به خود گرفت .در طول تاریخ انقلاب 1688 انگلستان ، انقلاب 1776 امریکا و به خصوص انقلاب 1789 فرانسه و برخی جریانها ئی از این دست در سیر تکاملی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی لیبرالیسم نقش مهمی ایفا نمودند.



تاکید لیبرالیسم بر آزادیهای فردی و جمعی است و همواره ازادی را به عنوان اصل مطرح کرده است . لیبرالها بر این عقیده اند که اصولا زندگی بدون آزادی ارزش زیستن ندارد . یک انسان از موقعی که خلق میشود و تا موقعی که زنده است باید آزاد باشد و هیچ چیز و هیچ کس این آزادی را نمیتواند از او بگیرد و با هر کس و هر چیز که در پی گرفتن این آزادی است باید مبارزه کرد . هر کسی مختار است تا عقایدش را اظهار کند ، شغلش را خودش انتخاب کند ، آنگونه که می خواهد بیندیشد ، انجمن ، گروه یا حزب تشکیل دهد و به وسیله آن در راه پیشبرد اهدافش تلاش کند و... لیبرالها برابری افراد را هم یکی از اصول محوری میدانند و برابری حقوقی انسانها را از واجبات زندگی اجتماعی به شمار می آورند . تذکر آنکه این برابری با هدف تساوی افراد در برابر قانون مطرح میشود و منظور این نیست که تمامی انسانها با هر شایستگی ، لیاقت یا استعدادی باید با هم برابر باشند . در میان آزادیهای فردی و جمعی آزادی بیان و عقیده نزد لیبرالها از جایگاه خاصی بر خوردار است آنها حتی تا آن مرحله پیش میروند که معتقدند هر عقیده ای حتی نادرست باید در بیان آزاد باشد .



لیبرالیسم بر عقل گرائی صحه می گذارد و از آنجائی که انسان را دارای قوه عقل میداند بر آن تاکید میورزد آنها در کل عقل گرا بوده و بین عقل و وحی اولی را بر می گزینند . نگاه آنها به دین هم دنیوی است در واقع آنها دین را مانند بقیه عقیده ها می دانند و انسان دینی را در ابراز عقیده اش مانند بقیه مجاز می شمارند اما زندگی عمومی و اجتماعی در حوزه دین را نمی پذیرند و معتقد به جدائی دین از حکو مت هستند و دین را به حیطه خصوصی افراد می فرستند . لیبرالها مراد از تا سیس حکومت را هم حفظ آزادی و برابری میدانند و مدل حکومتی لیبرال را به دیگر مدلهای حکومتی ترجیح می دهند و محدود کردن دولت را از اصول حکومت دانسته و حکومتی را مشروع میدانند که رضایت و خواست مردم را در پی داشته باشد ، همچنین این حکومت باید بر پایه قوانین وضع شده در جامعه رفتار نماید نه بر اساس خواست انسانها.



جان لاک در کتاب خود با عنوان حکومت مدنی اندیشه های مولد لیبرالیسم سیاسی راتوسعه داد دولت از نظر لاک قرارداد اجتماعی بود که برای گذراندن زندگی بین انسانها در یک جامعه پدید میآید. اماشارل لوئی دو سکوندا ، بارون دو لابرد و منتسکیو روایت دیگری از لیبرالیسم سیاسی را مطرح کردند .



منتسکیو در کتاب خود روح القوانین نظریه تفکیک قوا را برای محدود کردن قدرت حکومت مطرح کرد



روسو هم در کتاب خود قرار داد اجتماعی نگاهی عمیق تر به دولت به عنوان یک قرارداد اجتماعی دارد او به حا کمیت عمومی اعتقاد دارد . در نگاه لیبرالیسم در ا قتصاد هم اصل آزادی اقتصاد بیان می شود آدام اسمیت در کتاب خود ثر وت ملل بر لیبرالیسم اقتصادی تاکید دارد .



در قرن بیستم لیبرالیسم در برخی کشورها بار معنائی بدی پیدا کرده است . ضد حکومت ، غربزده ، طرفدار سر مایه داری از القابی است که در این کشورها اغلب توسط فا شیستها ، کمونیستها و یا بنیاد گران مطرح می شود البته شاید بتوان این امر را حاصل تند رویهای برخی لیبرالهای رادیکال در این کشور ها دانست



امروزه امریکا بزرگترین مدافع و حامی لیبرالیسم است.



با رقه های تفکر لیبرال در ایران در دوران مشروطه زده شد . انقلاب مشروطه که در پی مفاهیم جدیدی چون قانون ، مجلس ، آزادی ، برابری و انتخابات و غیره بود نخستین پا یه های این تفکر را بنیاد نهاد اما با نا کام ماندن انقلاب مشروطه سر نوشت لیبرالیسم درهاله ای از ابهام فرو رفت . گفتمان فراگیر مارکسیستی در آن دوران در ایران هم بر این ابهام می افزود .



بعد از انقلاب 57مرحوم بازرگان با بر خور داری از شیوه خاصی از این تفکر در راس دولت قرار گرفت و بعد ها در خرداد 76 خاتمی با طرح شعار آزادی در حالی که نیاز اصلی جامعه ایران بعد از اختناق دوره رفسنجانی بود در راس جمهوری اسلامی ایران قرار گرفت. اما نگاه حکومت دینی در ایران به لیبرالیسم نگاهی خاص است که به تعبیر من می توان آن را لیبرالیسم هدایت شده نامید . نگاه لیبرالیسمی در ایران به خصوص بعد از انقلاب نوعی نگاه نسبی به آزادی است و آزادی های فردی و اجتماعی اساسا در قالب چا رچوبهای خاص پذیرفته می شود که مهمترین این چارچوبها دین است البته باید یاد آور شویم دید گاه یاد شده آکثرا متعلق به دولتمردانی است که با نگاهی مثبت به لیبرالیسم در ایران قدرت گرفته اند .



دید گاه لیبرالیسم رادیکال هم طرفداران خاص خود را داشته و دارد ( البته رادیکال نسبت به دید گاهی که از آن صحبت شد ) . تقابل دیدگاه لیبرالیسمی در کشور ما چه از نوع اول و چه از نوع دوم همواره با طیف بنیاد گرا در چالش و تعارض بوده و یکی از مباحث بنیادین امروز جامعه ایران به شمار می رود.

اخرین وضعت دستگیر شدگان فعال حقوق بشر

با گذشت 1 ماه از بازداشت 6 فعال سیاسی و حقوق بشر، این افراد همچنان در بازداشتگاه وزارت اطلاعات در سلول انفرادی نگهداری می شوند.

سپیده پورآقایی، منصور فرجی، کاوه شیرزاد، عباس خرسندی، میثم رودکی و بهرام راسخی فرد، در روز 18 شهریورماه در منازلشان بازداشت شدند و تاکنون امکان ملاقات با خانواده های خود را نیافته اند.

گفته می شود بازداشت شدگان که تنها دویار امکان تماس تلفنی با منزل را یافته اند، از سوی مأموران وزارت اطلاعات تحت فشار قرار گرفته اند تا از گرفتن وکیل خودداری کنند.

هم اکنون پرونده های این 6 فعال سیاسی و حقوق بشر، در معاونت امنیت دادگاه انقلاب و تحت نظر قاضی حداد در حال رسیدگی می باشد.

عباس خرسندی، از فعالان سیاسی که در شهرستان فیروزکوه بازداشت شده است، چندی پیش پس از انتقال به دادگاه انقلاب در تماسی با خانواده اش، از موارد اتهامی موجود در پرونده اش ابراز بی اطلاعی کرد.

گفته شده قاضی حداد با بازداشت شدگان برخورد نامناسبی را داشته است و آنان را تهدید نموده که احکام سنگینی را برایشان صادر خواهد کرد.

ادامه بازداشت این افراد در حالی صورت می گیرد که دادگاه انقلاب با تحت فشار گذاردن خانواده های آنان تلاش می کند، از هرگونه اطلاع رسانی نسبت به شرایط نگهداری و پرونده آنان جلوگیری نماید.

کمیته دانشجویی گزارشگران حقوق بشر ضمن غیرقانونی دانستن نگهداری این افراد در سلول انفرادی، کلیه اعترافاتی را که تحت فشار از آنان اخذ گردد فاقد وجاهت قانونی دانسته و خواهان رعایت حقوق شهروندی بازداشت شدگان می باشد.

کمیته دانشجویی گزارشگران حقوق بشر

Tuesday, October 9, 2007

تقديرجبهه دمكراتيك ايران ازدانشجويان

تظاهرات امروز ۱۶ مهرماه دانشجویان علیه دیکتاتوری و استبداد و در حمایت از ازادی و حقوق بشر چند واقعیت را اشکار کرد. ۱-به رژیم دیکتاتوری مذهبی حاکم نشان داد که سیاست مشت اهنین راه به جایی نمی برد و در نهایت علیه دیکتاتوری به کار می افتد.۲-از انجا که این تظاهرات بدون دخالت هیچ تشکل شناخته شده و صرفا از متن جنبش دانشجویی جوشید، به اصلاح طلبان حکومتی و تشکل های اقماری اثبات کرد که جنبش دانشجویی یک جنبش مستقل و سکولار است و به شعارهای اصلاح طلبان هیچ عنایتی ندارد.۳-شعارهای این جنبش عبارت بود از ازادی زندانیان سیاسی،ازادی بیان،حقوق بشر ،حمایت از کارگران و اعتراض به سیاستهای رژیم در حوزه های گوناگون.این حرکت اصولی جنبش و به ویژه شعار مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر استبداد ،نشان داد که اولا :هنوز راه جنبش ۱۸ تیر ماه ۱۳۷۸ زنده است و جنبش به شعار های اصولی اش وفادار است.ثانیا:انهایی که می خوا هند جنبش مبارزاتی و دموکراسی خواهانه ی ملت ایران را به جنبش های مدنی با خواسته های محدود صنفی محدود کنند ،تحلیل درستی از شرایط کشور ندارند.هر گاه جنبش دموکراسی خواهی فرصتی به دست بیاورد، در جهت مطالبا ت ملی حرکت کرده و خواهان تغییر رژیم می شود.هر چند اصلاح طلب ها تلاش می کنند این جنبش را در سطح خواسته های مدنی و صنفی متوقف کنند اما توان این کار را ندارند.۴-پیش از این در ۱۶ اذر سال گذشته گروهی به صورت محدود و در میتینگی از پیش برنامه ریزی شده و با علم کردن چند پلاکارد سرخ رنگ تلاش کردند این گونه نشان بدهند که گویا جنبش به سوی یک ایدیولوژی خاص گرایش پیدا کرده است. در ان زمان گروهی از من در این زمینه پرسش کردند و من امروز پاسخ ان را به تظاهرات امروز ارجاع می دهم. کسانی که سعی می کردند ارتباط فکری و عینی بین جنبش های امروزی با جنبش ۱۸ تیر ماه ۱۳۷۸ را نا دیده بگیرند به خوبی شعارهای ازادیخوا هانه ی جنبش را شاهد بودند.۵-گروهی از ازادیخواهان گمان می کردن دولت نظامی احمدی نژاد به نمایندگی از دیکتاتوری مذهبی حاکم ،امکان هر حرکتی را از دموکراسی خواهان گرفته، پس باید به کنج خانه ها خزید. امیدوارم این حرکت شجاعانه ی دانشجویان تحلیل غلط و منفعلانه ی انها را مشخص کرده باشد. باید از بی عملی خارج شوند و مبارزات خود را از سر بگیرند. دانشجویان در حالی دست به این حرکت جسورانه زدند که کارگران نیشکر هفت تپه همچنان به مبارزات حق طلبانه ی خود ادامه می دهند. باید این جنبش ها به یکدیگر بپیوندند. تنها راه حل رسیدن به خواسته های صنفی و ملی در همبستگی ماست. من به سهم خود این حرکت اصولی و ازادی خواهانه را به دانشجویان عزیز شادباش می گویم و امید دارم سایر ازادیخواهان برای تداوم مبارزات و در جهت کنار گذاشتن اختلافات غیر اصولی و به نیت تشکیل سازمان رهبری مبارزات از جنبش دانشجویی درس بگیرند. دولت نظامی احمدی نژاد نیز اگاه باشد که امروز جواب شکنجه ی دانشجویان امیر کبیر را از سوی یاران دبستانی انها دریافت کرد. حشمت اله طبرزدی دبیر کل جبهه ی دموکراتیک ایران ۱۶ /مهر ماه/خورشیدی۱۳۸۶

نه به ديكتاتوري/ جبهه متحد دانشجوئی

با گذشت دو سال از راهبرد سركوب عريان بعنوان مشي نوين حكومت گران در برابر مطالبات مردمي، آثار شكست اين سياست درعرض چند هفته وطي دو چالش بين المللي و داخلي دربرابرچشمان مجري اين شيوه نمايان شد. احمدي نژاد ودستيارانش مي بايست ازآنچه در روز16 مهر دردانشگاه تهران گذشت عبرت بگيرند وبا سرسپردن به خواست هاي آزاديخواهان ايران بيش از اين در مسير دمكراسي خواهي ملت كارشكني نكنند. اگرنهادهاي امنيتي در سال گذشته با دانشجويان بي گناه و آزاده پلي تكنيك برخورد غيرانساني واسف انگيزي نموده و آنان را درحالي كه ماههاست در اسارت به سرمي برند آزاروشكنجه نمودند .اگر دستگاه تبليغي حكومت دروغ هاي آشكارنماينده خود در دانشگاه كلمبيا را به عنوان پيروزي سياست هايش ترويج مي كند. اگر در سالروز 18 تير دانشجويان را به جرم تظلم خواهي به بند مي كشند.
حركت دانشجويان درروز 16 مهر در دانشگاه تهران و در برابر صف طويل نيروهاي نظامي – امنيتي نشان داد . تصوير حقيقي ايران امروز چيست؟ دانشجويان آزاده ايران بارديگر ازوراي سرنيزه ها وغل وزنجيراستبداد فرياد خود را در پهنه ايران زمين و افكارعمومي جهان طنين افكن نموده اند. تا بگويند درعصرزوال ديكتاتورها تسليم حاكميت استبدادي ومنش ديكتاتوري با رنگ و لعاب ديني نخواهندشد.شايسته است حكومتگران با شنيدن طنين اين فرياد ازاوهام قرون وسطايي و خواب سنگين چندين وچند ساله خود بيدار شوند و بجاي تداوم شيوه هاي نخ نما شده سركوب و پروژه سازي برضد دانشجويان به بازنگري دررويه هاي ناسالم حكومتي بپردازند.
وقت آن است بند هاي زندان هاي پيدا و پنهان را گشوده و به حبس آزاديخواهان پايان دهند.
وقت آن است به جاي محدود كردن مطبوعات وتلاش 24ساعته درپمپاژجهل وخرافه ازصداوسيماي خود رسانه هاي را ازقيد سانسور رها كنند.
وقت آن است بجاي نسخه پيچيدن براي ديگر ملت هاي منطقه به خواست رفراندوم آزاد تحت نظارت نهادهاي بين المللي تن دردهند.
وقت آن است به جاي سركوب كارگران و معلمان حق اين اقشار را در تشكيل سنديكا واتحاديه هاي صنفي به رسميت شناسند وبه جاي انگ زدن امنيتي به هرجنبش اجتماعي به فرياد ملتي برسند كه خط فقرروز به روزدرآن جامعه در حال گسترش است.
جبهه متحد دانشجويي ضمن اعلام همبستگي خود با همه مبارزاني كه درمسير حقوق انساني ملت گام برمي دارند . حمايت خود ازخواست هاي برحق جنبش دانشجويي به ويژه آزادي دانشجويان وجوانان دربند ازجمله سپيده پورآقايي،عباس خرسندي ، منصورفرجي ، قاسم شيرزاديان ، بهرام راسخي ، ميثم رودكي، احسان منصوري، مجيد توكلي و احمد قصابان اعلام مي نمايد.
زنده باد آزادي – گسسته باد زنجيراستبداد
برقرارباد دمكراسي
17 مهر 1386

Monday, October 8, 2007

دیکتاتور رسواتر شد

دانشجویان دلیروآزادیخواه امروزدردانشگاه تهران با اجرای مراسم تیریبون آزاددرمقابل سالن مراسم حکومتی احمدی نژاد( دیکتاتورکوچک)را ر سواتر از گذشته کردندواین حرکت مهم درحالی انجام شد که جو امنیتی شدیددردانشگاه وخیابانهای اطراف آن حاکم شده بود.نیروهای وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران به همراه انصارحزب الله ولباس شخصیهاو بسیجیها برای سرکوب دانشجویان وبازداشت آنها حضور گسترده داشتند.
گارد ویژه پلیس با باتون وسپر دربرابر در اصلی دانشگاه آرایش نظامی گرفته بود وبه ضرب و شتم دانشجویانی که می خواستن وارد دانشگاه بشوند می پرداخت وبه دانشجویان داخل چنگ و دندان نشان میدادن ،برای پراکنده کردن دانشجویان گاز اشک آور پرتاب کردن وبا باتون به تجمعها حمله کردن.
حراستیها و اطلاعاتیهااز دانشجویان شجاع ما فیلم وعکس میگرفتن تا برای آنها پرونده بسازن وستاره دارشان بکنن. علیرغم تمامی این ترفندها هزاران دانشجو امروز در دانشگاه تهران شعار مرگ بر استبداد ومرگ بر دیکتاتور سرداده وسرود زنده باد آزادی خواندند
دانشجویان هوادار جبهه دمکراتیک ایران
(شاخه دانشگاه تهران)

Sunday, October 7, 2007

بار ديگر ” مرگ بر ديكتاتور” را يكصدا فرياد كنيم !

حضور احمدي نژاد د ر دانشگاه تهران را محكوم كرده و عليه آن ايستادگي مي كنيم.



وعده ما 16 مهرماه در دانشگاه تهران

بار ديگر ” مرگ بر ديكتاتور” را يكصدا فرياد كنيم !



دانشجويان و دانشگاهيان آگاه ,

بنابر اخبار منتشره روز دوشنبه 16 مهرماه قرار است رئيس جمهور فاشيست جمهوري اسلامي , محمود احمدي نژاد, جهت ايراد سخنراني در تالار علامه اميني در دانشگاه تهران شركت كند. پيش از اين رئيس انتسابي دانشگاه تهران عميد زنجاني در مصاحبه اي به دانشجويان متذكر شده بود كه از حوادث اميركبير در سال گذشته و ايراد سخنراني احمدي نژاد در آنجا درس عبرت بگيرند.

اين برنامه و سخنراني از سوي نهادهاي ولي فقيه در دانشگاه در شرايطي تدبير شده است كه در سال تحصيلي جديد , دولت مهرورز نهم تهاجمات سركوبگرانه خود عليه دانشجويان در دانشگاه را افزايش داده است و پس از حوادث پر فراز و نشيب سال گذشته از ستاره دار كردن دانشجويان , صدور احكام پي در پي محروميت از تحصيل , اخراج و بازنشسته اجباري تعدادي از اساتيد مستقل و دگرانديش در دانشگاه , انحلال تعدادي از انجمن هاي اسلامي و توقيف نشريات دانشجويي , ممانعت از استفاده از امكان خوابگاه در دانشگاه هاي تهران و در صدر همه اين حوادث , بازداشت فعالين دانشجويي كه همچنان سه تن از دانشجويان دانشگاه اميركبير آقايان ” احمد قصابان ” , ” احسان منصوري ” و ” مجيد توكلي ” زير فشارهاي جسمي و روحي در بازداشت گاه مخوف اوين در شرايط دشواري بسر مي برند .

دانشجويان دلير

انجمن دانشجويان آزاديخواه ضمن محكوم كردن اين حركت بيشرمانه رئيس جمهور فاشيست و دست نشانده كه با وعده هاي دروغين مهرورزي و آوردن پول نفت بر سر سفره هاي مردم و بهبود وضعيت اجتماعي اقتصادي در كشورمان بر سر كار آمد , به وي و مزد بگيرانش در دانشگاه هشدار مي دهيم كه آنان نيز از حوادث سال گذشته و حركت دليرانه و قهرمانانه دانشجويان پلي تكنيك در مقابل چشمان خود درس عبرت گرفته و بدانند كه دانشجويان همچون گذشته ننگ ذلت را نپذيرفته و از حق آزادي دفاع مي كنند و همصدا با دانشجويان آگاه اميركبير و كلمبيا رودر روي ديكتاتور خواهند ايستاد و رسم مهمان نوازي از رئيس جمهور محبوب فاشيست خود را به بهترين وجه به اجرا خواهند گذاشت.



ياران

دوشنبه 16 مهر روز ماست و ما براي رساندن فريادهاي آزاديخواهانه و دفاع از حقوق به يغما رفته خود و ياران دربندمان، در اين برنامه شركت كرده و با شعارهاي:“ دانشجوي زنداني آزاد بايد گردد“،“دولت احمدي نژاد عامل سركوب و فساد“،“دانشجو مي ميرد ذلت نمي پذيرد“،“مرگ بر ديكتاتور“ و ” ديكتاتور حيا كن , دانشگاه را رها كن ! ” صداي خود را به گوش جهانيان و رئيس جمهور “مهرورز” برسانيم.

وعده ما روز دوشنبه 16 مهرماه در تالار علامه اميني دانشگاه تهران...



”ما بر سر شعار “مرگ بر ديكتاتور- زنده باد آزادي“ همچون گذشته به هر بها و هزينه ايي ايستاده ايم”



”برافراشته باد پرچم جنبش دانشجويي”

انجمن دانشجويان آزاديخواه

14 مهرماه 1386

Friday, October 5, 2007

رنجنامه خانواده ی دانشجویان زندانی

خانواده های مجید توکلی،احمد قصابان و احسان منصوری طی رنجنامه ای افشاگرانه خطاب به آیت الله هاشمی شاهرودی ،آنچه را که در زندان بر این سه دانشجو رفته است را آشکار نمودند.در این نامه که با گذشت ۸۰ روز از بازداشت این سه نفر نوشته شده است به آزارهای جسمی و روانی که در زندان رخ داده است اشاره شده و از قوه قضاییه درخواست پیگیری این وضعیت شده است.


متن این نامه به شرح زیر می باشد.
بسمه تعالی
لایحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم

ریاست محترم قوه قضاییه جمهوری اسلامی ایران
جناب آقای هاشمی شاهرودی
با سلام و تحیت
این چهارمین نامه ای است که پس از گذشت حدود ۸۰ روز از بازداشت فرزندانمان خطاب به حضرتعالی می نگاریم.
همان طور که می دانید طی نامه های گذشته نگرانی خود را نسبت به آزار و اذیت جسمی و روحی فرزندانمان در جهت گرفتن اعتراف از آنان به گناه ناکرده اعلام نمودیم و از حضرتعالی درخواست نمودیم به عنوان عالی ترین مقام قضایی کشور مانع از تحقق چینن روندی شوید.هم اینک از جمع هشت دانشجوی زندانی ۵ تن از آنان آزاد شده ند و سه عزیز ما همچنان در زندان می باشند.

جناب آقای شاهرودی
طی این مدت طولانی هر آنچه از وضعیت فرزندانمان در زندان شنیدیم،هیچ نگفتیم و به امید عدالت دستگاه قضایی و آزادی دلبندانمان لب بر هر سخن شکوه آمیز فرو بستیم ، اما امروز پس از دو جلسه ملاقات و آزادی ۵ دانشجوی دیگر با شنیدن آنچه که بر فرزندانمان در سلول های انفرادی بند ۲۰۹ رفته است از امروز مهر سکوت را شکسته و آنچه که بر آنها رفته است را به شرح زیر به استحضار می رسانیم:
آزارهای روانی :
۱- بازجویی طولانی مدت (۲۴ ساعت مداوم) توسط یک تیم ۷ نفره و نیز بازجویی های گاه و بیگاه شامل نیمه های شب
۲- ارائه اخبار کذب بر دستگیری ،ضرب و شتم و آزار اعضای خانواده و همچنین اخباری مبتنی بر بیماری(سکته قلبی) و انتقال اعضای خانواده به بیمارستان
۳- پخش صداهای آزار دهنده در سلول در زمان استراحت به طوری که مانع خوابیدن دانشجویان می شده است.
۴- توهین های شدید و سخیف به فرد و اعضای خانواده
۵- اهانت به دانشجویان و رفتار نا مناسب توسط نگهبانان بند ۲۰۹
۶- تهدید های مختلف اعم از تهدید به قتل و ضرب و جرح شدید و تهدید به آزار رساندن به اعضای خانواده
۷- ارائه احکام مجعول مانند حکم اخراج والدین از محل کار ، حکم قطعی شلاق ( ۸۰ ضربه ) برای فرد
۸- فرستادن دانشجویان به سلول افراد خطرناک
۹- دادن وعده ی آزادی و تحویل کلیه وسایل دانشجویان دربند و سپس بازگرداندن آنها به سلول انفرادی
آزار های جسمی :
۱- ضرب و شتم شدید توسط هفت بازجو به صورت هم زمان که به بیهوشی و انتقال فرزندانمان به
بهداری بند ۲۰۹ منجر شده است .
۲- ضربه با پا به بازوها ، سینه ، پشت و … ضرب و شتم با مشت و لگد به سر و صورت و پا ها به صورتی که در اثر ضربه دانشجویان از روی صندلی سقوط کرده یا به شدت به دیوار برخورد می کردند .
۳- ضربه زدن روی دستبند به صورتی که آثار کبودی و تورم تا هفته ها روی دست آنها بوده است .
۴- نگهداری در سلول هایی با اندازه های کوچک بطوریکه امکان راه رفتن دراز کردن پا در آن نبوده است
۵- نگهداری در سلول هایی بدون زیر انداز و هیچگونه وسیله دیگری
۶- اجبار به ایستادن متوالی طولانی مدت (۴۸ ساعت )
۷- استفاده از کابل و شلاق برای ضرب و شتم
۸- خواباندن دانشجویان روی زمین و اذیت و آزار توسط تیم هفت نفره باز جویی از جمله فشار بر سر و صورت با پا ، ایستادن روی پا ها و کمر و نشستن روی پشت و کمر.
۹- اجبار به ایستادن روی یک پا بصورت متوالی به مدت طولانی ( ۱۸ ساعت ) .
۱۰- پرتاب کردن و هل دادن به صورتی که به دیوار برخورد کنند
۱۱- ندادن غذا به مدت ۴۸ ساعت .
۱۲- ضرب و شتم شدید حین انتقال به زندان به صورتی که مسئولین بند ۲۰۹ از تحویل گرفتن فرد اجتناب می کردند .
۱۳- اجبار دانشجویان به خواندن مقالات موهن با صدای بلند به طور مداوم و پس از آن اجبار به نوشتن آن مطالب و مقالات از حفظ
۱۴- ممانعت از ویزیت دانشجویان توسط پزشک بند و استفاده از دارو های مورد نیاز
۱۵- اجبار به انجام حرکات طاقت فرسا به مدت طولانی از قبیل نشستن و بلند شدن متوالی ، خم شدن و گرفتن مچ پا و …

جناب آقای شاهرودی
کلمه کلمه آنچه که در بالا آمده است همچون تیری بر قلب ما نشسته است وباز هم این سوال را تکرار می کنیم که مگر یک جوان ۲۲ ساله توان تحمل چه میزان شکنجه و فشار را دارد،گرچه چنین فشارهایی آن هم طی ۸۰ روز برای هیچ کس قابل تحمل نیست .و بازاین سوال را مطرح می کنیم که آیا اعترافاتی که از طریق بدست آید قابل قبول است؟به چه علت دستگاه امنیتی تلاش دارد در حالی که چند جوان مسلمان خود توهین به ائمه(ع) و حجاب را محکوم می کنند با زور به آنها القا نماید که نشریات موهن را منتشر نموده اند و به زور از آنها اعتراف بگیرد.هدف از بررسی این پرونده یافتن حقیقت و ممانعت از تکرار مجدد چنین اتفاقاتی بوده است و یا متهم کردن چند دانشجوی بی گناه به هر قیمت.
آن چه روی داده است آنچنان با قوانین اساسی ،حقوقی، شهروندی ونیز دین و اخلاق فاصله دارد،که دیگر نه جایی برای شکوه کردن از نقض قانون ودین و اخلاق است و نه نایی برای ما برای تکرار مکررات پیشین.تنها این را می دانیم که هر آنچه که در زندان تحت عنوان اعتراف از فرزندانمان اخذ شده است تحت شدید ترین فشارهای روحی و جسمی که به بخشی از آنها در بالا اشاره شد بوده است و هیچ یک از این اعترافات را قبول نداریم و سخنانی از آنها قابل قبول است که در فضای آزاد و بیرون از زندان گفته شود.

جناب آقای شاهرودی
ما و فرزندانمان در انتظار اقدام عدالت جویانه جنابعالی هستیم تا بار دیگر بارقه امید به اجرای عدالت در دلهای سوخته مان روشن شود و باور کنیم که دانشجویان نخبه این کشور که آینده سازان فردای کشورند نه به چشم دشمن و نامحرم و مزاحم که به عنوان میراث داران فردای ایران نگریسته می شوند و هرگز به کسی اجازه داده نمی شود که آنان را به گناه ناکرده متهم کند و تحت فشار وادار به اعترافشان نماید.
بی شک همه ما در پیشگاه خداوند قادر متعال ، وجدان خود و نگاه ناظر مردم پاسخگوی همه اعمال خود خواهیم بود.درخواست ما از جنابعالی آن است که با پی گیری های ویژه، ضمن پایان این روند در بررسی پرونده نشریات دانشجویی جعلی در یکی از زیرمجموعه های دستگاه قضایی اجازه تضییع حق عزیزان دربندمان را ندهید و دستور آزادی آنان را صادر فرمایید.
با تشکر و تجدید احترام

خانواده های سه دانشجوی زندانی :مجید توکلی،احمد قصابان،احسان منصوری

جزئیات تکان دهنده دیگری از شکنجه دانشجویان بازداشت شده فاش شد

یک منبع آگاه جزئیات بیشتری از شرح شکنجه دانشجویان بازداشت شده دانشگاه امیرکبیر جهت اعتراف گیری از ایشان فاش کرد. گفته می شود برخی از این موارد ابتدا در رنجنامه والدین احمد قصابان، مجید توکلی و احسان منصوری ذکر شده بود که بنا به ملاحظاتی در نهایت از این نامه حذف شد.

شنیده ها حاکی از آن است که دانشجویان بازداشت شده مورد انواع و اقسام آزارهای جنسی قرار گرفته اند. بازجوهای وزارت اطلاعات در طول مدت بازجویی، دانشجویان را به شیوه های مختلف مورد اذیت و آزارهای جنسی قرار می دادند. به عنوان نمونه دانشجویان را به پشت روی زمین می خواباندند و لباس هایشان را از تنشان خارج کرده و به شیوه های مختلف مانند بطری نوشابه، تخم مرغ داغ و… آن ها را مورد تهدید قرار می دادند. شدت ضرب و شتم و شکنجه های روحی روانی دانشجویان به حدی بوده که صدای گریه و ناله های ایشان از اتاق های بازجویی و سلول های انفرادی به گوش دوستانشان که در اتاق های بازجویی یا سلول های مجاور قرار داشتند می رسیده است. در اثر آزار و اذیت دانشجویان توسط تیم بازجویی و برخی از نگهبان های بند ۲۰۹ زندان اوین چند نفر دانشجویان در طول مدت بازداشت دست به خودکشی زده اند که آثار این عمل هنوز روی بدن آن ها قرار دارد.

گفتنی است دانشجویان بازداشت شده به صورت مداوم از برخی از اعضای بسیج دانشگاه امیرکبیر و کارکنان اداره کل فرهنگی به عنوان عامل اجرایی جعل نشریات دانشجویی و علیرضا رهایی، رئیس دانشگاه امیرکبیر، به عنوان مسئول این قضیه نام می بردند که به محض نام بردن از دکتر رهایی و اعضای بسیج به شدت از سوی بازجویان مورد اذیت و آزار قرار می گرفتند.

گزارش ها حکایت از آن دارد که دانشجویان بازداشت شده در عین حال که توسط یک تیم ۷ نفره در نیمه های شب بازجویی می شدند و طول زمان بازجویی گاها به بیش از ۱۲ ساعت می رسیده، در تمام طول این مدت اجازه صرف غذا یا نوشیدن آب نداشتند. مگر در مواردی که دانشجویان زیر شکنجه های طاقت فرسا بیهوش می شدند که بازجوها به کمک بهیاران بند ۲۰۹ اوین در حدی که دانشجویان دوباره به هوش بیایند به ایشان آب می دادند. همچنین در طول مدت بازجویی به دانشجویان اجازه رفتن به دستشویی نیز داده نمی شده به حدی که این دانشجویان در چند مورد کنترل خود را از دست داده و به همین خاطر به شدت از سوی بازجویان مورد ضرب و شتم قرار گرفتند. شدت ضرب و شتم دانشجویان به حدی بوده که گاه لباس های دانشجویان در حین بازجویی پاره می شده است.

همچنین این منبع آگاه به خبرنگار خبرنامه امیرکبیر گفت بازجوها در عین این که دانشجویان را مجبور به انجام طاقت فرسا مانند خم شدن و گرفتن مچ پاها می کردند، چند نفری روی کمر دانشجو سوار می شدند. همچنین در مواردی که دانشجویان در اثر ایستادن های طولانی مدت کنترل خود را از دست داده و به روی زمین سقوط می کردند، بازجوها با گرفتن موها و بلند کردن ایشان، آن ها را مجبور می کردند دوباره سر پا بایستند. از جمله آزارهای روحی روانی دانشجویان این بوده که در مواردی ایشان را به بند اعضای گروه تروریستی القاعده منتقل نموده اند.

تیم بازجویی تلاش زیادی جهت گرفتن اعتراف دروغ مبنی بر انتشار نشریات جعلی توسط دانشجویان بازداشت شده و همچنین ارتباط دادن این غائله با احزاب اصلاح طلبی مانند حزب کارگزاران و سازمان مجاهدین انقلاب داشته اند. علاوه بر این بازجویان تلاش وافری جهت ارتباط دادن غائله نشریات جعلی با انقلاب های مخلمین داشته اند.

همبستگی با کارگران

Oct 4, 2007
(IDF)همبستگی با کارگران / مقاله ای از مهندس طبرزدی دبیر کل جبهه دموکراتیک ایران

کارگران نیشکر هفت تپه مدت هاست برای رسیدن به حقوق قانونی درگیر مبارزات هستند.این کارگران زحمتکش ،به دلیل اینکه چیزی برای آنها نمانده که نگران از دست دادن آن باشند،دست از مبارزه بر نمی دارند.برای اینکه سرمایه داری دولتی حتی از پرداخت دستمزد آنها دریغ می کند.اصولا جنبش های کارگری به همین دلیل،هرگاه برای دریافت حق خود دست به مبارزه می زنند،در مبارزه از سایر جنبش ها جدی تر هستند.زیرا مبارزه ی آنها ،نه به دلیل افکار یا خواسته های انتزاعی که به دلیل مسائل عینی است.آنها از والاترین سرمایه ی خود ،یعنی سلامت و وجود خود،مایه می گذارند.بنابراین انتظار دارند متناسب با این سرمایه گذاری به حقوق خود برسند.هرگاه فردی عزیز ترین سرمایه ی خود را به ودیعه گذاشت ،ضرورتا انگیزه ی لازم برای پاسداری از آن را نیز دارد.همین واقعیت گرایی موجب می شود تا هرگاه جنبش کارگری به حرکت در آید،سرکوب آن عملی نباشد.کارگران زحمتکش ایران به ویژه کارگران نیشکر هفت تپه،نه تنها از حقوق قانونی باز مانده اند،بلکه چند ماه است که دستمزد دریافت نکرده اند.به راستی در چنین شرایط سخت اقتصادی این عزیزان و خانواده های آنها با چه مشکلات عظیمی دست و پنجه نرم می کنند!کسانیکه از خود مایه گذاشته اند،انتظار ندارند همچون اجیر با آنها رفتار شود.این مساله به لحاظ آیین حقوق بشری نیز،به مثابه ی زیر پا گذاشتن اعلامیه ی جهانی حقوق بشر است.

از دیگر سو ماه هاست که آقای اوسانلو و صالحی دو تن از رهبران جنبش کارگری در زندان به سر می برند و جرم آنها این است که از حقوق قانونی خود دم زده اند.پس انگیزه و دلیل کافی برای حمایت از کارگران و همبستگی با جنبش کارگری وجود دارد.ضمن اینکه جنبش کارگری به لحاظ سیاسی نیز ،پشتوانه ی مستحکمی برای جنبش ملی دموکراسی خواهی است.

سایرجنبش ها بویژه جنبش دانشجویی،جنبش فرهنگیان و جنبش زنان و اقوام ،می بایست فرصت را مغتنم شمرده و از کارگران حمایت کنند.این کارگران عزیز ،علی رغم مشکلات و خطرات زیاد،دست از مبارزه بر نداشته و اثبات کرده اند،صلاحیت این را دارند که مورد حمایت قرار بگیرند و حتی پرچم دار مبارزات مسالمت آمیز باشند.

برخی از فعالین به نیت اینکه زمینه ای برای فعالیت پیدا کنند ،علی رغم اینکه اعلام کرده اند در موضع نقد قدرت هستند اما همواره خود را به اصلاح طلبان حکومتی به ویژه حزب مشارکت می چسبانند.در صورتیکه این جناح های حکومتی از جنبش ها صرفا برای به دست آوردن مشروعیت و کشاندن توده ها در پای صندوق های رای استفاده می کنند.پس به جای چسبیدن به احزاب حکومتی بهتر است از جنبش کارگران حمایت کرد که هیچ تعلقی به حکومت ندارد.باید بساط دعا و نیایش را بر چید و از امکانات و تریبون ها برای حمایت از کارگران استفاده کرد.برخی به نام دانشجو در رستوران ها و این سو و آن سو،سفره های افطاری می گسترانند.در صورتیکه دانشجو در شرایط فعلی،شکم خود را به زور سیر می کند،چه رسد به گسترانیدن سفره های لوکس و بی محتوا.باید بساط افطاری را برچید و بساط مبارزه با فقر،بی عدالتی و استبداد را گسترانید.آنچه جنبش دانشجویی نیاز دارد ، تداوم مبارزه ی موثر با استراتژدی معین است.این راهبرد است که زمینه های همبستگی را تقویت می کند.کارگران مبارزان واقعی هستند که برای به دست آوردن نان برای خود و خانواده می جنگند.در حالیکه حق آنان رفاه،امنیت،آموزش،بهداشت و آزادی است .هرگاه جنبش دانشجویان به حمایت عملی از جنبش کارگران بر خیزد و با فریادی رسا ، خواسته های آنان را اعلام کند،امید رهایی در آحاد شهروندان ایرانی تقویت خواهد شد

حشمت طبرزدی
مدیر مسئول هفته نامه توقیف شده
پیام دانشجو