Thursday, May 31, 2007

سرگذشت ستم

درروزگاری هرگاه می خواستند درسی ازتاریخ بگویند. سرگذشت ظلم را این گونه نقل می کردند ؛ درزمان نوشیروان وقتی کفشگری درقبال خدمات خود به پادشاه تقاضا کرد به فرزندش سواد بیاموزند، با مخالفت شدید وعتاب سخت شاه مواجه شده وملک عطای اورابه لقایش بخشید تا مبادا آرزوی مهلک مردم طبقه سه برآورده گردد. به ما می گفتند پادشاهان نمی خواستند رعایا سواد بیاموزند چراکه دانش چراغ آگاهی می آورد و درپرتو آگاهی است که خانه ظلم ویران است. آنها هرگاه می خواستند دیـن رابه ما معرفی کننـد نیـزچنـیـــن می گفتند که این شعاردین است ، زگهواره تا گوردانش بجوی. ...اما اینگونه سخنان و بسیاری دیگرنظیرآن آموزه های نظری بود که تا پای عمل درکارنیامده بود صرفاً درعالم خیال مدینه فاضله ای می ساخت که خستگان ازستم را می فریفت. اکنون سالهاست که شاهنشاهی (به سبک سابق) برچیده شده وازسوی دیگرقدرت حکومت تحت سیطره کسانی قرار گرفت که مدعی حاکم نمودن دین شدند.
اما آنچه که دردوران زمامداران جدید شاهد شدیم شباهت بسیاری یافت با داستانهایی که خود آنان درقبح آن سخنها سرمی دادند.... چند سالی بود که خاطره شوم انگیزاسیون دهه 60 ازاذهان جامعه درحال محو شدن بود تا اینکه دولت نهم روی کارآمد. هنوزچند هفته ازانتخابات تیرماه 84 نگذشته بود که سرکوب سنگین اجتماع مسالمت آمیزدانشجویان و دانش آموختگان دراطراف دانشگاه تهران نگاه های جامعه دانشگاهی را به خود معطوف ساخت. احضارها ومحاکمات وبازداشت های دانشجویان که طی این سالها هرگز قطع نشده بود به تدریج آهنگ تندتری یافت. البته این همه ماجرا نبود. ازسال گذشته واژه جدیدی به فضای دانشگاه راه یافت . دانشجویان ستاره دار!اما مفهوم آن ازنظر وزارت علوم چنین نبود که این دانشجویان ممتازترند وشایسته تحسین ، بلکه ستاره دارشدن یعنی اینکه دانشجویان حق ادامه تحصیل وثبت نام دردانشگاه را ندارند. درابتدا جناب وزیرمنکرچنین قضیه ای شد (شاید به پیروی ازرییس دولت که دروهله نخست وجود تورم فزاینده را نفی می کرد) اما بتدریج که این مساله شیوع بیشتریافت عادی سازی سرلوحه کاراین وزارتخانه قرارگرفت. آنگونه که ازقراین پیداست شماردانشجویانی که ادامه تحصیل حق مسلم آنان نیست درسال جاری به چندین برابرسال قبل افزایش خواهد یافت. اما بازهم این همه ماجرا نیست. درکنارسلب حق تحصیل ازدانشجویان ، حذف اساتید برجسته دانشگاهها تحت لوای بازنشستگی (زود رس) که طی دو سال اخیرآغازشد، همچنان گاه بی صدا یا با هیاهوادامه یافت. شانتاژهای تبلیغاتی حاکم گواه آن است بازهم درنظراست شماری دیگراز اساتید با ترفند های گوناگون ازعرصه دانشگاهها کنارگذاشته شوند.
این بارمخالفت حکومت با علم آموزی مردم نقل تاریخ نیست، ماجرایی است که به عینه جامعه شاهد آن است . اکنون صاحبان قدرت به روشنی برملا ساخته اند که ازحضورشهروندان درجه سوم دردانشگاه درهراسند. آنان به صراحت به دانشجویان گفته اند تا همین حد که درس خوانده اید نظام شما راتحمل کرد!؟ وازاکنون بروید موضوع ادامه تحصیل را ازهمان گروههایی بجویید که درآن فعالیت می کردید. حاکمان امروزدرحالی که پایه های قدرتشان برستون ثروت وسرمایه ای تکیه زده که حق همه آحاد ملت است . با گستاخی امکانات عمومی جامعه را منحصربه خود نموده و با فراموش کردن داستانهایی که ازسرگذشت ظلم درتاریخ نقل می کردند امروزدرمقام حاکم زمان اقشارو گروههای ازاین مردم را ازتحصیل علم ومجهزشدن به چراغ دانش بازمی دارند. حال باید پرسید اگردرروزگاری آن تاریخ به عنوان روایتی از سرگذشت ستم نقل می شد ، ماجرای امروزجامعه چه نام دارد؟ آیا جزویرانی فرجامی برای خانه ظلم قابل تصوراست؟