Friday, November 30, 2007

بیانیه هواداران جبهه ی دمکراتیک ایران /به یاری مهندس طبرزدی برخیزیم

مبارزه سیاسی در ایران قواید نا نوشته ای دارد که این قواید را بهتر از هر کس خود مبارز میداند.هنگامیکه او پای در عرصه خطر میگذارد ویک رژیم مستبد و بی رحم را که برای برپای ماندن از هیچ عملی روی گردان نیست به چالش میکشد.خود بهتر از هر کس میداند چه عواقبی در انتظار اوست.شاید به همین دلیل است مردم این سرزمین برای مبارزان آزادیخواه که پنجه در پنجه حاکم ظالم میاندازند حرمت بسیار قایل هستند وگاهی آنهارا تا یک اسطوره ماندگار در تاریخ بالا میبرند.کاوه آهنگر که با ضحاک مار بردوش به مبارزه بر خواست معروفترین اسطوره تاریخی ماایرانیان میباشد.
(حال جگونه است که بعد از گذشت صدها بلکه هزاران سال هنوز باید فریدون ویا کاوه ای برای آزادی این ملت پیدا بشود وچرا این ملت دست بر زانوی خود برای بر خاستن نمیگذاردسووالی است که تاکنون پاسخ اساسی برای آن پیدا نشده ومجال پرداختن به آن دراین محل نمی باشد)
اما مبارز سیاسی ؛پای در عرصه پر خطر گذارده دامنه این خطر گاه به خانواده وآشنایان وبستگان آنان میرسدچون درمقابل استبداد محض ایستاده ،استبدادی که لباس دین بر تن کرده وحرف خود را حکم خدا میداند ومخالف حکومت را مخالف خدا میداند پس سرنوشت مبارزان راه آزادی یا همان فعالین حقوق بشر از دیدگاه حاکمان معلوم ومشخص است.
زندانهای پر شده وگورستانهای آشکار شده ونشده بخشی ازسرنوشت این آزادیخواهان است.اما این تمام ماجرا نیست همان گونه که دراول مطلب آمد، دراین مملکت بااین فرهنگ پیچیده مبارزه سیاسی قاعده خاص خود را دارد که تا وارد نشوی از آن بی اطلاع هستی .
مهندس طبرزدی یک مبارزسیاسی به تمام معنا میباشد او در این چند سال مبارزه با استبداد دینی به خوبی میداند که چه میخواهد وبا استفاده از هوش سر شار خدادادی چگونه به خواسته خود برسد او هم بمانند مبارزان دیگر پی به قواعد نانوشته برده وسعی او بر این است تا از آنها برای رسیدن به هدف که همانا آزادی و دمکراسی برای این سرزمین بلا زده میباشد بهترین استفاده را ببرد.
پس اگر دستی به او نمی دهیم پایی بر پایش نزنیم .هرچندوظیفه ما به عنوان یک انسان چنان اقتضا میکند که به یاری آزادیخواهان بر خیزیم جدا از هر عقیده ومرام ومسلکی که داریم ودارند.
در حال حاضر وضعیت کشوربه گونه ای است که درنگ جایز نیست.
هواداران جبهه ی دمکراتیک ایران_استان تهران

بيانيه دانشجويان آزاديخواه دانشگاه گيلان

دانشجويان آزادي خواه دانشگاه گيلان بدين وسيله اعتراض شديد خود را نسبت به بازداشت دانشجويان دانشگاه امير کبير و دانشجويان پلي تکنيک و ربوده شدن يکي از دانشجويان دانشگاه مازندران و همچنين برخورد خجالت آور مسئولين مهرورز با ساير دانشجويان دانشگاه هاي کشور تهران، شاهرود، اهواز، گيلان، قزوين و ... اعلام مي دارد.
و قويا خواستار آزاد شدن بي قيد وشرط دانشجويان در بند و بازگشت حق تحصيل به ايشان است، و حمايت همه جانبه ي خود را از تجمعات دانشجويي اعلام مي کند.
و از دولت به اصطاح خودشان مهرورز ميخواهد هر چه سريع تر به اين نا مهرورزي ناعادلانه و قلدرمآبانه خاتمه دهد.
کجا هستند دانشجويان دانشگاه کلمبيا تا ببينند در آن آزاد ترين مملکت دنيا (به فرموده ي آقاي احمدي نژاد) دانشجويان را به دليل مطالبه ي بحق حقوق خود (حتي صنفي) به زندان مي اندازند، اخراج مي کنند، تعليق مي زنند، و حتي مي ربايند؟!!
کجا هستند دانشجويان دانشگاه کلنبيا تا اينجا معني واقعي آزادي را درک کنند؟!! آيا اين آن اسلاميست که بوش را به آن دعوت مي کردند؟!
ما حرفمان اين است، ما نيز به گفته ي دوستانمان در دانشگاه تهران معتقدیم و مي گوييم: که ما دعوا نمي کنيم و قصدمان آرامش است و قصدمان مهرورزيست و خواستاريم که دانشجويان زنداني آزاد شوند و به تحصيل بازگردند.
مگر رهبر انقلاب نفرمودند که دانشجو حق خود را فرياد کند؟! حال از آيت الله خامنه اي مي خواهيم با دخالت در اوضاع به اين ناعدالتي نا مهرورزان، خاتمه دهند.
بي شک با سکوت در برابر اين جنايات، بي عدالتي ها و سرکوب فريادها و حتي زمزمه هاي معترض راه را براي ادامه ي اين جرايم باز مي نماييم. و معتقديم سکوت در برابر اين جرايم يعني حمايت از آن.
در پايان از دانشجويان آزادي خواه تمامي دانشگاه هاي کشور خواستاريم در صورتي که حداکثر تا روز 10 آذر دانشجويان در بند آزاد نشده و به تحصيل باز نگشتند، در اقدامي هماهنگ دست به تحصن و اعتصاب غذا زده و از روز 16 آذر تمامي کلاسهاي دانشگاه ها را تحريم کنند.
دانشجو مي ميرد ذلت نمي پذيرد.

دانشجويان آزاديخواه دانشگاه گيلان

كارچاق كن

بعضي ها انگار ازسيارات ديگري وارد اين مملكت شده اند، البته هيچ بعيد نيست ، يكدفعه مواجه ميشويم با يك خانم وكيل مدافع وحامي حقوق بشر كه ”جايزه ”هم گرفته است، وهمه اين ها امتيازي شده است براي اينكه باور كنيم ايشان ” خودي” هستند نه ”ناخودي”.

اما ازآنجا كه ميبنيم ايشان كارچاق كن بساطي شده است به اسم ”كمپين صلح” گويا درآمدشان از طريق موكل هاي شان تأمين نيست كه اينطوري كاسه را جلوي دولت مهرورز دراز كرده اند. وبه اسم ” جنگ” مجهول الهويه اي كه خود حكومت، باب آنرا باز كرده ، شروع كرده است به تبليغ مجعولات.

آنچه واضح است ايشان اگر كار اصلي شان كه همان وكالت يك عده جوان بي گناه كه بي دليل و با جرمهاي كذايي زندان ميشوند، انجام بدهند براي مردم مفيدترند.

ولي ازآنجا كه تنها چيزي كه الآن مسئله شان نيست همين موضوعات است و بيشتر اين بنظر ميآيدكه به شدت به جيبهاي بزرگ آقايون دولتي علاقمند شده و سر را تا خرخره در آخور ” صلحي ”كرده اند، كه عمري براي حكومت ازكف رفته بخرند.

دروضعيتي كه مملكت از فرط گراني و بيكاري و فقر و فحشا و اعتياد و بگير وببند وانواع سركوب به نقطه انفجار رسيده ، ايشان نگرانند يك خارجي يك روزي شايد جنگي را ، شروع كند!

آقاجان / خانم جان جنگ شروع شده ، سالهاست كه شروع شده ، مگر هرروز آدمهاي آويزان ازجرثقيل و دار طناب را نمي بينيد؟

كي با كي جنگ دارد؟ اول اين جنگ راتمام كنيد ،اول با ماصلح كنيد.اول مشكلات مارا حل كنيد. بعد دنبال صلح با خارجي باشيد.

اگر فتنه اي دركارتان نيست چي شده كه بجاي خود ديكتاتور ، يك خانمي را وجه المصالحه قرار داده اند تا وارد صحنه شود؟

چي شده دولتي كه چندين زن راسنگسار كرده ـ وهنوز هم يكسري درنوبت دارد، براي مسائل حاد شده اش دنبال چنين ”خانمي” است .

الحق كه حقه بازي تا چه حد! اين بازي ها راجمع كنيد راه حل هاي شما را هركسي با هرلباسي و با هرجنسيتي بياورد ما خلق اله بيچاره از صدفرسخي تشخيص ميدهيم.

به اين خانم هم توصيه ميكنم وظايف اصلي شان را دنبال كنند و الا از آن بترسيد كه با شما همان شود كه بامابقي دستار به سران ميشود.

از روز حسابرسي خلق بترسيد و مطمئن باشيد آن روز دور نيست.

صبحي

Monday, November 26, 2007

سپيده پورآقايي همچنان دربند 209 اوين

با گذشت ۷۶ روز از بازداشت سپیده پورآقایی، وی همچنان در بازداشتگاه 209 وزارت اطلاعات نگهداری می شود. وی که از حدود دو هفته پیش از سلول انفرادی به اتاق ۳ نفره منتقل شده است، در آخرین تماس خود از آزادی یکی از هم سلولی های خود خبر داد.
کمیته دانشجویی گزارشگران حقوق بشر با اعلام اين خبر افزود:

مادر سپیده پورآقایی که از زمان بازداشت دخترش، بارها به دادگاه انقلاب مراجعه کرده است ضمن گلایه از نحوه برخورد با پرونده سپیده، عدم آزادی وی را با وجود پایان یافتن دوران بازجویی غیرقانونی می داند.

مادر سپیده می گوید:” امروز برای چندمین بار به شعبه ۱ بازپرسی دادگاه انقلاب مراجعه کردم، اما گفتند که هنوز پرونده ها تعیین شعبه نشده است.” وی اضافه کرد:” نزدیک به ۳ ماه از بازداشت دخترم می گذرد و هنوز هیچ امیدی برای آزادی او وجود ندارد.”

سپیده پورآقایی فعال حقوق بشر، روز ۱۸ شهریورماه در منزلش در کرج بازداشت شد.

به گفته مادر سپیده، وی صبح از خانه خارج شد و حدود ظهر با چند مامور لباس شخصی به منزل بازگشت، مأموران ضمن ضبط کامپیوتر او، کلیه کتاب ها و دست نوشته هایش را نیز با خود بردند.

پورآقایی ازاعضاي سابق جبهه متحد دانشجويي بود که مدتی در روزنامه توقیف شده “گزارش روز” فعالیت کرده است، در سال ۷۸ نیز به مدت ۱ماه بازداشت و زندانی شده بود. که با قرار وثیقه از زندان آزاد شد. وی سپس از سوی دادگاه انقلاب به تحمل ۱ سال حبس تعزیری محکوم شد که این حکم به مرحله اجرا در نیامد.


انتشارتوسط خبرگزاری جبهه متحد دانشجویی

نامه تکاندهنده معلم دربند

انتشاردهنده: فعالان حقوق بشر در ایران

....صداي گريه ها و ناله هاي زندانيان ديگر كه اكثراً دختر بودند شنيده
ميشد و روح هر انساني را آزار ميداد . شبها پنجره ها را باز ميگذاشتند ،
لباسهايم را در دستشويي كه در زيرزمين بود بعد از كتك كاري خيس ميكردند و
به همان صورت مرا به سلول ميبردند ، بعلت سردي هوا مجبور بودم خودم را
لاي پتوي كثيف سلول بپيچانم.
رنجنامه زنداني سياسي و فعال حقوق بشري، فرزاد كمانگر
اينجانب فرزاد كمانگرمعروف به سيامند معلم آموزش وپرورش شهرستان كامياران
با 12 سال سابقه تدريس كه يكسال قبل از دستگيري در هنرستان كارودانش
مشغول به تدريس بودم و عضو هيئت مديره انجمن صنفي معلمان شهرستان
كامياران شاخه كردستان بودم و تا زمان فعاليت اين انجمن و قبل از اعلام
ممنوعيت فعاليتهاي آن مسئول روابط عمومي اين انجمن بودم . همچنين عضو
شوراي نويسندگان ماهنامه فرهنگي - آموزشي رويان (نشريه آموزش و پرورش
كامياران) بودم كه بعدها بوسيله حراست آموزش و پرورش اين نشريه نيز تعطيل
شد . مدتي نيز عضو هيئت مديره انجمن زيست محيطي كامياران (ئاسك) بوده ام
و از سال 1384 نيز با آغاز فعاليت سازمان حقوق بشر به عضويت خبرنگاران
اين سازمان درآمدم . در مرداد 1385 براي پيگيري مسئله درمان بيماري
برادرم كه از فعالين سياسي كردستان مي باشد به تهران آمدم و دستگير شدم .
در همان روز به مكان نامعلومي انتقال داده شدم. زيرزميني بدون هواكش ،
تنگ و تاريك بردند ، سلولها خالي بود نه زيرانداز نه پتو و نه هيچ شي
ديگري آنجا نبود . آنجا بسيار تاريك بود مرا به اتاق ديگري بردند .
هنگامي كه مشخصات مرا مي نوشتند از قوميتم مي پرسيدند و تا مي گفتم <كرد>
هستم بوسيله شلاق شلنگ مانندي تمام بدنم را شلاق ميزدند . به خاطر مذهب
نيز مورد فحاشي ، توهين و كتك كاري قرار ميدادند . بخاطر موسيقي كردي كه
روي گوشيم موبايلم بود تا مي توانستند شلاقم ميزدند . دست هايم را مي
بستند و روي صندلي مينشاندند و به جاهاي حساس بدنم ... فشار وارد مي
كردند و لباسهايم را از تنم به طور كامل خارج مي كردند و با تهديد به
تجاوز جنسي با چوب و باتوم آزارم مي دادند .
پاي چپ من در اين مكان بشدت آسيب ديد و بعلت ضربه هاي همزمان به سرم و
شوك الكتريكي بيهوش شدم و از هنگامي كه به هوش آمدم . تاكنون تعادل بدنم
را از دست داده ام و بي اختيار مي لرزم ، پاهايم را زنجير مي كردند و
بوسيله شوك الكتريكي كه دستگاهي كوچك و كمري بود به جاهاي مختلف و حساس
بدنم شوك مي زدند كه درد بسيار زياد و وحشتناكي داشت بعدها به بازداشتگاه
209 در زندان اوين منتقل شدم . از لحظه ورود به چشمانم چشم بند زدند و در
همان راهروي ورودي (همكف - دست چپ بالاتر از اتاق اجراي احكام) مرا به
اتاق كوچكي بردند كه در آنجا نيز مرا مورد ضرب و شتم (مشت و لگد) قرار
دادند . روز بعد به سنندج منتقل شدم تا برادرم را دستگير كنند . در آنجا
از لحظه ي ورود به بازداشتگاه با توهين و فحاشي كردن و كتك كاري روبه رو
شدم . مرا به صندلي بستند و در اتاق بهداري از ساعت 7 صبح تا روز بعد
همانگونه گذاشتند . حتي اجازه ي دستشوئي رفتن نيز نداشتم . به گونه اي كه
مجبور شدم خودم را خيس كنم . بعد از آزار و اذيت بسيار دوباره مرا به
بازداشتگاه 209 منتقل كردند . در اتاقهاي طبقه اي اول (اطاقهاي سبز
بازجويي) مورد بازجويي و كتك و آزار و اذيت قرار دادند .
در 5 شهريور ماه 1385 بعلت شكنجه هاي بسيار ناچاراً مرا به پزشك بردند كه
در طبقه اول و در مجاورت اتاق هاي بازجويي قرارداشت كه پزشك آثار كبودي و
شكنجه و شلاق زدن ها را ثبت كرد كه آثار آن در كمر ، گردن ، سر ، پشت ،
ران ، پاها كاملاً مشهود بود . مدت دوماه شهريور و مهرماه در سلول
انفرادي شماره 43 بودم . كه چون شدت شكنجه ها واذيت و آزار خارج از تصور
و بسيار زياد بود مجبور شدم 33 روز اعتصاب غذانمايم و هنگامي كه خانواده
ام را تهديد و احضار مي كردند براي رهايي از شكنجه و اعتراض به اذيت و
فشار بر خانواده ام خودم را از پله هاي طبقه ي اول پرت كردم تا خودكشي
نمايم . مدت نزديك به يكماه نيز در سلول انفرادي كوچك و بدبويي در انتهاي
طبقه اول (113) حبس بودم . كه در اين مدت اجازه ي ملاقات و تلفن با
خانواده را نداشتم . در مدت 3 ماه انفرادي اجازه هواخوري را هم نداشتم و
سپس به سلول چند نفره شماره 10 (راهرو) منتقل شدم و 2 ماه نيز در آنجا
بودم . اجازه ملاقات با وكيل يا خانواده را نيز نداشتم . در اواسط ديماه
از 209 تهران به بازداشتگاه اطلاعات كرمانشاه واقع در ميدان نفت انتقال
داده شدم در حاليكه نه اتهامي داشتم و نه تفهيم اتهام شدم . بازداشتگاهي
تنگ و تاريك كه هرگونه جنايتي در آن ميشد .
همه لباسهايم را در اتاق بيرون آوردند و بعد از ضرب و شتم لباسي كثيف و
بدبو به من دادند و با ضرب و شتم مرا از راهرو و بازداشتگاه به اتاق افسر
نگهباني و از آنجا به راهرو ديگري كه از در كوچكي وارد مي شد بردند .
سلول بسيار كوچكي كه در واقع از همه كس مخفي بود و صدايم به جايي نمي
رسيد . سلول تقريباً يك متر و شصت سانتيمتر در نيم متر بود . دو لامپ
كوچك از سقف آويزان بود . هواكش نداشت . آن سلول قبلاً دستشوئي بود و
بسيار بدبو و سرد . يكعدد پتوي كثيف در سلول بود . هنگام بيدارشدن بي
اختيار سرت به ديوار مي خورد . اتاق سرد بود . براي نفس كشيدن مجبور بودم
صورتم را روي زمين بگذارم و دهانم را به زير در نزديك بكنم تا نفس بكشم .
و هنگام خواب يا استراحت هر ساعت چند بار با صداي بلند در را مي زدند تا
از استراحت جلوگيري كنند و يا لامپ هاي كوچك را خاموش مي كردند . دو روز
بعد از ورود مرا به اتاق بازجويي بردند و بدون هيچ سئوالي مرا زير ضربات
مشت و لگد گرفتند و توهين و فحاشي كردند . دوباره مرا به سلول بردند صداي
راديويي را تا آخر باز مي گذاشتند تا قدرت استراحت و تفكر را از من
بگيرند در 24 ساعت 2 بار اجازه دستشويي رفتن داشتم . ماهي یكبار نيز
اجازه استحمام چند دقيقه اي داشتم . شكنجه هايي كه در آنجا مي شدم مثل :
1- بازي فوتبال : اين اصطلاحي بود كه بازجوها به كار مي بردند ، لباسهايم
را از تنم در مي آوردند و چهار -پنج نفر مرا دوره مي كردند و با ضربات
مشت و لگد به همديگر پاس ميدادند . هنگام افتادن من روي زمين مي خنديدند
و با فحاشي كتكم مي زدند.
2- ساعتها روي يك پا مرا نگه مي داشتند و دستهايم را مجبور بودم بالا نگه
دارم هرگاه خسته مي شدم دوباره كتكم مي زدند . چون مي دانستند كه پاي چپم
آسيب ديده بيشتر روي پاي چپم فشار مي آوردند . صداي قرآن را از ضبط صوت
پخش مي كردند تا كسي صدايم را نشنود .
3- در هنگام بازجويي صورتم را زير مشت و سيلي مي گرفتند ،
4- زير زمين بازداشتگاه كه از راهروي اصلي به طرف در هواخوري پله هاي آن
با زباله و ريزه هاي نان پوشانده مي شد براي اينكه كسي متوجه آن نشود ،
اتاق شكنجه ديگري بود كه شبها مرا به آنجا مي بردند ، دستها و پاهايم را
به تختي مي بستند و بوسيله ي شلاقي كه آنرا <ذوالفقار> مي ناميدند به زير
پاهايم ، ساق پا ، ران و كمرم مي زدند . درد بسيار زيادي داشت و تا روزها
نمي توانستم حتي راه بروم .
5- چون هوا سرد بود و فصل زمستان ، اتاق سردي داشتند كه معمولاً به بهانه
بازجويي از صبح تا غروب مرا در آن حبس مي كردند و بازجويي هم در كار
نبود.
6- در كرمانشاه نيز از شوكهاي الكتريكي استفاده ميكردند و به جاهاي حساس
بدنم شوك وارد ميكردند.
7- اجازه استفاده از خميردندان و مسواك را هم نداشتم ، غذاي مانده و كم و
بدبويي به من ميدادند كه قابل خوردن نبود.
در اينجا نيز براي فشار وارد كردن به من اجازه ملاقات ندادند و حتي دختر
مورد علاقه ام را نيز دستگير كردند . براي برادرهايم مشكل ايجاد ميكردند
و آنها را بازداشت مي كردند . بعلت سلول و پتو و لباسهاي غير بهداشتي
كثيف و بدبو . دچار ناراحتي پوستي (قارچ) شدم و حتي اجازه ديدن پزشك را
هم نداشتم . بعلت فشار شكنجه ها مجبور شدم . كه 12 روز اعتصاب غذا نمايم
. 15 روز آخر بازداشتم سلولم را عوض كردند و به سلول بدبوتر و كثيف تري
كه هيچگونه وسيله گرمايي نداشت انتقال دادند . هر روز مورد فحاشي و هتاكي
قرار مي گرفتم حتي يكبار بعلت ضربه هايي كه به بيضه هايم زدند بيهوش شدم
. شبي نيز لباسهايم را در همان شكنجه گاه (زيرزمين) در آوردند و به تجاوز
جنسي تهديدم نمودند و.. براي رهايي از شكنجه چند بار مجبور شدم . كه سرم
را به ديوار بكوبم . مرا وادار به اعتراف به مسائل عاطفي و روابط و..
وادار ميكردند . صداي آه و ناله سلول هاي ديگر مرتب شنيده ميشد وحتي
گاهاً بعضي اقدام به خودكشي مينمودند .
28 اسفندماه به تهران بازداشتگاه 209 منتقل شدم و هر چند به سلول جمعي
121 منتقل شدم ولي باز اجازه ي ملاقات نداشتم . هنوز فشارهاي روحي -
رواني مانند بازداشت خانواده و جلوگيري از ارتباط با آنها فحاشي ، هتاكي
و... بر من وارد ميكردند.
پرونده ام بعد از ماهها بلاتكليفي خردادماه 86 به دادگاه انقلاب شعبه 30
فرستاده شد . بازجوها تهديد ميكردند كه نهايت سعي آنها گرفتن حكم اعدام
يا زنداني درازمدت مي باشد . و در صورت اثبات بي گناهيم در دادگاه و
آزادي در بيرون از زندان تلافي !؟ مي كنند . نفرت عجيبي كه از من به
عنوان يك كرد ، ژورناليست و فعال حقوق بشر داشتند . با وجود همه ي فشارها
از شكنجه دست بردار نبودند .
دادگاه عدم صلاحيت رسيدگي به پرونده را در تهران اعلام نمود . و رسيدگي
پرونده را به سنندج واگذار نمود . با هر بار حمايت مردمي و سازمانهاي
حقوق بشراز من و اعتراض به بازداشت و شكنجه هاي قانوني آنها عصباني تر
ميشدند و فشارها را بيشتر مي كردند . در شهريور ماه 86 به بازداشتگاه
سنندج منتقل شدم جايي كه برايم <كابوس وحشتناكي> شده كه هيچگاه از ذهنم و
زندگيم خارج نخواهد شد . در حاليكه طبق قانون خودشان من اتهام جديدي
نداشتم . از همان لحظه ورود كتك كاري و آزار و اذيت جسمي و رواني ام آغاز
شد .
بازداشتگاه ستاد خبري سنندج يك راهرو اصلي و 5 راهرو مجزا داشت كه در
آخرين راهرو و آخرين سلول مرا جاي دادند . جايم را مرتب عوض ميكردند تا
روزي رئيس بازداشتگاه همراه چند نفر ديگر مرا بدون دليل ضرب و شتم نمودند
و از سلول خارج نمودند روي پله هايي كه 18 پله بود به زيرزمين و اتاقهاي
بازجويي منتهي ميشد با ضربه اي كه بر بالاي پله ها از پشت به سرم وارد
نمودند به زمين افتادم و چشمانم سياهي رفت با همان حالت مرا از پله ها به
پائين كشيده بودند ، نمي دانم چگونه 18 پله مرا به پائين آورده بودند .
چشمانم را باز كردم . درد شديدي در سر وصورت ، پهلويم احساس ميكردم با
بهوش آمدنم دوباره مرا زير ضربات مشت و لگد گرفتند و بعد از يك ساعت كتك
كاري دوباره مرا كشان كشان از پله ها بالا كشيدند و به راهروي دوم و سلول
كوچكي بردند و به داخل آن پرت كردند . و 2 نفر باز هم مرا زدند تا مجدداً
بيهوش شدم . هنگامي كه به هوش آمدم كه صداي اذان عصر را مي شنيدم . صورت
و لباسهايم خوني بود . صورتم متورم شده بود . تمام بدنم سياه و كبود شده
بود . قدرت حركت كردن نداشتم بعد از چند ساعت بزور مرا به حمامي انداختند
تا صورت خونين و لباسهايم را تميز كنم .
لباسهاي خيسم را تنم كردند و به علت وخامت جسميم ساعت 12 شب چند نفر از
روساي اطلاعات در حاليكه چشمانم را بسته بودند وضيعت وخيم جسمي ام را
ديدند .و فرداي آن روز مجبور شدند مرا به پزشكي خارج از بازداشتگاه و
مستقر در زندان مركزي نشان دهند . بعلت آسيب ديدگي دندان ها و فكم تا چند
روز قدرت غذا خوردن هم نداشتم . شبها پنجره سلول را باز ميكردند تا سرما
اذيتم كند . به من پتو نميدادند بناچار مجبور بودم موكت را دور خود بپيچم
. اجازه هواخوري ، ملاقات و تلفن نداشتم و بارها و بارها در اتاقهاي
بازجويي واقع در زيرزمين مورد ضرب و شتم قرار مي گرفتم . مجبور شدم 5 روز
اعتصاب غذا نمايم . بارها سرم را به ديوارهاي زيرزمين مي كوبيدند . و از
زير زمين تا سلول با ضربات مشت و لگد مي بردند . هيچ اتهامي نداشتم نه
دركرمانشاه و نه در سنندج
شكنجه مشهور <جوجه كباب> اصطلاحي بود كه رئيس بازداشتگاه اطلاعات سنندج
به كار ميبرد و اكثر شبهايي كه خودش آنجا بود انجام ميداد . دست و پا را
مي بست و كف زمين مي انداخت و شلاق ميزد .
صداي گريه ها و ناله هاي زندانيان ديگر كه اكثراً دختر بودند شنيده ميشد
و روح هر انساني را آزار ميداد . شبها پنجره ها را باز ميگذاشتند ،
لباسهايم را در دستشويي كه در زيرزمين بود بعد از كتك كاري خيس ميكردند و
به همان صورت مرا به سلول ميبردند ، بعلت سردي هوا مجبور بودم خودم را
لاي پتوي كثيف سلول بپيچانم.
نزديك به 2 ماه نيز در انفرادي هاي سنندج بودم ، پرونده ام در سنندج نيز
عدم صلاحيت رسيدگي گرفت و دوباره به تهران منتقل شدم . نزديك به 8 ماه
انفرادي و آزارهاي جسمي و روحي در اين مدت روي جسم و اعصاب و روانم تاثير
بسيار بدي گذاشته . بعد از يك شب بازداشت در 209 به اندرزگاه 7 زندان
اوين در جايي كه مواد مخدر سرگرمي زندانيان محسوب ميشود منتقل شدم و از
27 آابان به زندان رجايي شهر زنداني كه در طبقه بندي سازمان زندانها
متعلق به زندانيان خطرناكي چون قتل ، آدم ربايي و سرقت مسلحانه و...
منتقل شده ام .

بااحترام
فرزاد كمانگر
2 آذر 1386- زندان رجائي شهر كرج

________________________________

!در اوين هيچکدام تامين جانی نداريم

حدود ساعت 15:30 دقيقه روز چهارشنبه 30/8/86 در محل افسر نگهبانی اندرزگاه 8 زندان اوين، آقای رضا ضيائی معاون اندرزگاه، به اتفاق تعدادی از کارکنان، در حضور رئيس اندرزگاه 8 ( آقای بزرگ نيا ) به اينجانب مجيد توکلی يورش آورده و مرا شديدا مورد ضرب و شتم و انواع هتاکی ها قرار داده است .
با اين توضيح که با اعلام انتقال آقای احمد قصابان به اندرزگاه 7، ايشان که جهت جمع آوری وسايل و لوازم شخصی خود و خداحافظی با همبندان به داخل اندرزگاه مراجعه نموده بود توسط انتظامات افسر نگهبانی بنام عباسی که به سراغ ايشان آمده بود، مورد توهين و هتاکی واقع و ايشان را کشان کشان و با وضعيت فجيع به افسر نگهبانی برده و مانع جمع آوری وسايل وی (پتو، لباس، ليوان و غيره) گرديدند، که توهين و رفتار زشت اين شخص، مورد اعتراض آقای قصابان و اينجانب و تعدادی ديگر از همبندان قرار گرفت که ناگهان رضا ضيائی معاون اندرزگاه 8 بدون هيچگونه مقدمه ای، به احمد قصابان حمله ور شد و با ايجاد ضربات مشت و لگد و سيلی به سر و صورت و سينه و ساير قسمت های بدن ايشان وی را از اتاق افسرنگهبانی تا قسمت خروجی اندرزگاه 8 کشانيد.
اينجانب نيز که در اين زمان در پشت پله های ورودی افسر نگهبانی حضور داشتم، از اين اقدامات قانون شکنانه و حرکات غير انسانی ضيائی معترض و با رفتن به سمت ضيائی، دست وی را گرفتم تا ضربات بيشتری را به قصابان وارد نگردد ولی ايشان به طرف من چرخيد و حملات خود را متوجه اينجانب نمود و در حالی که با رکيک ترين الفاظ، من و آقای قصابان را مورد توهين قرار می داد، شروع به ضرب و شتم اينجانب نمود که من به رئيس اندرزگاه معترض شدم که: "اين چه وضعی است؟ "، " چرا زندانی را ميزنيد؟"، "شما حق نداريد کسی را بزنيد!" که ضيائی - که ديگران مرا از دست وی نجات داده بودند مجددا به سمت من يورش آورد و آقای حميد منزهيان (سر وکيل بند) نيز مرا به سمت جلو و پله پائين تر افسر نگهبانی هل داد و فردی که ملبس به لباس های خاص افسر نگهبانی بود، مرا نگه داشت و با تندی و فحاشی و با چند ضربه هل دادن گفت که مرا به بند خودم ببرند، ولی منزهيان باز مرا به سمت ضيائی هل داد و خود نيز چند ضربه به پهلو و پشت من زد از آن به بعد، ضيائی با شدت بيشتر و هر چه تمام تر، مجددا ضرب و شتم را آغاز و تا بيرون اندرزگاه ، چندين ضربه به صورت (سيلی) و پای من وارد ساخت. جلوی درب چند تن از زندانيان شاغل در افسر نگهبانی به اسامی شاهرخ تبعيدی و ديگران، بويژه مهدی معروفی، به ضيائی کمک نمودند مرا زير زمين و جلوی درب اندرزگاه 8 پرت کنند و در همان حال با کشيدن بر روی زمين خيس و همزمان زدن لگد و ضربات مشت مشغول شدند و ضيائی در حالی که با زشت ترين الفاظ ( که هريک مستجب حد قذف است) مرا خطاب می کرد، با ضربات مشت و لگد، مرا به سمت درب چپ اندرزگاه برده و از آنجا به پائين پرت کرد.
در اين خلال من چندين بار زمين خورده و دمپايی هايم نيز از پايم خارج و گم شده بود با اين حال با اين شرايط در قسمت زير پله های بيرون درب اندرزگاه قرار گرفتم و در چند لحظه ضيائی به آنجا آمد و چون ديد وی را تهديد به شکايت و کشانيدن موضوع به مرجع قضايی و ميان آمدن پای مسئول قضايی پرونده می نمايانم و اينکه بايد پاسخگوی اين اعمال باشد، مجددا مرا مورد ضرب و شتم و سيلی قرار داد که صدای سيلی های وی در محوطه هوا خوری اندرزگاه به گوش زندانيان نيز رسيده بود و سرم را به ديوار کوبيد و مرا به زمين انداخت و مجددا روی زمين کشيده و با دست و پا انواع ضربات را به من وارد آورد و دستگاه قضايی را به تمسخر گرفت و خود را مرجع همه امور دانست و فقط زمانی که باران به شدت می باريد مرا با لباس خيس و بدون دمپايی رها کرد . البته بعد از گذشت بی از يک ساعت به اتفاق آقای بزرگ نيا که در طول درگيری حضور داشت دستوراتی را به حاضرين ميداد و مرا نيز هل داده بود مرا به داخل افسر نگهبانی و اتاق رئيس اندرزگاه برده و با صحبت های طولانی و با سوء تفاهم خواندن اين اعمال، خواستار مسکوت ماندن و حل شدن مسئله در همان اتاق شدند که اين جانب نيز موضوع را به زندانيان منتقل ننمودم .
اينک ضمن تقديم اين شکوائيه و با عنايت به مراتب مذکور و با ايجاد مشروح و رفتار خلاف قوانين و مقررات بويژه آئين نامه سازمان زندان ها توسط معاون اندرزگاه ، تقاضای رسيدگی عاجل و شايسته و قانونی را دارم. بديهی است مشروح موارد و اقدامات آنان و شهود تعرفه اينجانب در مرجع محترم قضايی مربوطه ارائه خواهد شد .
اينجانب پس از درگيری دچار آسيب های متعددی گرديدم که به شرح ذيل به طور خلاصه عبارتند از
- پاره گی کنار چپ زبان به دليل ضربات وارده به فک و صورت .
- درد شديد از ناحيه صورت و گونه ها و تورم انتهای مخصوص اين قسمت ها به دليل تعدد ضربات سيلی و مشت وارده به صورت .
-درد شديد فک و عدم توانايی حرکت آن به مدت 24 ساعت که مانع از جويدن و خوردن
غذا نيز بوده و در فک تحتانی کماکان ادامه دارد.
- زخم های متعدد از جمله بريدگی و خراش در زير گلو و پشت دست .
- ايجاد سرفه های خواست که در 24 ساعت اول با خون همراه بود که به دليل ضربات زانو به سينه ام ايجاد گرديده است .
- درد شديد در ناحيه شکم و مثانه و با موارد بالاتر از آن به دليل ضربات لگد به اين قسمت ها .
- کوفتگی شديد عضلات دست و پا و کمر به دليل پرت شدن روی ميز و پله ها و ضرباتی که توسط عوامل مذکور وارد گرديده است .
- درد شديد در ناحيه سر به دليل کوبيدن سر به ديوار .
- ضرب شديد عضلات گردن ، بويژه در پشت آن به دليل ضربات شديد .
- درد مضمن استخوانی به دليل حضور طولانی مدت ( حدود 2 ساعت ) در زير باران و محيط آب گرفته، بدون دمپايی و با لباس های خيس.
مسائل متعدد رخ داده در طول حضور اينجانب در زندان چنان پر فراز و نشيب بوده است که خواهان توجه خاص جهت حفظ جان اينجانب می باشم چرا که ابتدايی ترين وظيفه زندان حفظ جان و سلامت زندانی است .
مجيد توکلی
2/9/86

گيرندگان
1-آيت الله سيد علی خامنه ای ، رهبر جمهوری اسلامی
2-آيت الله هاشمی شاهرودی ، رئيس قوه قضائيه
3-آقای دکتر حداد عادل ، رئيس مجلس
4-آقای هاشمی رفسنجانی ، رئيس تشخيص مصلحت نظام
5-رئيس کميسيون قضايی
6-رئيس کميسيون اصل 90
7-رئيس شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد
8-کميته حقوق بشر اتحاديه اروپا
9-سازمان عفو بين الملل
10-سازمان ديدبان حقوق بشر
11-کميته حقوق بشر انجمن اسلامی پلی تکنيک
12-آقای آقايی رئيس کل دادگستری استان تهران
13-کميسيون حقوق بشر اسلامی قوه قضائيه
14-انجمن حمايت از حقوق زندانيان
15-کانون مدافعين حقوق بشر

در زندان همدان چه گذشت؟؟؟

چه کسی، سرانجام دهان خواهد گشود و خواهد گفت بر سر دکتر زهرا بنی يعقوب در بازداشتگاه پايگاه بسيج همدان چه آوردند؟ مجلس کنونی مهر سکوت بر لب زده و رئيس آن از اتم پائين تر نمی گويد و بقيه هم ماست در دهان دارند! نمايندگان ادوار مجلس که جمعيتی است متشکل از نمايندگان دوره های گذشته مجلس نامه نوشته و از قوه قضائيه خواهان پاسخ شده اند. اما پاسخ سکوت است! خانم عبادی وکالت خانواده را برعهده گرفته است و مستند به گزارش پزشکی قانونی که دو نقطه کبودی را در کشاله ران و ساق پای دکتر زهرا بنی يعقوب تائيد کرده، خواهان رسيدگی به حوادثی شده که در ساعات کوتاه بازداشت بنی يعقوب بر سر او آورده اند. هيچکس پاسخگو نيست. فعلا شرايط جنگی و اتمی است. قبلا هم که جنگی و اتمی نبود، خطر اصلاحات بود، قبل از آن هم که چند هزار زندانی سياسی را اعدام کردند خطر روی دست ماندن اين زندانی ها پس از درگذشته قريب الوقوع آيت الله خمينی بود. در فاصله 1367 تا 1376 هم که انتخابات دوم خرداد پيش آمد، سالهای سازندگی و سکوت بود. هنوز در جمهوری اسلامی زمان بازگوئی جنايات و بازگشائی پرونده جنايات نرسيده است. نه آنگونه که در افشاگری ها گفته و بازگشوده شده، بلکه بازگوئی و بازگشائی رسمی و دادگاهی. يعنی روز برقرار قانون و عدالت.

Thursday, November 22, 2007

!بازداشت طبرزدی معمایی بی پاسخ؟

مهندس حشمت الله طبرزدی دبیر کل جبهه ی دموکراتیک ایران بیستم آبان ماه در اقدامی خود سرانه در دفتر معاونت امنیت دادستان تهران با حکم حسن زارع دهنوی بازداشت شد. تا به امروز هیچ مقام مسئولی در قوه قضاییه علت بازداشت ایشان را اعلام نکرده است . آنچه که مسلم است این است که بنا بر گفته ی وکیل مدافع طبرزدی حکم محکومیت ایشان در مرداد ماه به اتمام رسیده است و هیچ دلیلی برای بازداشت وی وجود ندارد

بازگشت طبرزدی به زندان بدون محکومیت قضایی تاییدی است بر نقض حقوق شهروندی مردم ایران و اتهام سازی برای فعالین سیاسی و حقوق بشری .
در دستگاه قضایی جمهوری اسلامی چه می گذرد که حشمت الله طبرزدی با آنکه ماه هاست تحت فشار وزارت اطلاعات قرار دارد تا کوچکترین فعالیت سیاسی نداشته باشد بدون محکومیت قضایی به زندان باز میگردد؟
مسئولین قوه قضاییه دم از عدالت و مهر ورزی می زنند حال آنکه در پرونده ی طبرزدی آنچه که بیش از پیش نمایان شده است آن است که در نظام اسلامی ابتدا افراد بازداشت می شوند سپس اتهامشان مشخص می شود! با این روند باید منتظر آن بود که آقایان اعلام کنند طبرزدی مجرم است حال چه جرمی است که قبل از ارتکاب به آن بازداشت شده است سوالی است که مسئولین باید به آن پاسخ دهند
آیا بازداشت غیر قانونی طبرزدی مهر خفقانی نیست بر فریاد های در گلو مانده مردم ناراضی ایران؟ آیا دانشجویان، کارگران،معلمین و سایر اقشار جامعه این حق را ندارند که نسبت به عملکرد دولت مردان جمهوری اسلامی اعتراض کنند ؟ با اینگونه بازداشت ها گمان می رود هر فعالیتی حتی در چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی در نطفه خفه خواهد شد.
کارزار آزادی مهندس حشمت الله طبرزدی با محکوم کردن بازداشت غیر قانونی ایشان خواهان آزادی بی قید شرط وی بوده و از ریاست قوه قضاییه می خواهد نسبت به اینگونه اعمال که حیثیت یک سیستم را زیر سوال می برد به راحتی عبور نکنند. ما خواهان آزادی طبرزدی وبرخورد با عاملین این بازداشت غیر قانونی هستیم و در این راه از هیچ تلاشی دریغ نخواهیم کرد.
تاکید میکنیم اگر طبرزدی از زندان آزاد نشود نسبت به این نقض قانون ساکت نمی نشینیم و آزادی طبرزدی را از طریق سازمان های حقوق بشری به خصوص سازمان ملل متحد پیگیری خواهیم کرد
مطمئنا کارزار آزادی مهندس طبرزدی در این راه نیازمند حمایت فعالین سیاسی و حقوق بشری می باشد.
کارزار آزادی مهندس حشمت الله طبرزدی
ایران - تهران
بیست ونهم آبان 1386
دوستان برای حمایت از کارزار آزادی مهندس طبرزدی می توانید نام کامل خود و در صورت وجود آدرس وبلاگتان را در قسمت نظرات درج کنید یا برای ما ایمیل بفرستید. دوستانی که مطلبی در خصوص مهندس طبرزدی نگارش کرده اند می توانند برای انتشار، آن را به آدرس ایمیل ما بفرستند
sostabarzadi@yahoo.com

ضرب و شتم شدید سه دانشجوی در بند، توسط مسئولین زندان اوین

خبرنامه امیرکبیر: احمد قصابان، یکی از دانشجویان زندانی، از اندرزگاه ۸ به اندرزگاه ۷ زندان اوین منتقل شد و در حین انتقال از سوی مسئولین اندرزگاه ۸ به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفت.
به گزارش خبرنامه امیرکبیر بعدازظهر دیروز، چهارشنبه ۳۰ آبان ماه، مسئولین اندرزگاه ۸ زندان اوین، محلی که سه دانشجوی شکنجه شده در آن نگه داری می شوند، به احمد قصابان اطلاع دادند که برای انتقال به اندرزگاه ۷ آماده باشد. احمد قصابان در حالی که وسایل خود را جمع کرده بود و آماده انتقال به اندرزگاه ۷ بود به دفتر بزرگ نیا، رئیس اندرزگاه ۸، رفت تا در مورد این جا به جایی و جدا کردن بی دلیل سه دانشجوی زندانی با مسئول اندرزگاه ۸ گفتگو کند.
در حالی که از حضور احمد قصابان در دفتر بزرگ نیا لحظاتی نگذشته بود، صدای مشاجره، فحاشی و ضرب و شتم شدید از این اتاق در کل اندرزگاه ۸ بلند شد. گزارش ها حاکی از آن است ضیائی، معاون اندرزگاه ۸، بدون هیچ دلیل خاصی به محض حضور احمد قصابان در دفتر اندرزگاه ۸ به پرخاش و فحاشی به این دانشجو پرداخته و شروع به ضرب و شتم وی نموده است.
مجید توکلی، دیگر دانشجوی در بند، که بخشی از وسایل شخصی احمد قصابان را برای او برده بود، هم توسط ضیائی، معاون بزرگ نیا، که گفته می شود کارمند وزارت اطلاعات است به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفت. ضیائی در حالی با مشت و لگد و ضربات سیلی مکرر و فحش های رکیک به ضرب و شتم این دانشجویان می پرداخت که ایشان هیچ گونه درگیری خاصی با مسئولین زندان در مدت بازداشت نداشته اند.
به گزارش خبرنامه امیرکبیر پس از برخاستن صدای مشاجره و ضرب و شتم برخی از زندانیان اندرزگاه ۸ مقابل دفتر بزرگ نیا، رئیس اندرزگاه ۸، حضور یافتند که مسئولین بلافاصله درب دفتر را قفل کردند و با فحاشی به زندانیان از آن ها خواستند پراکنده شوند. صدای ضرب و شتم دو دانشجوی بیگناه در حدود ۲۰ دقیقه در اندرزگاه ۸ ادامه داشت.
در نهایت مجید توکلی و احمد قصابان که در اثر این حمله به شدت آسیب دیده بودند به هواخوری افسر نگهبانی منتقل شدند. احمد قصابان به سالن ۱ اندرزگاه ۷ منتقل شد و مجید توکلی به اندرزگاه ۸ بازگشت. پس از گذشت چند ساعت از این غائله، شدت ضرب و شتم این دو دانشجو به حدی بود که نمی توانستند با خانواده خود صحبت کنند. هنگام مراجعه این دانشجویان به بند لباس های آن ها پاره و خون آلود بود و عینک احمد قصابان در این درگیری شکسته شد
در ضرب و شتم وحشیانه دانشجویان افرادی چون بزرگ نیا، رئیس اندزگاه ۸، ضیائی، معاون اندرزگاه ۸، منزهیان، سر وکیل بند، اصغری و عباسی، افسر نگهبان، به همراه دو تن دیگر از ماموران دست داشتند. ضیائی، معاون اندرزگاه ۸، که سابقا از مامورن وزارت اطلاعات بوده است و جدیدا به سمت معاونت اندرزگاه ۸ در آمده است، دانشجویان زندانی را تهدید به قتل کرد و گفت که این اقدامات با هماهنگی های قبلی و با دستور مقامات قضایی و امنیتی انجام گرفته است و هیچ کس هم نمی تواند جلوی او را بگیرد. ضیائی سپس ادامه داد: «شما را می کشم و هیچ کاری نمی توانید بکنید».
جالب آن که ضیائی در حین ضرب و شتم دانشجویان به آن ها گفته بود که زمان یکه تازی لاجوردی در زندان های اوین، او جزء بازجوهای تیم لاجوردی بوده است. گزارش های رسیده حاکی از آن است که حمله روز گذشته به دانشجویان از چندی پیش آغاز شده بود و فردی به نام جنیدی پیشتر هر روزه دانشجویان را مورد فحاشی قرار می داد و سعی در ایجاد درگیری با ایشان داشت.
پیش از این و در ارتباط با خبر انتقال قریب الوقوع دانشجویان در بند به زندان قزلحصار یا جدا کردن آن ها از یکدیگر یک مقام عالیرتبه قضایی به خانواده این دانشجویان اطمینان داده بود که این سه دانشجو از یکدیگر جدا نشده و به زندان قزلحصار هم منتقل نخواهند شد. به نظر می رسد برخوردهای شدید با سه دانشجوی بیگناه دانشگاه امیرکبیر با تحریک تیم امنیتی طراح پروژه جعل نشریات دانشجویی که با ایستادگی دانشجویان رسوا شد، صورت می گیرد.
در حالی که روز ملاقات زندانیان اندرزگاه ۸، چهارشنبه های هر هفته است، حمله و ضرب و شتم دانشجویان عصر چهارشنبه انجام شد که تا هفته آینده که خانواده دانشجویان بار دیگر با آن ها ملاقات خواهند کرد، آثار ضرب و شتم آن ها در فاصله یک هفته ای بهبود یابد.
همچنین خبرهای نگران کننده از ضرب و شتم و شکنجه شدید علی عزیزی، یکی از دانشجویانی که هم اکنون در بند ۲۰۹ زندان اوین، نگه داری می شود، شنیده می شود. افرادی که اخیرا از این بند آزاد شده اند خبر ضرب و شتم و شکنجه این دانشجو را تایید کرده اند. زندانیان بند ۲۰۹ علی عزیزی را در حالی که دست و گردنش باندپیچی بوده، لباس هایش در اثر ضرب و شتم پاره شده بودند و سر و صورت او زخمی بود، مشاهده کرده اند.
شنیده ها حاکی از آن است که شکنجه این دانشجو به حدی است که وی برای درمان درد کمرش، که توسط بازجوها مورد آسیب جدی قرار گرفته، بارها از بازجوها و نگهبانان بند ۲۰۹ درخواست ملاقات با پزشک بند را داشته است. در تابستان سال جاری و در پی پخش خبر شکنجه دانشجویان در بند ۲۰۹ زندان اوین، رئیس قوه قضاییه رئیس دادگستری استان تهران را مامور رسیدگی به نحوه برخورد با زندانیان در بند ۲۰۹ کرد. آوایی چندی پیش و در پی گذشت بیش از ۵ ماه از شکنجه دانشجویان اعلام کرد آثار ضرب و شتم در بند دانشجویان باقی نمانده و مدارک پزشکی آن ها در بهداری بند ۲۰۹ نیز وجود ندارد.
دانشجویانی که اخیرا از بند ۲۰۹ آزاد شده اند نیز ادامه بدرفتاری، ضرب و شتم و انجام کارهای ناشایست با دانشجویان توسط تیم بازجویی را تایید کرده اند. جالب آن که تیم بازجویی همان تیم بازجویی است که در بهار امسال به شکنجه وحشیانه ۸ دانشجوی زندانی دانشگاه امیرکبیر اقدام کرد. این اخبار مکررا از بند ۲۰۹ زندان اوین به گوش می رسد و نگرانی خانواده دانشجویان بازداشتی را در مورد سلامت فرزندانشان افزایش داده است.

Wednesday, November 21, 2007

طبرزدي فريادگري ازحلقه تنگ خفقان وگستره استبداد/ الف – بيقرار

با اينكه امروزچهارشنبه30/8/86 يازده روزازبازداشت پرابهام وغيرموجه مبارزخستگي ناپذير وآزاديخواه و((همبستگي طلب)) مهندس حشمت الله طبرزدي، با دستورغيرقانوني قاضي حسن زارع دهنوي معروف به (( حداد)) معاون امنيتي سعيد مرتضوي ميگذرد، هنوز هيچ اخبارواطلاعاتي درمورد دلائل اين بازداشت ازسوي دستگاههاي قضائي – امنيتي رژيم پيرامون علت العلل اين بازداشت اعلام نگرديده وهيچ تفهيم اتهامي نيزدرتوجيه اين اقدام غيرقانوني به طبرزدي ابلاغ نشده است.
البته اينكه چرا اينگونه بازداشتهاي خودسرانه ، وبدون محمل قانوني درجمهوري اسلامي صورت ميگيرد، با پاسخي روشن روبروست. اما بازداشت طبرزدي دراين برهه زماني ازميارزات درون مرزي، طبعا"هيچ توجيه قابل فهمي بجزخاموش كردن طنين يك صداي مخالف بامشخصات ويژه ومتفاوت باآنچه كه بعضا"درفضاي رسانه ها آنهم از درون كشور بگوش ميرسد كه بسياريشان هنوزخط مماشات واستحاله واصلاح ازدرون و...را توصيه ميكنند ندارد.
حالاديگربركسي پوشيده نمانده است كه درسيستم قضائي حكومت الهي جمهوري اسلامي، ومدعيان حكومت عدل علي، چيزي بنام حقوق شهروندي باقي نمانده وهرصدائي كه بوئي از مخالفت شفاف ازآن استشمام شودنهه قابل تحمل كه بايد بهر طريقي خاموش شود. سالهاست كه درحكومت اسلامي اصل برآن است كه اول بگيرند وببرند وبه غل وزنجيربكشند، وسپس با ساختن ورديف كردن مشتي اتهامات دروغين وساختگي وكليشه اي كه نزديك به سه دهه است برنهادهاي قضائي وامنيتي كشور حاكم است، اقدامات غيرقانوني وضدحقوق بشري خودشان را توجيه نمايند.
ازهمه اينها كه بگذريم، پرسش اساسي دراينجاست، چرادرچنين شرايطي كه موج نارضايتي ها ي داخلي بگونه اي بيسابقه تشديد يافته وهرروزنيزميتواند با شدت بيشتري تداوم يابد، واز سوي ديگررژيم درصحنه بين المللي نيزدريك بحران عظيم وغيرقابل بازگشت قراردارد، و بنا بگفته وكلاي طبرزدي، آقايان خليل بهراميان وعلي اكبربهمنش كه اعلام نموده اند دوران محكوميت موكلاشان پايان يافته، وايشان دريك مرخصي مشروط ونه آزادي كامل كه بمفهوم پايان دوران محكوميت باشد، بارديگراوبا چنان شيوه تحقيرآميزو مزورانه اي بزندان بازگردانده ميشود؟؟
بموجب تمامي دلائل ، بازداشت مجدد طبرزدي را ميتوان چنين تعبيرنمود كه اين مبارزبحق شجاع با تمامي هزينه هائي كه تا كنون پرداخته ، توانسته است ازميان انبوه تعزيه گردان اپوزيسيون داخلي ودرجهاتي برون مرزيها كه ماهيت بسياريشان بركسي پوشيده نيست، ازميان چنين دايره تنگ وخفقان آوري كه جزخوديها كسي حق فرياد ندارد، فريادگر دردهاي درگلو مانده مردمي باشد كه آهي براي فرياد ندارند. فريادگرظلمي باشد كه بركارگران – معلمان – پرستاران ودريك جمله برمردم ايران رفته است وميرود. بازتاب دهنده درد ورنجي باشد كه هرروزبريك ملت روا داشته ميشود.
طبرزدي براي آن بزندان فرستاده شد، چون با تمامي محدوديتهائي كه براي او قائل شده بودند، لب به اعتراض گشود وفرياد زد. نه با لفاظي هاي دوپهلو وآبكب وسازشكارانه. كه با صدائي رسا و بدون لرزش.
رژيم به هراس اقتاد، براي اينكه طبرزدي برخلاف تمامي محدويت ها ضروري دانست تا درگفتگو با صداي آمريكا ودربرنامه ميزگرد، پيش ازآن درگفتگو با راديو فردا، وسپس درمصاحبه با حسين مهري ازراديو صداي ايران درلس آنجلس همچون گذشته‌، يعني زمانيكه درپيام دانشجو پرده ازدزديهاي هاشمي رفسنجاني وبرادران رفيق دوست واعوان انصار اين حكومت برداشت وازهمان زمان موردغضب حكومت قرارگرفت. دراين مصاحبه ها نيزتصميم گرفت تا با علم به تبعاتي كه امروزگريبان اورا گرفته ، تريبون درد ورنج مردم ، وظلم هاي بيشماري باشد كه اين حكومت برملت ايران روا داشته است. بي پروائي وشجاعت مبارزاتي او نيزدرنوشتارهايش بخوبي مشهود است. هماوبودكه از قلب حكومت اسلامي فرياد برآورد كه رژيم اسلامي بجزسركوب داخلي راه ديگري براي ادامه حيات خودمتصورنمي بيند.
اكثريت بزرگي ازتلاشگران ومبارزين كه درعرصه داخلي مشغول ستيز با اين رژيم جهنمي هستند بخوبي ميدانند كه درجو كنوني اينگونه گفتمان مبارزاتي ازدرون كشورآنهم با شفافيت واسم ورسم نه غيرممكن كه محتاج پرداخت هزينه خواهد بود، كه طبرزدي باشجاعت هم گفت وهم نوشت. حتي اودرنقد چنين اقداماتي كه ازسوي دوستان وهمسنگرانش مطرح شده بود، بعنوان جمله معترضه گفته بود حاضراست درراستاي تحقق عقايد آزاديخواهانه خودهرهزينه اي بپردازد.
اوهمواره معتقد بود وهنوزهم هست كه رژيم اسلامي درداخل فقط با توسل به دو سياست( النصرو بالرعب ، وبرخورد با مشت آهنين ) قادراست كه چند صباحي بيشتر به حياتش ادامه دهد، ومعتقد بود كه اگرمجامع جهاني بجاي لاسيدن با اين حكومت سرمايه گذاري شان را متوجه ملت ايران نمايند اين سياست خشن حكومت نيزمثل برف آب خواهد شد.
درحقيقت بازداشت مهندس طبرزدي را بايد ازمنظرشجاعت درمبارزه وافشاگريهاي شفاف اوارزيابي نمود كه نه احمدي نژاد وحكومتگران چندان دل خوشي ازاو دارند. ونه رانده شدگان و حاشيه نشينان حكومتي ولابيست هائي پنهان وآشكارشان كه اداي اپوزيسيون بازي را درمياورند.
كمااينكه مي بينيم بعدازبازداشت غيرقانوني طبرزدي بسياري ازهمين خانمها وآقاياني كه براي يك همفكرخودشان بيا نيه چند صد امضا ئي صادرميكنند دربرابرچنين تجا وزآشكاري كه به حقوق قانوني يك شهروند، وبازداشت غيرقانوني طبرزدي صورت ميگيرد، مهرسكوت برلب هاشان ميزنند!!؟
طبرزدي درطي يكسالي كه درمرخصي مشروط وزنداني بودن درخانه اش بسرميبرد، همواره احساس خفقان ميكرد. اومعتقد بود كه بايد فرياد زد تا بارديگربازيگران سياسي وچهره پردازان داخلي وخارجي ، ولابي گران آنها نتوانند بازي ديگري را برملت ما تحميل نمايند. او بعنوان مبارزي كه بخوبي بر زيروبم اين حكومت اشراف داشت وبعنوان كسي كه ازسالها پيش يعني ازدوران دانشجوئي با روحيات ومنش احمدي نژاد وديگر ياران او درعرصه حكومت وديگرفاكت هاي حاكميت بخوبي آشنا بوده وبهمين دليل هم نقدهاي بسياري برعملكرد دروني حكومت نوشته بود، همواره معتقد بود كه براي برون رفت ازوضعيت كنوني ودستيابي به حاكميت ملي كه بتواند با محوريت (( آزادي – سكولاريسم – حقوق بشر و ومكراسي )) دركشورشكل بگيرد، بجزيك راهكار و مكانيسم راه ديگري بجزدرگيري نظامي كه مورد تائيد هيچ ايراني اي نميباشد، متصور نخواهد بود. (( همبستگي – وحركت پيك هاي همبستگي))
شايد كه نه . با قاطعيت ميتوان ادعا نمود كه رژيم جمهوري اسلامي بدليل طرح همان فريادها وموضوعيت بخشيدن به طرح چنين مسائلي طبرزدي را به بند كشيد تا شا يد بتواند طنين صداي اوراخاموش نمايد. اما دريغ وافسوس ازناداني حكومتگراني كه همواره درمسيرآزموده هاي، آزموده شده گام برميدارند! وپيدا كردن فرمولي منطقي براي حل معادلات همواره با پاكني كه ديگر توان وامكاني براي پاك كردن ندارد، بدنبال پاك كردن صورت مسئله هستند.
غافلند ازاينكه اگرطبرزدي را به بند بكشند ،هزاران طبرزدي ديگر دردانشگاهها ايران درحال خروش وجوشش هستند. اگر حشمت الله طبرزدي وعمادالدين باقي ومنصوراسانلو ودانشجويان وزنان كمپين يك ميليون امضاء را به غل وزنجيرميكشند، يا چشم بينائي ندارند ويا گوش شنوائي كه ببينند وبشنوند كه درايران امروز ميليونها ايراني بستوه آمده وآماده خروش، فريادگرهمان فريادهائي هستند وخواهند بود كه ازحلقوم فعلا"گرفتار طبرزدي و باقي و اسانلو وديگرمبارزين راه آزادي برفضا طنين افكن است.
براي حمايت وپشتيباني ازكمپين آزادي طبرزدي ميتوانيد به آدرس ذيل مراجعه كنيد.
((sostabarzadi.blogspot.com))
email((sostabarzadi@yahoo.com))

ايران – تهران 30 آبانماه 1386

پیام دانشجو همیشه زنده و باقی خواهد ماند

پس از اینکه حکومت در برابر اطلاع رسانی های افشاگرانه ی پیام دانشجو چاره ائی جز برخورد قهر آمیز نیافت و آنرا بست ، بی شک به این نتیجه رسیده بود که محتوای آنرا مسدود کرده و دیگر افشاگری معنا پیدا نخواهد کرد. دریغ از اینکه پس از آن نشریات بسیاری ظهور یافته و جسارت بیان حقایق را یافتند. دیگر پیام دانشجو تنها جریده ی افشا گر نبود و نویسندگان آن بویژه مدیر مسئول مبرز آن تنها بیانگر حقایق از مفسدان درون و برون حکومت نبود.

پس از بسته شدن پیام دانشجو ، نشریه ائی جدیدی تحت عنوان ندای دانشجو توسط همان هیئت تحریریه بچاپ رسید که بخاطروجود جبر خفقانی بصورت پنهانی توزیع میگردید. چرا که رسالت روزنامه نگاری هیچ وقت از ذهن نویسندگان آن خارج نگردید. پس از آن بویژه در سالهای 76 تا اوایل 79 نشریات بسیاری طهور یافته و این رسالت را بدوش گرفتند.و باز هویت خویشتن و گزارش روز نیز توسط همان هیئت به چاپ رسید. در آن روزها به دلیل وجود اطلاع رسانی های متعدد که کاملا مسقل عمل میکردند توجه عموم را از رسانه های خارجی به سمت داخل کشاند. و این بزرگترین خاصیت آزادی قلم در یک جامعه است که در کشور استبداد زده ی جایگاه خود را باز یافت. اما افسوس که رژیم بیش از آنکه به مزایای آزادی بیاندیشد ، مضرات آنرا مورد توجه قرار داده و با آنان نیز برخورد نمود. افشاگری در مورد قتل های زنجیره ائی که توسط وزارت اطلاعات صورت میگرفت ، توسط همین نشریات بیان گردید. اما از آنجائیکه حکومت ، دوام خود را در خلاء اطلاعاتی مردم جسته و آگاهی را سم بزرگ تداوم حکومت خود میداند ،اقدام به بستن آن نشریات کرده و روزنامه نگاران بسیاری را روانه ی زندانها کرد. چه نشریاتی که در ده سال گذشته بصورت یکجا و یا فله ائی بسته نشدند و چه روزنامه نگارانی که به جرم قلم و افشاگری پای به شکنجه گاه های حکومت نگذاشتند. اما باز حاکمیت استبداد در اندیشه ی کور و کوته نظرانه ی خود ، بگیر و ببند را تنها راه چاره دانسته و همچنان با مسکن های موقتی خود التیام یافت.

اما به فراخور زمان و پیشرفت تکنولوژیک رسانه ائی توجه پویندگان دموکراسی خواه سمت و سوئی دیگر یافت به گونه ائی که صدا و سیمای جمهوری اسلامی جای خود را به شبکه های گسترده ی ماهواره ائی داده و نشریات پر هزینه و محدود جای خود را با سایت های بی شماراینترنتی سپرد. از سوی دیگر هجوم توده ها به ویژه جوانان و قشر روشنفکر جامعه – به دلیل ضعف رسانه ائی در کشور – به سمت رسانه های غیر قابل کنترل ، حکومت را چنان دچار سردر گمی و و آشفتگی نمود که چاره را در ایجاد خدشه در انتشار و پخش زنده ی اطلاع رسانی دید.تا حدی که پخش پارازیت های سرطان زا- که جان و سلامت مردم را به مخاطره میاندازد- و بگیر و ببند دیش های ماهواره ائی که کاری ضد انسانی و اجتماعی بود رابرای جلوگیری از اطلاع رسانی های ماهواره ائی و فیلتر کردن سایت های اینترنتی را تنها راه جلوگیری از ابراز نظر و عقاید و حتی افشا گری های نخبگان در پیش گرفت .

صد البته سایت نویسان و رایانه پردازان ازبگیر و ببندهای حکومت در امان نبودند.چراکه وبلاگ نویسان بسیاری که عمدتا جوانان و روشنفکران جامعه بودند به پای میز محاکمه رفته و زندان و شکنجه را به چشم دیدند.در همین اثنا تبلور وبلاگ پیام دانشجو که در دوران مرخصی مهندس حشمت الله طبرزدی ظهوری دوباره یافته بود حکومت را بر آن داشت تا ضمن برخورد قهری با نویسنده ی آن ، وبلاگ را بصورت کاملا سفید شده به نوعی مسدود نمود. دریغ از اینکه تبلور فزاینده ی اینگونه وبلاگها و سایت های اینترنتی ، ضعف حاکمیت را در برابر مبارزه ی تکنولوژیک عیان نمود.

القای رسانه های عمومی حکومتی به عنوان تنها رسانه های کشور که کاری بجز مجیز گوئی از عملکردهای غیر کارشناسان مجموعه ی حکومت ندارند و شغل شریف رسانه ائی را به گند آب دروغپردازی و تبلیغات مسموم تبدیل نموده اند ، نهایت تلاش خود را در جهت حفظ ظاهر نموده و بجای افشاگری در باره ی حقایق جامعه ، به گران شدن قیمت مرغ و تخم مرغ پرداخته و به زعم خود جامعه را به سمت انتقاد و رسالت اطلاع رسانی !!! سوق داده اند. دریغ از اینکه عطش آگاهی داشتن از مسائل پشت پرده چنان جامعه را فرا گرفته که پر هزینه ترین وسایل ارتباط جمعی – از جمله صدا و سیما و نشریات رانت خوار – را رها کرده و توجه خود را معطوف غیر ساخته اند.بگونه ائی که دیگر کمتر خانه ائی را بدون ماهواره و یا کامپیوتر میتوان یافت.

حشمت الله طبرزدی – علیرغم پایان دوران محکومیتش دوباره خود را در چهار چوب زندان اوین یافته و بدون هیچگونه اتهام جدیدی اینک در زندان اوین بسر میبرد. وبلاگ پیام دانشجو مسدود گردیده و ... اما با بازداشت طبرزدی ، طبرزدی ها رشد نموده و با مسدود شدن پیام دانشجو وبلاگ ها ساخته میگردد. گویا رژیم به تکرار اشتباهات تاریخی عادتی دیرینه دارد.چراکه پیام دانشجوهمیشه زنده است و باقی خواهد ماند.

امید عباسقلی نژاد

29/8/1386

Monday, November 19, 2007

نگراني فرزند طبرزدي ازابهام پيرامون علت بازداشت مهندس طبرزدي

علي طبرزدي فرزند حشمت اله طبرزدي در گفتگو با شبكه راديو تلويزيوني صداي آمريكا نسبت به ابهام پيرامون بازداشت مهندس طبرزدي ابراز نگراني كرد
وي گفت محكوميت حبس پدرش در8 مرداد امسال خاتمه يافته و او در حال گذراندن دوران 10 سال محروميت از حقوق اجتماعي بوده وي افزود پدرش درپي احضار به دادگاه انقلاب كه معمولا به عنوان تمديد مرخصي صورت مي گرفت ، بدون آنكه با قاضي حداد كه او را احضار كرده ملاقات كند با دستبند به بند 350 كارگري اوين منتقل شد.
علي طبرزدي در خصوص اقدامات وكلاي حشمت اله طبرزدي گفت معمولاً وكلا در چنين پرونده هايي امكان چنداني براي انجام وظايف قانوني خود ندارند.

انتشارتوسط خبرگزاری جبهه متحد دانشجویی
http://sufnews.blogspot.com/

Sunday, November 18, 2007

سپاهیان جاودان

در کورش نامه ، اثر جاودانه ی گزنفون آمده است که ارتش کورش بزرگ شامل سپاهی بوده است به نام سپاه جاویدان. در این سپاه تنها افرادی راه می یافتند که از هر لحاظ سر آمد دیگر سربازان بوده اند. سربازانی دلیر، ورزیده و نیرومند که قلب ارتش ایران را تشکیل می داده اند و شمارشان به ده هزار نفر می رسیده است. شهرت این سپاه به جاودانگی از آنجا است که به محض به خاک افتادن سربازی ، بی درنگ سرباز دیگری جای او را پرمی کرده ، به گونه ای که شمار این سپاه در هر زمان همان ده هزار نفر می ماند و در دشمن تصویری از شکست
نا پذیری و رویین تنی بر جای می گذاشت.

نکته ای که باعث خطور یاد سپاه جاویدان به ذهن من گردید ، پدیده ای است که رژیم ولایت فقیه با آن دست به گریبان است و همچون بسیاری از واقعیت های امروزی ایران چون پاسخی برای آن ندارد به سرکوبش می پردازد. حاکمین جمهوری اسلامی ، با نیرویی سر شار و پایان نیافتنی از جوانان و در راس آن دانشجویانی روبرو هستند که انرژی ورشادتشان در پرداختن هزینه ، آنها را به استیصال و سر گیجه انداخته است و اذهانشان را بیش از پیش پریشان کرده است. رهبر که آرامش خود را تنها در جرعه ای از معجون های آرام بخش باز می یابد و رئیس جمهورش که در آخرین در افشانی با پرش های سر و سینه و بازو تمام نشانه های عدم اعتدال روح و روان سر گشته ی خود را به گونه ای آشکار به نمایش گذاشت بهترین مصادیق این ادعا هستند.
در مراسم 7 آبان امسال ، شمار زیادی از جوانان برای بزرگداشت پدر خود ( به گفته ی هرودوت ایرانیان کورش را پدر خطاب می کرده اند) از شهر های مختلف کشور روی به پاسارگاد آوردند ، که می رود به سمبل مقاومت فرهنگی ایرانیان تبدیل گردد. فرزندان ایران با بستن زنجیری از جان خود به دور آرامگاه کورش بزرگ میثاق خود را با بنیان گذار کشورشان تجدید کردند. دیدن تصاویر این بزرگداشت که با وجود جو امنیتی برگذار شد ، من را به یاد سپاه جاودان انداخت که کورش بیش از 2500 سال پیش بنیادش نهاد.
فعالین جنبش آزادی خواهی گویی تبدیل به سپاه جاودانی شده اند ، که شمارشان نه تنها کمتر نمی شود ، بلکه روز به روز افزایش می یابد ، به گونه ای که با حذف شدن یک مبارز ، ده ها و صد ها مبارز تازه نفس جای خالی اش را پر می کنند. رژیم ولایت فقیه با کمبود زندان روبرو شده است. دیری نخواهد پایید تا ملایی خواب نما شود و از حضرتش دستور استفاده از مسجد های خالی از سکنه و بلا استفاده را به عنوان زندان دریافت کند. . به یاد سپردن نام تمامی دانشجویان ، آزاد زنان جنبش برابری خواهی ، کارگران و آموزگاران در بند ، دیگر کاری است بس مشکل ، که خود نشان از پویایی و گستردگی جنبش مدنی هم میهنانمان در درون ایران دارد. حاکمیت اسلامی که می انگاشت با پر هزینه کردن فعالیت های آزادی خوا هانه ، اعمال فشار و ایجاد جو ترس و هراس می تواند جامعه را بسوی نا امیدی و انفعال بکشد خود چنان درگیر سردرگمی و استیصال شده که برای برونرفت از آن حتا حاضر است کشورمان را درگیر جنگی نابرابر و خانماسوز با بزرگترین قدرت نظامی جهان کند.
رژیم ولایت فقیه که میانه ای با علم و دانش ندارد ، اخطار های مکرر کارشناسان علوم اجتماعی را از بر آمدن نسلی که 70% آن زیر سی سال دارد و دلبستگی ها و آرزوهایش متفاوت با آنچه در اذهان حوزوی آنان می گذرد است ، به تمسخر گرفت و به ترکتازی خود ادامه داد غافل از اینکه این نیروی جوان با امید و شور زندگی خود مهمترین نیروی تعیین کننده ی معاملات سیاسی خواهد بود.
رژیمی که فرهنگ شهادت و مرگ را برای پروراندن نسلی که برایش در صورت نیاز روی مین برود سالهاست ترویج می دهد ، اکنون اما با نسلی روبرو شده که عاشق زندگی است و برای سعادت و خوشبختی خود در این دنیا و اکنونش می جنگد ، هزینه میدهد ، به زندان میرود و از تحصیل محروم می شود.
نسلی که پیمان خود با پدرش کورش را در 7 آبان امسال تجدید نمود و به حضور روح او در تنش اذعان کرد ، همان نسلی است که در برابر بیگانگان و دیوانگان ایستاده تا تاریکی امروز ایران جای خود را به نور و روشنایی بدهد.

کورش ، کاش بودی و می دیدی چه شیر زنان و دلاور مردانی در صف سپاه جاودان تو ایستاده اند.
رضا عزیزی
rezaazizi.n@gmail.com

17 نوامبر 2007

Saturday, November 17, 2007

کارزار آزادی مهندس طبرزدی راه اندازی شد

http://sostabarzadi.blogspot.
به نام آزادی
بار دیگر مهندس حشمت الله طبرزدی به اوین خانه ی دومش بازگشت. این در حالی بود که محکومیت ایشان تمام شده بود ومسئولین بدون اتهام تازه ای وی را بازداشت کرده اند. ما جمعی از دانشجویان مدافع حقوق بشر ضمن محکوم کردن این حرکت غیر قانونی کارزار آزادی ایشان را راه اندازی میکنیم . تاکید داریم کارزار آزادی مهندس طبرزدی هیچ گونه وابستگی به هیچ گروه ،حزب یا سازمانی ندارد و کاملا مستقل اداره میشود
دوستان برای حمایت می توانند نام کامل خود ودر صورت وجود وبلاگشان را در قسمت نظرات تارنما ثبت کنند ویا با آدرس ایمیل ما در زیر تماس بگیرند.عزیزانی نیز که مطالبی در خصوص وضعیت مهندس طبرزدی نگارش کرده اند نیز می توانند مطلب را به آدرس ایمیل ما بفرستند
sostabarzadi@yahoo.comcom/

بیانیه دانشجویان لیبرال در اعتراض به بازداشت دانشجویان

طی هفته های اخیر فعالین دانشجویی، روزهای سختی را از سر گذراند. بازداشتها و احضارهای مکرر به دادگاه انقلاب، کمیته های ی انضباطی و نهادهای امنیتی خارج دانشگاه، تنها بخشی از فشاری است که جنبش دانشجویی در آستانه ی ۱۶ آذر متحمل می شود. این فشارها البته تاوان کنش اعتراضی فعالین دانشجویی نسبت به اقدامات ناقض حقوق بشر حکومت بوده است. حاکمیت بنیادگرا در واکنش به این اعتراضات دانشجویی همانگونه که انتظار می رفت به جای تغییر رویه های ضد حقوق بشری خود به سرکوب گسترده ی نیروهای فعال در جنبش دانشجویی مبادرت کرده است.
در این میان و در حالی که سهم دانشجویان عضو دفتر تحکیم وحدت از سرکوبهای اخیر بیشتر از همه بوده است، متاسفانه برخی افراد و گروهها در این شرایط سخت، این تشکل مستقل دانشجویی را آماج انتقادات یا به عبارت بهترحملات غیر سازنده و بعضا خارج از شئون اخلاقی، ساخته اند. در شرایطی که دانشگاه روزهای بسیار سختی را می گذراند و عموم فعالین دانشجویی و حتی اساتید از هر سو تحت فشارند، عده ای معدود که گویا در هر شرایطی تنها دغدغه ی شان کسب هژمونی در جنبش دانشجویی است، قصد ندارند دست از توهم پروری، فحاشی و دروغ پردازی بردارند.
دانشجویان لیبرال دانشگاهها تهران ضمن تاکید بر استقلال خود از دفتر تحکیم وحدت و با حفظ موضع ائتلاف و انتقاد نسبت به این تشکل دانشجویی، فشارهای امنیتی اخیر بر این تشکل مستقل را محکوم نموده و همچنین کلیه ی منتقدین و مخالفین این تشکل دانشجویی را از هر طیف که هستند به رعایت ادب، اخلاق و انصاف دعوت می نمایند.
ما ضمنا اعتراض شدید خود را نسبت به بازداشت آقایان علی عزیزی و علی نیکونسبتی از چهره های فعال و قابل احترام جنبش دانشجویی اعلام می کنیم و خصوصا از فعالیتهای یکی دو سال اخیر علی نیکونسبتی در دفاع جانانه از حقوق دانشجویان زندانی و محروم از تحصیل تقدیر می نماییم.
دانشجویان لیبرال ضمن اعلام حمایت از اعتراضات دانشجویی در دانشگاههای شاهرود و اصفهان نسبت به اعمال فشار بر دانشجویان این دانشگاهها هشدار می دهند و همچنین فشارهای وارده بر دانشجویان کرد و بازداشت سه تن از آنان به علاوه ی بازداشت دانشجویان اهوازی را نیز محکوم می کنند.
دانشجویان لیبرال دانشگاههای تهران با تکرار در خواست آزادی همه ی دانشجویان زندانی و بازداشت شده، همچنین اعتراض شدید خود را نسبت به نوع عملکرد مستبدانه ی روسای دانشگاههای علامه طبا طبایی و پلی تکنیک اعلام می کنند. متاسفانه عملکرد روسای این دو دانشگاه نه تنها هم شان این دو دانشگاه مهم و بزرگ کشور نبوده، بلکه تنها یادآور نحوه ی برخورد نیروهای سرکوبگر دوران رایش با دانشجویان و استادان مخالف با فاشیسم بوده است. ما از وزارت علوم می خواهیم هر چه سریعتر به خواست ۱۰۰۰ دانشجوی دانشگاه علامه مبنی بر عزل رییس این دانشگاه ترتیب اثر دهد.



در پایان دانشجویان لیبرال دانشگاههای تهران همه ی طیفهای فعال در جنبش دانشجویی را به اتحاد بر سر خواست حداقلی تحقق آزادیهای آکادمیک و تلاش برای استقلال آکادمی از دخالتهای حکومت دعوت می کنند. نباید گذاشت چراغ علم و اندیشه در دانشگاه به خاموشی گراید و در ظلمات جهل، علف هرز استالینیسم و بنیادگرایی دینی رشد یابد.

۱۶ آذر امسال می بایست نماد و نمود همبستگی دانشجویان در دفاع از کیان و حرمت دانشگاه باشد. نباید گذاشت فشارهای حاکمیت و تبلیغات مسموم و اعمال غیر اخلاقی عده ای معدود - که رفتارهایشان هر روز بیش از پیش سئوال برانگیز و مشکوک می شود- در همبستگی و عزم راسخ دانشجویان برای برگزاری یک ۱۶ آذر با شکوه خللی وارد کند.

فرياد تا ستاره از ستاره تا كهكشان....

آنقدر فرياد كشيدم تاگوشهاي كرشان بشنود.
وآنقدر بالارفتم كه ديگر دستشان به من نرسيد.
”ستاره”دار شدم ، ”ستاره” شدم وحالا ...
بيچاره ها در ناباوري شان هنوزمرا در سلولها جستجو ميكنند . سخت ميگيرند، ابزار شكنجه شان راتغيير ميدهند، همه جا راميگردند. همه راميگيرند . اما مرا نمي يابند .
به آنها ميخندم ،
ديگر مرا نميابيد، بهتر بگويم ديگر ”ما ” رانمي يابيد. چراكه ماديگر ازجنس شمايان نيستيم.
آن احمق ها آن حاكمان بي صفت وآن وامانده هاي تاريخ ديگر صدايم رانميشنوند . وفقط باخشم ما مواجهند واز خوف روزهلاكت دنبال چاره اند.
ولي دارم با شما حرف ميزنم.با شما دوستان ، خواهران وبرادران و رفقاي دانشجو ،باشما كه ميدانيد چه ميكنيد و با شما كه با هر اعتراضتان سنگرهايي راميسازيد و جبهه هايي را مي بنديد كه لرزه به تماميت حكومت انداخته است . نبايد لحظات را از دست داد.
اين طينت دژخيمان است كه ميگيرند ومي برند وميكشند و اين رسم ماست كه ايستاده ايم. ايستادگي ماست كه آنها را به فتنه واميدارد. ايستادگي ماست كه آنها را به وحشت انداخته .
اما اين همه باز كم است .
ما در ايستادگيمان دنبال چه هستيم . آزادي آزادي
اين آن گوهري است كه برايش ميجنگيم . ما براي آزادي خودمان و خلقمان ميجنگيم وآزادي را كه سهم همه ماست تا بدست تك تك صاحبانش نرسانيم نبايد از پاي بنشينيم.
استمرارجنگهاي ما ضرورت اين حق طلبي است ، اين جنگي است كه آنها را به وحشت انداخته ....
وما بايد آنقدر ادامه بدهيم تا از آتش خشم ما جزغاله شوند. و خواهند شد.
اين بارها درتاريخ اثبات شده است. وشگفتا كه اين بارهم تاريخ را ما ميسازيم ....
قرارما درميعادگاه مان ... صحن همه دانشگاهها
صبحي

كيوان رفيعي پس از17 ماه بازداشت

خبرگزاري جبهه متحد دانشجويي
به گزارش فعالا ن حقوق بشر در ايران كيوان رفيعي پس از17 ماه بازداشت تحت نظر وزارت اطلاعات و به رغم اتمام محكوميت قضايي همچنان دريند است .
اين گزارش حاكي است با وجود حکم 15 ماه حبس به اتهام اقدام علیه امنیت از طریق تبلیغ علیه نظام و اخلال در نظم عمومی كه در تاریخ دوشنبه 21/8/86 در شعبه 13 دادگاه انقلاب به وي ابلاغ شد، شعبه 6 اجرای احکام آزادی کیوان رفیعی را منوط به صلاح دید وزارت اطلاعات عنوان کرده است .

براساس اين گزارش حکم یک سال تعلیقی وي که به همراه بهروز جاوید تهرانی بازداشت شده بود طبق صلاح دید دادگاه اجرا نمی شود و نگهداری كيوان رفيعي در زندان غیر قانونی است .
مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران با اعلام اين خبر مي افزايد: ضمن ابراز تاسف و اعتراض شدید به روند غیر قانونی پرونده این فعال حقوق بشری و نگهداری وی در زندان در حالی که نامبرده زندانی تلقی نمی گردد خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط دبیر مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران می باشیم
گفتني است با توجه به اينكه حشمت اله طبرزدي دبيركل جبهه دمكراتيك ايران نيز پس از اتمام محكوميت قضايي و بدون محكوميت جديد به زندان اوين بازگردانده شده به نظرمي رسد اين امربه صورت يك روند عادي در آمده كه درحاكميت كنوني حتي صورت ظا هر استقلال قوه قضايي از قواي اجرايي

Thursday, November 15, 2007

ریشه اینهمه بی تفاوتی مردم کجاست؟ /بیژن صف سری

بیادم هست سال ها قبل، پیش از آنکه به تب انقلاب گرفتار شویم، روی جلد یکی از شمارگان مجله "توفیق " که از نشریات پر فروش طنز و فکاهی آن دوران بود، کاریکاتوری از" کاکا توفیق" سمبل طنز آن روزگاران، منتشر شده بود که با زدن چوب حراج به ظرف گرانقیمتی فریاد می کشید، حراج ... جراج ، همه چیز حراج است ، شرف ...ناموس ... وطن ...و...
آن روز ها که هنوز جوان بودم و غافل از سرد و گرم روزگار، آن تصویر فکاهی جز از منظر طنز برایم مفهومی نداشت، اما امروز در شرایطی که جز غم نان نیست، گویی بی تفاوتی در میان مردم این کهنه دیارهم همچون عارضه لاعلاج ، اپیدمی شده است، تا بدانجا که حتی با افزایش روزافزون تورم و گرانی ها و ایضا تحریم های ریز و درشت و خطر حمله بیگانگان به مام وطن، که هر روز از گوشه و کنار جهان و یا از زبان برخی از مسئولین کشور هم شنیده می شود، ذره ای از این بی تفاوتی ملت کم نمی گردد، و در چنین حال و روزی است که با بیاد آوردن تصویر روی جلد آن مجله فکاهی پیام "کا کا توفیق "، برایم معنا و مفهوم دیگری می یابد .

شاید چرایی این بی تفاوت شدن را باید در نکته عارفانی جستجو کرد که آن شاعر تازه از دست رفته "قیصر امینپور" گفته است :
وقتی جهان از ریشه جهنم
و آدم
از عدم
و سعی ،
از ریشه های یاس می آید
وقتی که یک تفاوت ساده
در حرف،
کفتار را، به کفتر،
تبدیل می کند
باید به بی تفاوتی واژه ها
و واژه های بی طرفی
مثل نان، دل بست
نان را
از هر طرف که بخوانی
نان است.

بازداشت طبرزدي وپرسش ازاپوزيسيون خاموش

هر بار كه حكايت ديگرباربازداشت مهندس طبرزدي ره توشه كاروان خبر مي گردد اين تلنگر استفهام برانگيز نوازشگر اذهان است كه اگر هموندان و همراهان جبهه دمكراتيك ايران ويا جبهه متحد دانشجويي از مبارزات طبرزدي و اهداف اين مبارزه حمايت مي كنندهيچ پديده بديع و غيرقابل پيش بيني رخ نداده است وامري است قابل انتظار اما پرسش آنجاست كه افراد و جرياناتي كه همبستگي و هماهنگي در اهداف مشترك را پي مي جويند يا دست كم سرلوحه شعارهاي خود قرار مي دهند آنگاه كه دراين مسير كم سو يا بي فروغ ظاهر مي شوند آيا برخلاف باورها و معيارهاي خود گام بر نمي دارند؟
اگر برآيند بخشي از آسيب شناسي اپوزيسيون جمهوري اسلامي ايران بدرستي نا ظر بر اين امر باشد كه فاقد رهبري (خواه فردي يا جمعي) است. تدبير اين كاستي درگرو آن نيست كه افراد يا جريان ها و احزاب با توصيه و توصيف ذهني ويا خواهش و دست به دامن شدن درصدد رهبر سازي باشند . در واقع اين مهم پروسه اي است كه تنها در جريان عمل به هويت يابي عيني نايل خواهد شد. ازديگر سو لحاظ اين مولفه نيز طبيعي است كه احزاب ، گروهها و جريانات سياسي آنجابه مرزبندي و بازشناسي از يكديگر نايل گردند كه قادرباشند ازمشي ، باورها واهداف خاص خود پيروي كنند اما بطور قطع نيروها و جريان هايي كه در امر مبارزه تنها خود را مي بينند و در فرصت هاي مغتنم از كنشگري مناسب و تاثير گذار در مقاطعي كه نيازبه واكنش و تعامل مثبت است بازمي مانند به طور طبيعي در جايگاهي كه شايسته وسعت نظراست قرارنخواهند گرفت.
اينكه حاكميت مترصد آن باشد از هر روندي كه غايت آن به پيدايي آلترناتيو ياري رساند ممانعت بعمل آورد امري شگفت آور نيست ضمن آنكه تشخيص اينگونه رويكردها هم دشوارنيست اما اينكه اپوزيسيون نسبت به درس ها ي پياپي سال هاي برباد رفته بي اعتنا گردد و با تنيدن در تارتنگ نظري باز هم داعيه دار پويش درمسير گره گشايي گره سياسي ايران باشد عجيب است.
بي ترديد موارد نقض حقوق انسان ها در كشور ما ن به مرتبه اي از شيوع و وفور رسيده كه حتي شمارش آن در عرصه هاي مختلف براي هر آنكه خواهان وقوف به مرزهاي اين پهنه مرارت انگيز باشد خالي از اشكال و دشواري نخواهد بود اما آيا در انبوه اين عرصه هاي پرتعب نقاط روشن و قابل اتكا يافت نمي شود كه اجماع نيروهاي سياسي اپوزيسيون را موجب شود. آيا نقطه اي وجود ندارد كه با حربه توانمند همبستگي بتوان بر آن بنيادي را ساز كرد و گام ها بعدي را برآن استوار ساخت .
شايد بازداشت طبرزدي را بتوان يكي ازآن نقاط برشمرد . حمايت ازآزادي طبرزدي آن هم دربرهه اي كه شتاب زدگي رژيم در اين مرحله از بازداشت وي موجب شد تا ظواهر امرنيز مراعات نشده و به رغم مستندات موجود درزندان اوين كه حاكي ازآن است دوره حبس و محكوميت وي به پايان رسيده درشيوه اي كه مقررات ناقص حاكم بر كشور نيز نافي آن است ومبين حركتي غيرقانوني است بدون طرح اتهام جديد و محكوميت تازه و بي هيچ توضيح مراجع رسمي حكومت اورا به زندان بازگردانده اند.آيا اين همان حركت اشتباه نيست كه بايد بخوبي ازآن بهره جست.
به نظر مي رسد اين فرصت مغتنمي است براي تمهيد كارزاري گسترده. گرچه درداخل وخارج همواره روزنه هايي فرا راه جويندگان اين عرصه هاقابل يافتن است و البته انتظار از آن بخش اپوزيسيون كه آزادي عمل بيشتري دارند نيزافزونتراست. آيا درايتي درما هست تا اين تهديد را به فرصت بدل سازيم.
محمد مسعود سلامتي
http://rozane1.blogspot.com

اعتراض وکیل باقی به شرایط نامناسب حبس او

وکیل عمادالدین باقی، رئیس انجمن دفاع از حقوق زندانیان ایران که در اوین محبوس است، می گوید موکل او در شرایطی نامتناسب با محکومیت خود نگاهداری می شود.
همزمان آقای باقی که از روز ۲۰ مهر ماه زندانی بوده است گفته است بیش از این و تا زمان تشکیل دادگاه رسمی از پاسخگویی بیشتر به بازجویان خودداری خواهد کرد.
به علاوه به گفته صالح نیکبخت، وکیل عمادالدین باقی، او تلویحا تهدید کرده است که در مراحل بعدی در صورت ادامه این وضع دست به اعتصاب غذا خواهد زد.
اظهارات آقای نیکبخت نشان می دهد موکل او که از ۳۴ روز پیش تاکنون در حبس به سر می برد در ارتباط با فعالیت های خود به عنوان بنیانگذار انجمن دفاع از حقوق زندانیان تحت فشار شدید بوده است.
او هم اکنون با اتهام “تبلیغ علیه نظام” و “انتشار اسناد محرمانه زندانیان زندان های امنیتی” روبروست.
وکیل آقای باقی اشاره کرد که بلافاصله بعد از بازداشت باقی اعلام شد که برای وی در ارتباط با پرونده قدیمی سال ۱۳۸۲ یک سال قرار محکومیت قطعی صادر شده است.
آقای نیکبخت که در این مدت سه بار با موکل خود دیدار کرده است در مورد وضعیت نگهداری آقای باقی گفت: “آقای باقی در وضعیتی است که متناسب با وضعیت فردی که باید محکومیت قطعی را بگذراند نیست به دلیل اینکه از همان روزی که ایشان را بازداشت کردند به زندان اختصاصی وزارت اطلاعات موسوم به ۲۰۹ در زندان اوین منتقل کردند و در حال حاضر هم ایشان در یک اتاقی است که فقط دو نفر در آنجا زندگی می کنند و آن فردی که با ایشان در زندان است طبیعتا هماهنگ و همراه با او از نظر فکری و اتهامی نیست. به عبارت دیگر اتهام آقای باقی از نوع سیاسی است و اتهام فرد دیگر از نوع عادی.”
وی گفت در گفتگو با بازپرس پرونده تاکید کرده است که شرایط نگهداری آقای باقی متناسب با حکم او نیست، اما بازپرس گفته که این وضع فعلا ادامه خواهد داشت.
آقای نیکبخت در مصاحبه با بی بی سی عملکرد انجمن دفاع از حقوق زندانیان را کاملا قانونی و مشروع دانست.
وی گفت این انجمن که آقای باقی آن را چهار سال پیش تاسیس کرد در این مدت سه بار گزارش وضعیت زندان های کشور را منتشر کرده و در این گزارش ها ضمن انتقاد از برخوردها یا شرایط نامناسب زندان به نکات و موارد مثبت بهبود در وضعیت زندان ها اشاره کرده است.
صالح نیکبخت که خود عضو هیات مدیره و سخنگوی انجمن دفاع از حقوق زندانیان است گفت که انجمن قبلا به خاطر این گزارش ها با برخورد منفی دستگاه قضایی روبرو نشده بود.
وی تاکید کرد که انجمن دفاع از حقوق زندانیان مطلقا هیچ کمکی از جایی نگرفته و اعضا هزینه های آن را از جیب خود پرداخت کرده اند و انجمن اخیرا با کمبود منابع مالی هم مواجه بوده است.
او از قوه قضایی خواست یک حسابدار رسمی برای تحقیق درباره حساب های این انجمن تعیین کند.
خودداری از پاسخگویی بیشتر به بازجویان
وی گفت آقای باقی از روز یکشنبه اعلام کرده است که بیش از این به هیچ یک از سوالات بازجویان پاسخ نخواهد داد چرا که قبلا در چندین جلسه بدون حضور وکیل به سوالات بازپرس پاسخ داده است و از این پس همه اظهارات خود را در دادگاهی که با حضور هیات منصفه طبق اصل ۱۶۸ قانون اساسی تشکیل شود بیان خواهد کرد.
به گفته وی بازپرس پرونده آقای باقی در روز ۲۸ مهر با توجه به همان دو اتهام “تبلیغ علیه نظام” و “انتشار اسناد زندانیان زندان های امنیتی” برای وی قرار مجرمیت صادر کرده است.
آقای نیکبخت گفت بنابراین عمادالدین باقی استدلال می کند که دلیلی ندارد بعد از آخرین دفاع و پس از صدور قرار مجرمیت به طور جداگانه آن هم گاهی به صورت شفاهی در زندان اوین به بازجویانی که برخی از آنها مقام قضایی نیستند پاسخ دهد.
وی گفت آقای باقی در گفتگو با خانواده و وکیل خود تهدید کرده است که در مرحله بعدی به اقدامات شدیدتری دست خواهد زد که به تعبیر آقای نیکبخت این اقدامات به معنی اعتصاب غذا خواهد بود.
وی گفت هفته آینده از بازپرس پرونده سوال خواهد کرد چرا فردی بعد از گذشت یک ماه از پایان تحقیقات بازپرسی و صدور قرار مجرمیت، باز هم باید در معرض بازجویی قرار گیرد.
سازمان های حقوق بشر بین المللی بازداشت و حبس آقای باقی را دارای انگیزه های سیاسی دانسته اند و خواستار آزادی فوری او شده اند.
بعد از بازداشت آقای باقی مقامات دادگاه ابتدا یک وثیقه ۵۰ میلیون تومانی برای وی تعیین کرده بودند اما بلافاصله با اشاره به حکم زندان تعلیقی او از سال ۲۰۰۳ حکم را به اجرا گذاشتند. حکم حبس تعلیقی سال ۲۰۰۳ (۱۳۸۲) یک ساله بود.
سابقه برخورد
سه ماه پیش نیز دادگاه انقلاب تهران آقای باقی را به اتهام “اجتماع و تبانی به منظور انجام جرایمی بر ضد امنیت کشور” و “تبلیغ علیه نظام به نفع گروه های بیگانه و مخالف نظام” به سه سال حبس تعزیزی محکوم کرده بود.
اتهامات آقای باقی آشکارا از فعالیت های او برای دفاع از حقوق زندانیان ناشی می شود.
دادگاهی که در ماه مرداد تشکیل شده بود، انجام مصاحبه با برخی رسانه ها و نامه نگاری و مصاحبه درباره محکومان به زندان و اعدام در حوادث اهواز را از اتهام های آقای باقی خواند.
باقی در سال های اخیر درباره فرآیند قضایی مربوط به متهمان بمبگذاری های اهواز تحقیق و فعالیت کرده است و پس از صدور برخی احکام در آن ماجرا از رویه قضایی پرونده ها و شرایط متهمین در حین دادرسی انتقاد کرده بود.
سابقه برخورد دستگاه قضایی جمهوری اسلامی با این فعال حقوق بشر به دوران اصلاحات محمد خاتمی، رئیس جمهور سابق ایران، بازمی گردد.
وی یکی از چند روزنامه نگاری بود که پس از برملا شدن نقش ماموران وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی در قتل روشنفکران و فعالان سیاسی (معروف به قتل های زنجیره ای) در مجموعه ای از مقالات و کتاب های تحقیقی، به ریشه یابی این قتل ها پرداخت و نظراتی بر خلاف دیدگاه های مقام های حکومتی که این قتل ها را کار “گروهی مامور خودسر” معرفی می کردند، مطرح کرد.
وی در ارتباط با آن فعالیت ها چندین سال را در زندان گذراند.
آقای باقی پیش از محاکمه و حبس در سال ۱۳۷۹، مشاور مدیرمسئول و دبیر روزنامه ‌های خرداد، جامعه، نشاط و عصر آزادگان و سردبیر روزنامه فتح بود.
تمامی این روزنامه ها در همان سال و به حکم دادگاه های قوه قضائیه تعطیل شدند.

مصاحبه با طبرزدی قبل از بازداشت مجدد

حشمت الله طبرزدی ناشر هفته نامه توقیف شده پیام دانشجو که به دلیل فعالیت های مطبوعاتی و سیاسی اش در مجموع، هفت سال را در زندان های جمهوری اسلامی گذرانده، و ازحدود یک سال پیش را در مرخصی به سر می برد، هفته گذشته مجددا بازداشت شد.

پیش از بازداشت مجدد آقای طبرزدی، او که در مدت هفت سال زندان اندکی بیش از دو سال را در سلول های گوناگون انفرادی سپری کرده، پس از یک دوره سکوت بلند مدت در اولین گفت وگویش با رادیو فردا ازدوران زندان و بازداشت تعدادی از دوستانش در هفته های اخیر سخن گفته بود


دوره زندان را در کجا ودر چه شرایطی گذراندید؟

مجموعه هفت سالی را که من گذراندم،دو سال و نیم آن را درسلول های انفرادی بودم. در زندان توحید،در زندان ۵۹سپاه، در دوی الف مربوط به سپاه، در ۲۰۹ مربوط به وزارت اطلاعات که این ها هفت ماه و چهار ماه و شش ماه را شامل می شد ودر واقع آن دو سال ونیم بسیار بسیار مشکل بود و شکنجه سفید به اصطلاح به آن می گویند که شکنجه سفید یعنی اینکه انسانی را در شرایطی نگه می دارند و به هر شکلی که می خواهند با او رفتار می کنند مابقی آن حدود چهار سال و نیم را من در بند عمومی ۳۵۰ زندان اوین بودم که چون زندان عمومی است شرایط آن از زندان انفرادی متفاوت است.



در حال حاضر آیا آزادی شما از زندان مسجل شده یا این آزادی به شکل مشروط به شما تعلق گرفته و باید دوباره به زندان بازگردید؟

حکم اولیه من چهارده سال حبس در زندان برازجان بود که شعبه ۲۶ آقای حداد صادر کرده بود این حکم در شعبه تجدید نظر دادگاه انقلاب به ریاست آقای حقانی و آقای زرگر به ۱۲ سال تبدیل شد پس ان با پیگیری وکیل من اقای بهمنش حکم در شعبه تشخیص به هفت سال تقلیل پیدا کرد من در این مدتی که زندان بودم مجموعه بازداشتی های من در انفرادی به همین حدود هفت سال می رسد.



آیا مدارکی در دست دارید که ازادی شما را تایید کند؟

من یک پرینت دارم که این پرینت را سال گذشته از زندان گرفتم به عنوان اعلام وضعیت زندانی که در این پرینت با احتساب مجموعه حبس های من ذکر شده که حبس فعلی من در واقع در هشتم مرداد امسال تمام شده اما وزارت اطلاعات به من می گوید تو شش سال دیگر هم حبس پیش رو داری به همین دلیل در یکسال گذشته ای هم که من به عنوان مرخصی مشروط بیرون بودم به زعم خودم مرخصی نیستم و آزادم و از دیدگاه وزارت اطلاعات من هنوز زندانی هستم و شرط بیرون بودنم این است که من حرف نزنم و سکوت کنم.



وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی بر اساس چه مستنداتی حاضر نیست آزادی شما را تایید کند؟

برای اینکه از آن حکم اولیه که۱۴سال بود واقای حدادشعبه ۲۶ صادر کرد هنوز شش سال باقی مانده است وحکمی که شعبه های دادگاه انقلاب صادر کنند آن حکمی است که وزارت اطلاعات یا سایر دستگاه های امنیتی انشا می کنند و به زعم خودشان حق همین چهارده سال بوده است.



شما این آزادی به گفته خودتان مشروط را در شرایطی به دست آورده اید که گویاهم اکنون گروهی از دوستانتان به طور دسته جمعی بازداشت شده اند؟

در تمام این یکسال گذشته که بیرون بودم این اولین باری است که من دارم به طور زنده با یک رسانه صحبت می کنم، خب این هم به این دلیل بود که شش نفر از دوستان ما را در ۱۸ شهریور آقای عباس خرسندی،آقای منصور فرجی،خانم سپیده پور آقایی،قاسم شیرزادیان(کاوه شیرزاد)،آقای بهرام راسخی فر و آقای میثم رودکی دستگیر شدند

من حداقل پنج نفر از این افراد را می شناختم و از نزدیک هم با ان ها آشنا بودم،من می توانم ادعا کنم که به جز فعالیت حقوق بشری،به جزوبلاگ نویسی،به جز کار صنفی ودانشجویی هیچ کاردیگری این ها انجام نداده اند.
جرم این ها این بوده که این شش نفر که فعالیت حقوق بشری داشته اند با هم کار می کردند. متاسفانه در این مملکت اگر سه نفر،چهار نفر با هم کار بکنند این بزرگترین جرم است
وقتی که رییس جمهور ایران به دانشگاه کلمبیا می رود و هو می شود باید بداند دلیلش چیست،یک دلیلش همین است.نه تنها این شش نفر،بلکه آن سه دانشجوی پلی تکنیک که الان سه،چهار ماه است زیر شکنجه آن شرایط برایشان ایجاد شده است یا آقای کبودوند که یک فعال حقوق بشری است این تعدادی که ما زندانی سیاسی داریم این ها تنها وتنها جرمشان این بوده که یا وبلاگ داشتند یا فعالیت حقوق بشری داشتند و اگر هم فعالیت سیاسی داشتند مثل من یک فعالیت سیاسی مسالمت آمیز داشتند.



در این شرایط آیا قصد دارید فعالیت های سیاسی و به ویژه مطبوعاتی تان را ادامه دهید یا در حال حاضر این فعالیت ها را متوقف می کنید؟

فعالیت مطبوعاتی که ما اصلا نمی توانیم انجام دهیم برای اینکه فضای موجود دیگر اجازه چنین کاری را به ما نمی دهد و در واقع من و دوستانم شدیدا تحت کنترلیم وقتی که ریخته بودند خانه آقای عباس خرسندی و ایشان را به آن شکل برده بودند اعلام کرده بودند که ایشان با طبرزدی ارتباط داشته الان اگر کسی با ما ارتباط داشته باشد به نوعی جرم است بنابراین در شرایط فعلی مایی که در داخل مسالمت آمیز فعالیت می کنیم و کارمان هم در قالب نهادهای مدنی است هیچ گونه کاری نمی توانیم انجام دهیم.



من در یک سال گذشته که بیرون بودم تنها کاری که توانستم انجام بدهم این بوده که نشسته ام در خانه خوانده ام ونوشته ام الان هم وبلگی بیشتر ندارم که حتا این وبلاگ را هم این ها فشارآورده بودند تا تعطیل شود بنابر این تا وقتی که شرایط به این گونه باشد من فکر نمی کنم امثال من بتوانیم فعالیت موثری داشته باشیم.



رادیوفردا

محمد ضرغامی

درحمایت از طبرزدی / بهزاد مهرانی

سلام دوستان من.یکی از ایراداتی که ما به جمهوری اسلامی داریم این است که شهروندان خود را به خودی و غیر خودی تقسیم نموده و برای خودی ها امتیازات بیشتری قائل است.ما عموممان برای رسیدن به یک جامعه سکولار جد و جهد می کنیم جامعه ای که حکومت نسبت به ادیان،اقوام و ... موضعی بی طرف دارد و در نزاع ها تنها به عنوان یک داور عمل می کند و نه به عنوان یک بازیگر.حال چه شده است که ما خود نیز در حمایت از افرادی که حقوق انسانی آنان نقض شده خودی و غیر خودی می کنیم.مبادا که به قول نیچه در نبرد با اهریمن خود به اهریمن تبدیل شویم.حشمت طبرزدی سالها در بند است.چه با افکار و اعمالش موافق باشیم و چه مخالف،حمایت از حقوق بشر ایجاب می کند که به نقض آشکار چند ساله ی حقوق او ،اعتراض کنیم.وبلاگ نویس ها و فعالینی که با حمایت به حق از دلارام علی و ...قدرت خود را نشان دادند به جاست که در حمایت از آزادی ایشان قدمی بردارند.لطفا برای دیگران هم بفرستید که:این درد مشترک/هرگز جدا جدا درمان نمی شود

بازگرداندن طبرزدي به زندان بدون محكوميت قضايي غيرقانوني است

در پي احضار طبرزدي به دادگاه انقلاب از سوي قاضي حداد (قاضي كه درپيوند با رفسنجاني است )وبازگرداندن وي به زندان بدون محاكمه جديد،كيانوش سنجري سخنگوي برون مرزي جبهه دمكراتيك ايران درگفتگوي كوتاه با شبكه راديو تلويزيوني صداي امريكا اعلام كرد
با توجه به پايان دوران محكوميت طبرزدي بازگرداندن وي به زندان بدون ابلاغ اتهام تازه غيرقانوني است.
سنجري ضمن دفاع از دانشجويان دربند اميركبير ،بازداشت فعالين حقوق بشر نظيرعمادالدين باقي ،سپيده پورآقايي ،عباس خرسندي،منصورفرجي،روناك صفارزاده،هاناعبدي ومحكوميت عدنان حسن پوربه اعدام را مصاديق نقض حقوق انساني در ايران خواند وخواهان آزادي كليه زندانيا ن سياسي درايران شد.سخنگوي برون مرزي جبهه دمكراتيك ايران ازمجامع دفاع ازحقوق بشر درجهان خواست نسبت به موج جديد احضار وبازداشت فعالين سياسي وحقوق بشري در ايران سكوت ننمايند


انتشارتوسط خبرگزاری جبهه متحد دانشجویی ساعت

Monday, November 12, 2007

احمدی نزادرا به علم و صنعت بردند

به گزارش خبرنامه امیرکبیر احمدی نژاد در اقدامی غیرمنتظره و بدون آن که اطلاع رسانی در خصوص حضور او در دانشگاه علم و صنعت انجام شود به آن دانشگاه رفت و بالاخره موفق شد یکی از کم حاشیه ترین سخنرانی های خود را در یک دانشگاه بزرگ کشور انجام دهد.
خبرگزاری های رسمی کشور عصر دیروز در حالی اقدام به انتشار خبر حضور رئیس جمهور در دانشگاه علم و صنعت نمودند که دیدار عمومی وی با دانشجویان در این دانشگاه همچنان در هاله ای از ابهام بود. اطلاع رسانی در خصوص حضور احمدی نژاد در دانشگاه علم و صنعت به نحوی بود که حتی بسیاری از دانشجویان این دانشگاه تا صبح امروز اطلاعی از برگزاری چنین مراسمی نداشتند
شب گذشته رئیس دانشگاه علم و صنعت با فراخوانی مسئول تشکل های مختلف دانشجویی این دانشگاه خبر حضور احمدی نژاد در این دانشگاه را به ایشان داده بود. رئیس دانشگاه علم و صنعت به مسئولین تشکل های دانشجویی گوشزد کرده بود که در این دیدار فقط دانشجویان دانشگاه علم و صنعت حاضر هستند و هیچ دانشجوی دیگری حق ورود به دانشگاه و سالن سخنرانی را نخواهد داشت.
مسئول نهاد رهبری این دانشگاه نیز شب گذشته با فراخوانی مسئولین تشکل های دانشجویی این دانشگاه تلویحا آن ها را تهدید کرده بود که در صورت تحریم این جلسه یا حضور در آن و ایراد انتقادات تند به رئیس جمهور با احکام سنگین کمیته انضباطی مواجه خواهند شد
در حالی که رئیس دانشگاه علم و صنعت تاکید کرده بود که به جز «سه مینی بوس» که گارد ریاست جمهوری را به داخل دانشگاه خواهد آورد هیچ دانشجویی از هیچ دانشگاهی در این جلسه شرکت نخواهد کرد، از بامداد امروز چندین اتوبوس که دانشجویان دانشگاه امام حسین و امام صادق و همچنین بسیجی های دانشگاه های تهران را برای شرکت در جلسه سخنرانی احمدی نژاد به دانشگاه علم و صنعت آورده بود، وارد این دانشگاه شدند و کل فضای سالن را پر کردند.
از شب گذشته نیز کلیه خوابگاه های علم و صنعت که در محوطه دانشگاه قرار دارند از پذیرش میهمان خودداری می کردند. صبح امروز همچنین کلیه درب های ورودی دانشگاه علم و صنعت به جز درب اصلی بسته بود. حضور نیروهای امنیتی خارج درب اصلی و نیروهای انتظامات دانشگاه که به شدت کارت دانشجویان را چک می کردند در داخل مشهود بود.
مسئولین تشکل های دانشجویی دانشگاه علم و صنعت قصد داشتند به تحریم این جلسه دست بزنند که بار دیگر با تهدید و فشارهای مسئولین حراست دانشگاه علم و صنعت مجبور شدند در جلسه شرکت کرده و سوالاتی را از رئیس جمهور بپرسند. درب سالن از ساعت ۹ صبح و در حالی که هنوز دقایقی از حضور محمود احمدی نژاد در سالن می گذشت به روی عموم دانشجویان بسته شد.
شنیده ها حاکی از آن است در سالن سخنرانی در حالی که یکی از دانشجویان پلاکاردی با شعار «محمود احمدی نژاد، عامل تبعیض و فساد» در دست گرفته بود، پلاکاردش توسط دانشجویان بسیجی پاره شد. این دانشجو سپس پلاکاردی دیگر با همین مضمون در دست گرفته بود که این بار بسیجیان با حمله کردن به او، او را مورد ضرب و شتم قرار دادن

شب گذشته همچنین اعلام شد که کلیه کلاس های دانشگاه امروز تعطیل است. دانشجویان دانشگاه علم و صنعت نیز که عمدتا از برنامه سخنرانی احمدی نژاد اطلاع نداشتند امروز به دانشگاه مراجعه نکردند. در حالی که درب سالن ساعت ۹ صبح بسته شد، بیرون سالن جمع کثیری از نیروهای امنیتی و بسیجی های دانشگاه های مختلف به وفور دیده می شدند. دانشجویان دانشگاه علم و صنعت بیرون سالن در چند مورد با بسیجی ها و نیروهای امنیتی درگیری لفظی پیدا کردن.

جمعی ۵۰ نفره دانشجویان دانشگاه های امیرکبیر، علامه، خواجه نصیر و… که به صورت اتفاقی از حضور احمدی نژاد در دانشگاه علم و صنعت مطلع شده بودند، برای شرکت در این برنامه به این دانشگاه مراجعه کرده بودند و در خیابان بارها با تهدید نیروهای امنیتی مواجه شدند. نیروهای امنیتی مرتبا از دانشجویانی که در خیابان ایستاده بودند و قصد داشتند وارد دانشگاه شوند، عکس می گرفتند.
به گزارش خبرنامه امیرکبیر گارد ریاست جمهوری در نهایت در حالی که دانشجویان قصد داشتند وارد دانشگاه شوند، سه تن از آن ها را دستگیر و به مقر پلیس امنیت انتقال داد و بقیه دانشجویان را متفرق کرد. دو نفر از دستگیرشدگان دانشجویان دانشگاه امیرکبیر و یک نفر آن ها دانشجوی دانشگاه خواجه نصیر بود. نیروهای گارد ریاست جمهوری در حالی که فحش های رکیک به دانشجویان دستگیر شده می دادند، آن ها را سوار اتومبیل های خود کردند
بدین ترتیب و با اتخاذ شدیدترین تدابیر امنیتی و عدم اطلاع رسانی در خصوص حضور رئیس جمهور در دانشگاه علم و صنعت، بالاخره محمود احمدی نژاد توانست یکی از کم حاشیه ترین برنامه های حضور خود در یکی از دانشگاه های بزرگ کشور را تجربه کند. پیش از این اعتراض گسترده دانشجویان در دانشگاه امیرکبیر و تهران به احمدی نژاد موجب خشم حامیان دولت شده بود.
لازم به ذکر است سه دانشجوی بازداشت شده عصر امروز بدون هیچ گونه توضیحی آزاد شدند. به نظر می رسد حامیان دولت به منظور کاستن هر چه بیشتر از حواشی حضور رئیس جمهور در دانشگاه سریعا اقدام به آزادی دانشجویان کرده باشند. لازم به ذکر است شب گذشته نیروهای امنیتی ضمن تماس با برخی از فعالین دانشجویی آن ها را تهدید کرده بودند در صورت حضور در دانشگاه علم و صنعت آن ها را بازداشت خواهند کرد.
حضور احمدی نژاد در این دانشگاه در شرایطی انجام می شود که نیروهای امنیتی هفته گذشته علی نیکونسبتی و علی عزیزی، دو عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت، را بازداشت کرده اند. اخبار رسیده حاکی از ضرب و شتم علی عزیزی حین انتقال به بازداشتگاه توسط نیروهای امنیتی است. دفتر تحکیم وحدت در هفته های گذشته با نگارش دو نامه خطاب به رئیس جمهور و طرح ۲۰ سوال از وی، خواستار پاسخگویی رئیس جمهور شده بود. این دو نامه بازتاب وسیعی در سطح رسانه ها داشت و به نظر می رسد بازداشت این دو عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم بی ارتباط با انتشار این نامه ها نباشد.

حمایت از مهندس طبرزدی را وظیفه خود میدانیم/آرسام مصباحی

باخبر شدم مهندس طبرزدی دبیرکل جبهه دموکراتیک ایران و مشاور کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی در پی احضار به معاونت امنیت دادستانی تهران دستگیر و به زندان اوین منتقل شده اند .

این بازداشت بیش از آنکه بار دیگر سیاست های سرکوبگرانه ی دولت پادگانی را معلوم سازد نشان داد وزارت اطلاعات در حقیقت مرجع اصلی صدور حکم برای زندانیان سیاسی بوده و قوه قضاییه تنها فاعل دستورات این وزارت خانه است

حکم چهارده سال حبس مهندس طبرزدی در دادگاه تجدید نظر به نیم کاهش یافته است اما در دفعات احضار ایشان به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات به ایشان اعلام شده است مسئولان این وزارت خانه همچنان حکم ایشان را چهارده سال میدانند . این به معنی واقعی کلمه نشان دهنده ی روند بی قانون رسیدگی به پرونده ی متهمین سیاسی در نظام جهموری اسلامی است . وزارت اطلاعات با اعمال فشار بر قوه قضاییه و قضات وابسته به خود(نایبین وزارت اطلاعات)احکامی سنگین برای متهمین صادر و جای هیچ گونه تجدید نظری را باقی نیمگذارد.
در این شرایط است که وقتی محمود احمدی نژاد ریاست دولت پادگانی سخن از آزادی در ایران می راند تمام اقشار جامعه از پیر و جوان به او نیش خند می زنند.
وزارت اطلاعات به طور کلی تمامی فعالیت های دگر اندیشان را جاسوسی و همکاری با دشمن دانسته و از این رو تمامی فعالین سیاسی و حقوق بشری راهی به جز زندان در پیش ندارند . در ماه های گذشته زمانی که محسنی اژه ای وزیر اطلاعات اعلام کرد سالی سخت پیش روی نظام است همگان درک کردند که وزارت اطلاعات قصد دارد تمامی دگر اندیشان ایران را سرکوب کند . این سیاست های نظامی است که رهبرش نام آن را حکومت عدل علی گذاشته است!
مسئولان نظام اسلامی قصد دارند فضای کشور را به دهه ی 60 بازگردانند اما باید بدانند مردم و جوانان آزادی خواه این کشور دیگر اجازه نخواهند داد آن سیستم حکم فرما شود و این خواب هرگز تعبیر نخواهد شد.
تاکید میکنم وظیفه دفاع از مهندس طبرزدی بر عهده کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی می باشد و این نهاد مطمئنا پیگیری پرونده ی ایشان را در صدر برنامه های خود خواهد داشت . از سایر نهاد های حقوق بشری تقاضا دارم برای دفاع از مهندس طبرزدی با یکدیگر متحد باشند
آرسام مصباحی
دبیر و سخنگوی کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی
دوشنبه 21 آبان 1386
arsam.azad@gmail.com

Sunday, November 11, 2007

طبرزدی دستگیر شد

اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
يکشنبه ۲۰ آبان ۱٣٨۶ - ۱۱ نوامبر ۲۰۰۷



کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی: مهندس حشمت الله طبرزدی دبیر کل جبهه دمکراتیک ایران صبح امروز (یکشنبه) در محل معاونت امنیت دادستانی تهران دستگیر و روانه زندان اوین شد.
به گزارش واحد خبری کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی، حشمت الله طبرزدی که در مرخصی به سر می برد توسط معاونت امنیت دادستانی تهران احضار شده بود که پس از حضور در دفتر قاضی حسن حداد و بازجویی در این معاونت، با حکم قاضی حداد بازداشت شد.
طبرزدی پیش از این به ۱۴ سال زندان محکوم شده بود که این حکم در مرحله تجدید نظر به نصف کاهش یافته بود. او با پیگیری های خانواده موفق شده بود از مرخصی به شرط عدم فعالیت استفاده نماید اما در پی چندین احضار به وزارت اطلاعات و معاونت امنیت دادستانی و تهدید به بازداشت، نهایتا امروز یکشنبه در دفتر معاونت امنیت دادستان تهران بازداشت شد

حشمت الله طبرزدي بازداشت شد /فعالان حقوق بشر در ايران

بنا بر گزارشات رسيده آقاي مهندس حشمت الله طبرزدي دبير کل جبهه دموکراتيک طي امروز بازداشت شد.

در پي موج جديد بازداشت ها ، آقاي مهندس حشمت الله طبرزدي دبير کل جبهه دموکراتيک ايران که طي روز گذشته توسط قاضي حداد به دادگاه انقلاب احضار شده بود با مراجعه به دادگاه انقلاب درس اعت 9 صبح امروز توسط مامورين وزارت اطلاعات بازداشت شد وي با تماس تلفني کوتاه با منزل خبر از بازداشت خود داد.

گفتني است بر اساس حکم صادره از سوي شعبه ي 26 دادگاه انقلاب، اين روزنامه نگار و فعال سياسي به اتهام تشکيل جبهه دمکراتيک ايران به 10 سال حبس و به اتهام توهين به رهبري به 2 سال حبس و به اتهام تبليغ عليه نظام به 1 سال حبس و به اتهام تشويش اذهان عمومي به 1 سال حبس و 10 سال محروميت از حقوق اجتماعي محکوم شده بود.

همچنين بر اساس اين حکم طبرزدي مي بايست ايام حبس خود را در يکي از زندان هاي جنوبي کشور مي گذراند که اين حکم توسط دادگاه تجديد نظر مجازات تبليغ عليه نظام و تشويش اذهان عمومي ِ طبرزدي را به دليل آنچه "يکي بودن با اتهام اقدام عليه امنيت کشور" خوانده بود حذف و اجراي مجازات اشد و حذف تحمل زندان در يکي از شهرهاي جنوبي کشور ِراي بدوي را تاييد کرده بود.

لازم به ياد آوريست که حکم 10 سال حبس تعزيري آقاي حشمت الله طبرزدي به دليل تشکيل گروه غير قانوني توسط شعبه هفتم ديوان عالي کشور به 5 سال تقليل يافته بود .

آقاي حشمت الله طبرزدي به شرط سکوت سياسي در مرخصي بسر مي برد و وزارت اطلاعات بارها به دليل درج برخي از مقالات ايشان در رسانه هاي برون مرزي وي را تهديد به بازداشت و تحمل حبس کرده بود.

فعالان حقوق بشر در ايران سرکوب ها و بازداشت هاي اخير فعالين سياسي و اجتماعي توسط دادگاه هاي انقلاب و وزارت اطلاعات را محکوم ميکند .

بیانیه جبهه دمکراتیک ایران پیرامون بازداشت مهندس طبرزدی

همانگونه كه ازروند رخداد هاي اخير درعرصه داخلي انتظارمي رفت، صبح امروز شعبه 26 دادگاه انقلاب مهندس طبرزدي را تحت عنوان تمديد مرخصي احضار نموده اما پس ازحضوروي دردادگاه ماموران امنيتي او را به زندان اوين منتقل نمودند. اين درحالي است كه بنا به گفته وكيل طبرزدي مدت محكوميت طبرزدي درمرداد ماه امسال خاتمه يافته وبازگرداندن وي به زندان بدون آنكه محكوميت جديدي متوجه او گردد فاقد محمل قانوني و به منزله تعرضي آشكاربه حقوق شهروندي است.

اين درشرايطي است كه سياست هاي خردگريز حاكميت ازيك سو كشوررا درآستانه جنگ ويرانگرديگري قرارداده وازسوي ديگربي كفايتي حكام هرروز تضييقات اقتصادي و اجتماعي تازه اي بر ضد ملت به بارآورده و انسداد سياسي مردم را ازامكان مشاركت درتعيين سرنوشت خود محروم مي سازد.درشرايطي كه آمارروزنامه نگاران دربند، كارگران ازكاربيكارشده، فرهنگيان بركنارازخدمت ، جوانان ودانشجويان بازداشت شده ، محاكمه هاي غيرقانوني و اعدام هاي انفرادي وجمعي و دريك كلام خيل مردم محروم ازحقوق شهروندي يگانه آمارهاي اين كشوراست كه سيرصعودي رانشان مي دهد.تامل دراين وضعيت مبين آن است كه جمله شاخصه هاي فوق حكايت ازناتواني وبي تدبيري حكام دراداره كشورمي نمايد. هنوزبازداشت شدگان 18 شهريورسپيده پورآقايي ، عباس خرسندي ، منصورفرجي ،قاسم شيرزاد، بهرام راسخي ،ميثم رودكي با اتهام نامعلوم درسلول هاي اوين به سرمي برند. هنوزازآزادي دانشجويان دربند دانشگاه پلي تكنيك منصوري ، توكلي وقصابان خبري نيست .هنوز عدنان حسن پور روزنامه نگاركرد زيرتيغ اعدام است. هنوزشمارقابل توجهي ازنيروهاي دمكراسي طلب در زندان هاي كردستان ، آذربايجان ، خوزستان و بلوچستان و ديگر نقاط اين كشوربه جرم بيان وقلم خود دراسارتند. جبهه دمكراتيك ايران ضمن دعوت ازمدافعان حقوق بشر در داخل وخارج كشوربه اعتراض هماهنگ به نقض مستمرحقوق انسانها درايران برخواست مشترك احزاب و نيروهاي دمكراسي خواه مبني برآزادي كليه زندانيان سياسي وسرسپردن حكومتگران به مطالبات آزاديخواهانه وعدالت جويانه ملت ايران پاي مي فشرد و همچنين خواهان آزادي بي قيد و شرط همه آزادي طلبان دربند به ويژه مهندس حشمت اله طبرزدي دبيركل اين جبهه مي باشد.

زنده باد آزادي
گسسته باد زنجير استبداد/ برقرارباد دمكراسي

تهران 20 آبان 1386 خورشيدي

جبهه دمكراتيك ايران

بازگشت مهندس طبرزدی به اوین

سرانجام پس از 13 ماه سکوت،مرخصی مهندس طبرزدی به پایان رسید.

صبح دیروز در پی تماسی که از سوی معاونت امنیت دادگاه انقلاب (به وسیله ی آقای فلاح) صورت گرفت،از مهندس طبرزدی خواسته شد که امروز راس ساعت 10 به منظور پاره ای از توضیحات به دفتر این شعبه مراجعه نماید.گفته شده که ایشان به مجرد حضور در دادگاه توسط ماموران حکومتی به زندان اوین منتقل گردیده است. ایشان هر ماه توسط عوامل وزارت اطلاعات جهت تمدید مرخصی مورد باز خواست و اعمال محدودیت هایی که فاقد هر نوع وجاهت قانونی بوده قرار می گرفت.انتظار خانواده ایشان از نتیجه ی این ملاقات هرچیزی جز بازگشت وی به زندان بوده،به طوری که نگرانی خانواده پس از تاخیر در،بازگشت به منزل و تماس به دادگاه،این شک را در آنان قوت بخشید که طبرزدی بازداشت شده است.در صورتی که در تماس دادگاه با منزل ایشان،دلیل این ملاقات صرفا گفت و گو با قاضی حداد ذکر شده بود.لازم به ذکر است که محکومیت ایشان 8 مرداد ماه سال جاری به پایان رسیده است و ایشان در حال گذران حکم 10 سال محرویت اجتماعی خود به سرمی برد.همچنین خانواده و دوستان مهندس طبرزدی از وضعیت نامشخص ایشان ابراز نگرانی کرده و خواستار رسیدگی هرچه سریع تر به وضعیت ایشان هستند.

آبان ماه 20//1386

Saturday, November 10, 2007

دوماه در انفرادی

پس از گذشت دو ماه از دستگیری عباس خرسندی فعال حقوق بشر او هنوز در انفرادی به سر می برد و خانواده وی هنوز موفق به ملاقات با او نشدند.او در آخرین تماس تلفنی از بلا تکلیفی خود سخن می گفت و از جریان پرونده خود بی خبر بود.او در زندان مبتلا به دندان درد شدید و درد سینه و سرفه های مکرر شده است.عباس خرسندی از حق داشتن وکیل همچنان محروم است. در پی مراجعات وکیل او به دادگاه انقلاب، مسئولین دادگاه از ارائه پرونده به او خودداری کردند و با اعلام اینکه هنوز تحقیقات محرمانه روی پرونده ادامه دارد از دادن پرونده به وکیل عباس خرسندی خودداری کردند.

اطلاعیه عفو بین الملل درباره دلارام علی، روناک صفازاده و هانا عبدی

عفو بین الملل : دلارام علی به جرم تمرین صلح طلبانه برای اشاعه حقوق زنان ، به زندان محکوم شده است
سازمان عفو بین الملل با صدور یک اطلاعیه حکم صادر شده برای دلارام علی را مبنی بر 2 سال و 6 ماه حبس ، محکوم کرده و خواستار رسیدگی هر چه سریعتر مقامات قضایی ایران برای صدور دستور توقف اجرای حکم شده است . در این اطلاعیه که در تاریخ 17 آبان ماه 1386 صادر شده چنین آمده است : «سازمان عفو بین الملل او را زندانی ای محکوم به اشاعه آگاهی خواهد دانست که تنها به خاطر تمرین صلح طلبانه حق آزادی بیان و گرد همایی برای فعالیتهایش در راستای اشاعه حقوق زنان در ایران محکوم شده است . رییس قوه قضاییه این قدرت را دارد تا حکم دلارام علی را به تعویق بیاندازد و دستور بازپرسی مجدد را صادر کند .»
دلارام علی ، فعال اجتماعی ، در روز 22 خرداد 1385 در طول یک اعتراض مسالمت آمیز در پایتخت ایران ، تهران ، که برای پایان دادن به تبعیضات موجود در نظام قانونی این کشور ترتیب داده شده بود ، دستگیر شد . او و سایر معترضین توسط پلیس مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و در نتیجه این ضرب و شتم دست چپ دلارام علی شکسته شد . وی مدت کوتاهی پس از این دستگیری آزاد شد ، اما در خرداد ماه 1386 توسط شعبه 16 دادگاه انقلاب در تهران ، محاکمه شده و به دنبال این محاکمه به جرم شرکت در یک تجمع غیر قانونی و تبلیغ علیه نظام و اختلال در نظم عمومی ، گناهکار شناخته شد . در تیر ماه 86 نیز دادگاه او را به 34 ماه حبس و 10 ضربه شلاق محکوم نمود . طبق گفته دلارام علی وکیل وی در طول دادگاه اجازه صحبت نداشته است . او به قید التزام به قول شرف آزاد بود تا اینکه در روز 13 آبان 1386 گزارش ها از آن حکایت می کرد که مقامات قضایی به دلارام علی و وکلایش طی تماسی تلفنی گفته اند که دادگاه تجدید نظر حکم تجدید نظر شده او را صادر کرده است . حکم به صورت کتبی به دلارام ابلاغ نشده است. تحت قوانین جمهوری اسلامی ایران ، اجرای حکم پیش از ابلاغ کتبی آن به شخص مورد نظر غیر قانونی است . دلارام علی هم چنین شکایتی را به خاطر عدم توجه به درمان وی در طول بازداشت ، به همراه سایر افرادی که مورد ضرب و شتم قرار گرفته بودند تسلیم دادگاه کرد ، اما در ماه مهر امسال ، دادگاه همه افراد پلیس حاضر در تجمع اعتراض آمیز 22خرداد هشتادو پنج را از اتهام تبرئه کرد .
دلارام در مرداد ماه سال جاری ، طی مصاحبه ای گفت که حکم شلاق او ، اگر چه با طول مدت زندانش قابل مقایسه نیست ، اما این موضوع خود توهینی است به جامعه مدنی و جنبش زنان . او هم چنین در مصاحبه دیگری چنین اضافه کرد : " این حکم بسیار سنگین است . من و وکلایم فکر می کنیم که این حکم تنها به منزله هشداری برای سایر فعالین حقوق زنان است ... مسئله دیگر اتهاماتی است که علیه من مطرح شده که هر سه اتهام همانند اتهاماتی است که سایر فعالین به آن محکوم شده اند ، هر چند سایر فعالین از 2 اتهام تبلیغ علیه نظام و بر اخلال در نظم عمومی تبرئه شده اند ، من نیز به این اتهامات محکوم شده ام و برای آنها حکم دریافت کردم . این خود یک تفاوت محسوب می شود چرا که من به تنهایی نمی توانم بر علیه نظام تبلیغ کنم یا نظم عمومی را بر هم بریزم . این حکم به نظر من بیشتر به معنای هشداری است که دولت به ما داده تا یاد آور شود که این تنها یک نوع جهت گیری است که می تواند بر علیه ما داشته باشد ، تا به سایرین هم ترس وارد کند و حساب کار دست بقیه فعالین نیز بیاید . "
در ادامه این اطلاعیه هم چنین شرحی از تجمع مسالمت آمیز میدان هفت تیر در روز 22 خرداد 85 و دستگیری دلارام در آن تجمع به همراه عکس وی آمده و از خوانندگان خواسته شده است تا نامه خود را با ذکر ابراز نگرانی از اجرای حکم دلارام علی، ابراز این مورد که چنانچه دلارام علی به زندان برده شود ، سازمان عفو بین الملل او را زندانی ای محکوم به اشاعه آگاهی خواهد دانست که تنها به خاطر تمرین صلح طلبانه حق آزادی بیان و گرد همایی در روز 22 خردا 85 برای فعالیتهایش در راستای اشاعه حقوق زنان در ایران محکوم شده است و درخواست برای توقف حکم دلارام علی که باید حذف شود، .. به زبانهای فارسی ، عربی ، انگلیسی و فرانسوی و یا به هر زبان دیگری به مقامات مربوطه در ایران به فوریت تمام ، ارسال دارند .
عفو بین الملل : زندانيان وجدان آگاه در معرض شكنجه و بدرفتاري
در اطلاعیه عفو بین الملل درباره روناك صفرزاده وهانا عبدي 21 ساله آمده است:«فعالين حقوق زنان، روناك صفرزاده و هانا عبدي در شهر سنندج، مركز استان كردستان واقع در شمال غربي اايران، در بازداشت به سر مي برند و گفته مي شود كه محل نگهداري شان در مركزي وابسته به وزارت اطلاعات ايران است. هيچ يك تاكنون محكوم نشده اند. در مورد هردو ايشان احتمال بدرفتاري و شكنجه وجود دارد. عفو بين الملل آنان را زندانيان وجدان مي خواند كه تنها به دليل خواست صلح جويانه آزادي بيان و تجمعات بازداشت شده اند. هردو ايشان اعضاي فعال كمپيني هستند كه در صدد پايان دادن به تبعيض قانوني عليه زنان است.همچنين هر دو عضو NGO ي آذرمهر، سازماني متعلق به زنان، در سنندج هستند كه با كمپين همكاري دارد. روناك صفرزاده در 8 اكتبر، روز جهاني كودك در شهر سنندج در مراسمي حضور يافته و به جمع كردن امضا براي كمپين برابري پرداخته بود. فرداي آنروز، ماموران وزارت اطلاعات ساعت 8:20 دقيقه صبح به درب منزل او رفته و كامپيوتر، كپي هاي برگه های امضای كمپين و كتابچه هاي حقوقی مخصوص كمپين را ضبط كرده و وي را بازداشت مي كنند. پس از گذشت 6 روز به مادرش اجازه تماس تلفني كوتاهي داده مي شود.»
هانا عبدي دانشجوي روانشناسي دردانشگاه پيام نور بيجاراست. او در چهار نوامبرتوسط هفت تن از ماموران وزارت اطلاعات در منزل پدربزرگش در سنندج دستگير شد. ماموران سپس منزل پدري وي را جستجو كرده و كامپيوتر و دفترچه هاي حاوي اهداف كمپين را ضبط نمودند.عفو بین الملل از مخاطبان خواسته است که درخواست هاي خود را به زبانهاي فارسي، عربي، انگليسي و فرانسه و يا هر زبان ديگري هر چه سريعتر برای مسئولان ارسال نمايند و نگرانی خود را از وضعيت روناك صفرزاده و هانا عبدي كه به دليل فعاليتهاي صلح جويانه در دفاع از "كمپيني براي برابري"، مانند جمع آوري امضا، در بازداشت به سر مي برند.ابراز کنند و خواهان آزادی بی قید وشرط آنان شوند.

Thursday, November 8, 2007

برنامه راهنماي عمل /جبهه ی دمکراتیک ایران

جبهه دمكراتيك ايران درمسير شفاف سازي ديدگاه احزاب پس ازانتشار مانيفست جريان سوم پلات فرم همبستگي را منتشر نمود متن آن بدين قراراست
پلات فرم همبستـگي[1]

برنامه راهنماي عمل

اكنون كه مساعي آزاديخواهان ايران درقالب جنبش همبستگي تبلور يافته و مي رود تا «همبستگي» به عنوان يك ضرورت تاريخي وعيني وبه نمادي براي جنبش دموكراسي خواهي و عدالت جويي ملت ايران تبديل شود .دروهله نخست شايسته است با بايد و نبايد هاي تئوريك ، راهكارهاي عملي يا «پلات فرم» اين جنبش مشخص شود. پيش ازاين «مانيفست»[2] جنبش ، اعلام گرديده اما در باره ي «پلات فرم» نياز به بررسي هاي جدي تر وجود دارد.

اين مقوله بطورعام درمسير بحث وفحص با كوشندگان سياسي وپويندگان جنبش همبستگي وبطوراخص بيانگرديدگاه جبهه دمكراتيك ايران است . ازاين منظر همه آن كساني كه به اعلاميه جهاني حقوق بشر ، اصول دموكراسي ، آزادي ، عدالت ، برابري زن ومرد، سكولاريزم ، تماميت ارضي ايران و حقوق قوميت ها التزام نظري و عملي دارند، مي توانند در همبستگي شركت داشته باشند.

فاكت هاي پيش گفته مخرج مشترك مطالبات عمومي و حداقل ها براي همبستگي است. يعني پذيرش تئوريك و التزام عملي به اصول برشمرده ، مي تواند اكثريت قاطع مردم و پيش از آن نخبگان را گرد هم آورد.

اين جنبش نبايد هايي هم دارد.

1- كسانيكه طرفدار حكومت ديني اعم از دموكراسي ديني يا غيرآن هستند نمي توانند درجنبش همبستگي حضور داشته باشند. اين نبايد همه ي نيروهايي كه به هر نحو خواهان ارتباط دين با سياست هستند و يا با رژيم ديني حاكم تعامل دارند را در برمي گيرد. حتي آن دسته از روشنفكران ديني كه با رژيم حاكم در گير هستند اگر چه ممكن است از شكل ويا نوعي از آزادي دفاع كنند ولي ازآن جاكه با حكومت ديني مرزبندي مشخصي ندارند وصراحتاً از اصول سكولاريزم دفاع نمي كنند امكان شركت در همبستگي راندارند . براي اين كه در هر مرحله اي از پيشرفت همبستگي اين احتمال وجود دارد كه آنان به طرفداري از دموكراسي به اصطلاح ديني وعليه همبستگي موضع گرفته و عملاً مسيرتفرقه راطي كنند. البته روشنفكران ديني و مخالفان وضعيت موجود اين فرصت را خواهند داشت كه در مسايل خاص با جنبش دموكراسي خواهي تعامل مثبت داشته باشند ولي حضور آنها در جنبش همبستگي قابل توجيه نيست . در عين حال هرگاه احزاب يا شخصيت هايي از دموكراسي خواهان بخواهند در پاره اي از مواضع تاكتيكي با طرفداران روشنفكري ديني غيرسكولارتعامل داشته باشند كه عمل آنها به نحوي توجيه سازدموكراسي ديني يا مشروعيت دهي به رژيم حاكم است نبايد درسامان رهبري كننده ي جنبش همبستگي جايي داشته باشند. تعامل روشنفكران و كنش گران سكولار با روشنفكران و كنش گران ديني صرفاً مي بايست درمسيردموكراسي خواهي و برضد رژيم حاكم باشد نه اينكه توجيه گرموقعيت اصلاح طلبان ديني همچون شركت در انتخابات و نفوذ در قدرت باشد . زيرا اين نحو ازتعامل حتي اگربه بهانه ي دفاع از آزادي هاي اساسي ملت يا دفاع از تماميت ارضي صورت بگيرد ازآنجا كه زمينه مشروعيت دهي به شكلي ازحكومت مذهبي اعم از ولايت مطلقه يا ولايت مشروطه را فراهم مي سازد برخلاف مسيرهمبستگي خواهد بود. شرايط فعلي به گونه اي است كه همبستگي مي بايست با تاكيد براصل سكولاريسم صورت بگيرد و تحت هيچ شرايطي زمينه ي تقويت گروههايي كه تحت هرشرايط وزيرهرعنوان رفتاري ازخود بروزمي دهند كه نه تنها درجهت تغييردموكراتيك رژيم وبلكه به نحوي خواهان تعامل با رژيم هستند . اگر در سامان رهبري جنبش همبستگي قراربگيرند درشرايط حساس به جنبش صدمه خواهند زد . پس اصل سكولاريزم و تاكيد برتغييررژيم مي بايست از شروط اساسي پذيرش هرحزب يا فرد براي قرار گرفتن درسامان رهبري كننده ي جنبش باشد. ازآن روكه مسيرعملي مبارزات فعلي ملت ايران در جهت سكولاريزم و تغيير رژيم است.

2- دموكراسي خواهي و آزادي خواهي صراحتاً هژموني طلبي و خشونت گرايي را نفي مي كند. تجربه اثبات كرده است كه از راه قهرو خشونت با تكيه برجنگ ، ترور، كودتا و اسلحه نمي توان به يك دموكراسي پايدار رسيد. زيرا دموكراسي خواهي وآزادي خواهي پيش از آنكه به يك نظام خاص سياسي مرجوع باشد به يك فرهنگ و جنبش اجتماعي و مدني معطوف است. كسانيكه درصدد هستند دولت هاي بيگانه رابراي حمله ي نظامي به ايران تحريك كنند كه اين مساله ازگفته ها و نوشته هاي آنها آشكاراست و درنظر دارند در سايه ي اسلحه ي بيگانه دولت دموكرات خود را مستقر كنند نمي توانند دموكراسي خواه باشند . حتي آنهايي كه «هژموني طلب» اند و درپي اين هستند كه خود يا حزب مورد حمايت خود رابه عنوان تنها آلترناتيو يا آلترناتيو توانمند و ناجي معرفي كنند در جنبش دموكراسي خواهي جايي ندارند. همبستگي هيچ هژموني از سوي هيچ فرد يا سازمان رانمي پذيرد . براي اينكه به محض تبليغ هژموني يك ناجي يا پرچمداريا سازماني كه قادر است ملت رانجات بدهد زمينه هاي همبستگي به سمت يك پايه اي شدن و خروج ازتعامل و تعادل منحرف خواهد شد. دموكراسي خواهان واقعي و طرفداران همبستگي كساني هستند كه رسيدن به همبستگي را ازرهگذر يك كارگروهي و دسته جمعي و از راه مشاركت برابر تمامي سازمان هاي مدافع دموكراسي ببينند نه آنكه براي خود و حزب خود نقش ويژه يا تاريخي قايل باشند. طرفدار همبستگي حتي اگر در خود امكان خاصي سراغ داردكه زمينه هاي عيني و اجتماعي همبستگي را تقويت مي كند مي بايست به نحوي ازاين امكان بهره برداري كند كه ذهنيت فرصت طلب بودن يا قيموميت طلبي فردي و حزبي را فراهم نسازد.

3- يكي ازموانع جدي برسرراه همبستگي حضور افراد و احزابي دراپوزيسيون است كه به سبكي اراده گرايانه و چون «شواليه » هايي براين باورند كه اگر ديگران حول رهبري آنان جمع شوند آنها قادر خواهند بود نقش تاريخي شان به عنوان ناجي رابازي كنند و ملت را به سمت پيروزي ببرند. اين اراده گرايان و شواليه هاي قرن بيست و يكم براي خود صرفاً شان رهبري قايل اند والبته پس ازآن را به ملت وا مي گذارند! ماداميكه اين اراده گرايان خود را برجنبش همبستگي تحميل كنند اين جنبــش به اهداف خود نايـل نمي گردد. درشرايطي كه همبستگي بيش ازهرزمان به عنوان يك ضرورت اجتماعي وسياسي بيش از هميشه خودنمايي مي كند مي بايست به بايد و نبايد هاي آن توجه كافي داشت. بايد از احزاب و گروههاي غيردموكرات كه البته شعاردموكراسي خواهي آنان گوش فلك راكركرده است خواست تا ازحساس مسووليت هاي تاريخي پرهيز كنند و تلاش نكنند نظرات خود رابه ديگران تحميل كنند. ما آموخته ايم كه نيازبه قيم نداشته باشيم هيچ فرد يا حزبي نيز از چنان اقتداريا توانمندي برخوردارنيست كه بخواهد به شكل انحصاري نقش منجي يا پرچمداري را براي ملت برعهده بگيرد. پيش از اين يك منجي به نام «هخا» براي رهبري و نجات ملت اعلام آمادگي كرد و آخرين ميخ رابرتابوت اراده گرايي و انديشه ي ناجي گرايانه وارد ساخت. امروز بيش از هرچيز جنبش همبستگي نيازمند اين انديشه ي دموكراتيك است كه بايد هويت فردي يا حزبي خود راصرفاً و صرفاً درهويت ملي مستحيل كرد تا بتوان به جنبشي قدرتمند دست يافت تا هيچ حزب و گروهي نيز احساس نكند قرار است از اعتبار و امكان او استفاده ي ابزاري شود.

هرگاه هر فرد در هرمقام علمي ، سياسي ، مبارزاتي و اجتماعي يا هر حزب و سازمان با هر ميزان از توانمندي باور كرد كه رسيدن به همبستگي به اين معنا نيست كه كسي احساس مسووليت تاريخي بكند و برعكس بايد نيروي خود را دراين جهت مصروف نمود كه جمع يا كثيري از افراد و احزاب به اين احساس مسووليت تاريخي برسند درآن صورت اولين و پايه اي ترين اصل همبستگي براي رهايي وضع گرديده است.

4- درشرايطي فعلي جنبش دموكراسي خواهي ملت ايران داراي دودشمن غدار و قسم خورده است . رژيم سركوب گرجمهوري اسلامي و اپوزيسيون غيردموكرات ، تكليف آزاديخواهان با رژيم بسيار روشن است. براي اينكه اين رژيم از طريق سركوب و نفاق افكني سعي مي كند تا مانع از همبستگي بين دموكراسي خواهان بشود. دموكراسي خواهان نيز با تداوم مبارزات موثر و حفظ هوشياري ترفندهاي رژيم را نقش برآب خواهند كرد. اما اين اپوزيسيون غيردموكرات است كه با انحصار طلبي ، رقابت منفي ، قدرت طلبي ، لجن پراكني و رفتار غيرمسوولانه اش،ازپشت خنجرخود را بر پيكرجنبش دموكراسي خواهي فرومي كند . اپوزيسيون غيردموكرات صرفاً در فكرقدرت طلبي انتقامجويي و تحميل خواسته هاي خود بر ديگران است . اگر دموكراسي خواهان بخواهند درمسير همبستگي قدم بردارند مجبور هستند از شيوه هايي استفاده كنند كه از شر اين دو دشمن درامان باشند.

دريك دهه گذشته جنبش نوپا ي دموكراسي خواهي ايران بيش از آنكه از ناحيه ي سركوب ها ي رژيم اسبتدادي حاكم صدمه ببيند از ناحيه ي اپوزيسيون غير دموكرات ، هتاك ، قدرت طلب و اختلاف افكن لطمه خورده است. مادام كه جنبش دموكراسي خواهي نتواند مرزبندي مشخصي با اپوزيسيون غيردموكرات داشته باشد، اميد به همبستگي ملي يك امرخيالي بيش نخواهد بود.

5- جنبش همبستگي از يك سو نيازمند اين است كه با اتخاذ تاكتيك هاي نو و موثر در مقابل ديكتاتوري مذهبي حاكم را ه را براي پيشبرد جنبش دموكراسي خواهي پيش ببرد. از ديگر سو مي بايست با طرفداران دموكراسي ديني و لابي هاي حكومت مذهبي مرزبندي داشته باشد تا آنان نتوانند دراين جنبش به صورت ابزاري در جهت مشروعيت دادن به حكومت ازراه شركت در انتخابات سوء استفاده كنند. درعين حال يكي ازكارهاي ديگري كه جنبش مي بايست انجام بدهد اين است كه مسيري را طي كند كه عملاً با اپوزيسيون غيردموكرات مرزبندي داشته باشد. زيرا دربين همين اپوزيسيون گروههايي هستند كه به لحاظ ضديت با دموكراسي خواهي و حقوق بشر از رژيم جمهوري اسلامي به مراتب بدترند. آنها تنها دراين فكر هستند كه از طريق حمله نظامي به ايران و سرنگوني احتمالي رژيم قدرت را در دست بگيرند و احساس انتقامجويي ، قدرت طلبي و خشونت ورزي خود را اشباع كنند. اين ها رسيدن به قدرت را هدف اصلي خود مي دانند اما طرفداري ازدموكراسي و آزادي را پوشش آن هدف پليد خود قرر داده اند. بعيد است اپوزيسيون دموكرات و آزادي خواهان اين گروه را نشناسند. تنها مشكلي كه وجود دارد اين است كه اپوزيسيون دموكرات هنوز نتوانسته براي مبارزات خود شيوه اي را درپيش بگيرد كه جبهه ي خود را ازاين عناصر غير دموكرات تفكيك كند.

6- اين شعار كلي كه براي پرهيز از جنگ يا براي جلوگيري از تجزيه و هرج و مرج مي بايست همبستگي داشت نمي تواند را ه حل درستي باشد براي رسيدن به همبستگي مي بايست راهكارمعيني داشت تا ازاين طريق بتوان به اهداف واقعي دست يافت . در واقع راهكاري كه براي رسيدن به همبستگي ارايه مي دهيم وجه فارق مبارزات ما از اقتدارگرايان حاكم ، اصلاح طلبان و اپوزيسيون غيردموكرات خواهد بود. چرا كه احمدي نژاد هم مي تواند از شعار همبستگي ملي براي كشاندن مملكت به يك جنگ خانمانسوزبهره بگيرد. كمااينكه اصلاح طلبان نيز در اين صدد هستند كه با ايجاد همبستگي ملي بارديگر به حكومت برگردند و براي رژيم فرصت بخرند.همچنين اپوزيسيون غيردموكرات نيز بسيارعلاقه مند است تا زيرپرچم همبستگي ملي قدرت خود را بازتوليد كند ويك بار ديگر بساط انتقامجويي و سركوب را بگستراند . پس محتوا و شيوه رسيدن به آن يا به عبارت دقيق تر ، «مدلي » ازجنبش همبستگي است كه طرفداران دموكراسي حقوق بشر و سكولاريزم را از سه دسته ي ديگر تفكيك مي كند. اين همان چيزي است كه آن را «پلات فرم» جنبش همبستگي مي ناميم . انتظاردارم اين ديدگاه مورد نقد و بررسي دموكراسي خواهان قراربگيرد و زمينه ي شفافيت و مرزبندي بيشتر بين دموكراسي خواهان واقعي از مدعيان دموكراسي را فراهم سازد.محتواي جنبش از زمينه ي اجتماعي اش و روش مبارزه جدا نخواهد بود. اگرانديشه به عنوان راهنماي عمل و در عين حال عمل متكي به انديشه از طريق يك «مدل» معين عرضه شود مي توان به يك برداشت درست از همبستگي براي دموكراسي و حقوق بشر دست يافت. اگر «مدل» مبارزه ي جنبش هاي درون مرز رابه عنوان يك «بديل »[3] درنظربياوريم تاحدودي برنامه ي همبستگي متعين خواهد شد. ما ازچنين مدلي حمايت مي كنيم.

كسانيكه از مفهوم همبستگي به عنوان يك مفهوم مطلق استفاده مي كنند ، زمينه رابراي انحراف ازمسير يا سوءاستفاده ازيك ضرورت عيني فراهم مي سازند. ولي اگر گفته شود ، راه همبستگي از جنبش هاي درون مي گذرد، پيشاپيش نظريه ي تئوريك به روشي معين محدود شده است. زيرا جنبش دموكراسي خواهي در خلاء رشد نمي كند اين جنبش در طول زمان و در يك بسترمعين شكل مي گيرد و اهدافش از شيوه ي مبارزه اش جدا نخواهد بود.

7- برخي مدعي اند با بسيج مردم به شكل پوپوليستي حول خواسته هاي كلي كه در رأس آنها سرنگوني است مي توان به همبستگي دست يافت. يعني همبستگي را درپيروي احزاب و مردم ازيك انديشه يا فرد به قصد سرنگوني يا تا لحظه ي سرنگوني معرفي مي كنند اين انديشه اگر چه مي تواند در سرنگوني يا تالحظه ي سرنگوني از راه بسيج توده ها موفق باشد اما سازوكار دموكراسي خواهي را درنظر نمي گيرد. اما انديشه ي معطوف به دموكراسي و نه سرنگوني صرف بيش و پيش از سرنگوني طلبي دغدغه ي دموكراسي براي آينده را دارد.به همين دليل برنقش احزاب سياسي ، سازمان ها ، جنبش هاي اجتماعي و حضور تعريف شده ي لايه هاي گوناگون اجتماع بيش از بسيج توده ها تاكيد دارد. «مدل سرنگوني طلبي» دقيقاً درمقابل «مدل تغيير»[4]قراردارد. عناصر سرنگون طلب به جابه جايي قدرت مي انديشند. اما تغييرطلب ها (تحول گرايان) برنهادينه شدن آزادي ، دموكراسي و حقوق بشر از طريق فرهنگ سازي نظردارند. سرنگوني طلب ها براي مشروعيت دادن به شعارهاي خود و توجيه نظراتشان به خواسته هاي ملي مثل پرهيز از جنگ ، پرهيز از تجزيه ي كشور ويا حمايت از مردم تمسك مي جويند اگر چه اين استنادها درست و قابل دفاع است اما از آنجا كه برنامه ي معيني براي آن وجود ندارد وسرنگوني از هر راه حتي دخالت نظامي بيگانه را توجيــه مي كند نمي تواند به دموكراسي و عدالت منجر شود . زيرا همان نيروهايي كه به شكل توده وار وبا تمسك به خواسته هاي كلي بسيج شده اند، به راحتي عليه خواسته هاي ملي و دموكراسي خواهانه قابل بسيج مجدد خواهند بود. اما اگر به جاي تكيه بر شعارهاي كلي و عامه پسند و البته مشروع به روش هايي استناد شود كه نتيجه عملي اما درازمدت آن نهادينه شدن دموكراسي ، حقوق بشر، سكولاريزم و منافع ملي به جاي حركت هاي پوپوليستي باشد امكان بازتوليد خشونت و ديكتاتوري جديد بسيارضعيف خواهد شد.

8- اولين گام اصولي براي تقويت انديشه ي همبستگي براي دموكراسي و حقوق بشرو سكولاريزم اين است كه همه ي آزادي خواهان و به ويژه اپوزيسيون دموكرات بپذيرد در پشت سرجنبش دموكراسي خواهي درون مرز قرار گرفته وازآن حمايت كند . برخي گمان ميگنند مي توان از بالاي سرجنبش درون پريد و بدون درنظر گرفتن زمينه هاي اجتماعي جنبش يا بدون اينكه در فرايند جنبش دموكراسي خواهي درون كشور قرارگرفت مقوله همبستگي براي سرنگوني را مطرح كرد. درصورتي كه اين كار حتي اگر عملي باشد براي دموكراسي ثمري دربرنخواهد داشت . اگرچنين اتفاقي هم بيفتد به همان سرنوشتي دچار مي شود كه در عراق و افغانستان تكرارشد . در نقطه ي مقابل ديدگاه تغيير به جاي سرنگوني ازاين نظريه دفاع مي كند كه همبستگي بايد يك امردرون زا باشد يعني همبستگي مي بايست دريك فرايند منطقي و از طريق جنبش هاي داخل قابل وصول باشد نه اينكه اين فرايند بخواهد آزاديخواهان بيروني را درنظرنگيرد و از امكانات آنها استفاده نكند بلكه براين است كه آزاديخواهان برون مرز و اپوزيسيون دموكرات برون مرزي با پذيرش الگوي دموكراسي خواهي دورن زا به جاي تحميل الگو از بيرون يا پريدن از فراز جنبش درون ويا تمايل به سرنگوني از طريق نيروهاي بيگانه صرفاً وصرفاً نيروهاي خود را در تقويت الگوي مبارزاتي درون مرزقراربدهند. اين الگوي دموكراسي خواهي هم چنين پاي مي فشارد بر:

9- تشويق آحاد جامعه براي شناخت حقوق قانوني خود و تشكيل «ان . جي . اُ »[5] ها براي اعمال نظرات در حوزه هاي گوناگون دراين زمينه حقوق كودكان ، زنان ، كارگران واقوام از اولويت ويژه اي برخوردار است. هرگاه آحاد شهروندان يا لايه هاي اجتماعي به حقوق انساني و قانوني خود آگاه باشند و براي تحقق آن ازشيوه هاي دموكراتيك مثل تشكيل ان.جي.اُ، كمپين ، برگزاري تظاهرات ، ميتينگ ، تحصن و اعتصابات بهره ببرند. هيچ قدرتي قادر به جلو گيري از آنها نخواهد بود. دراين زمينه آموزش و آشنايي به حقوق اجتماعي و قوانين داخلي و بين المللي ازاهميت زيادي برخورداراست.

10- كمك به لايه هاي گوناگون جامعه براي تشكيل سنديكا ، اتحاديه و سازمان هاي صنفي . علاوه براين كه آحاد شهروندان داراي حقوقي هستند كه در صورت شناخت آن مطالبه اش خواهند كرد هريك از صنوف داراي حقوق مشترك صنفي اند. مثلاً فرهنگيان ، كارگران ، پرستاران ، بازنشستگان ، مدرسان ، دانشجويان ، توليدگران و ساير شهروندان كه به ماهيت صنفي خود گردهم آمده اند بايد بتوانند اين حقوق را بشناسند وآن را مطالبه كنند. بدون ترديد براي رسيدن به اين هدف نياز است تا متناسب با خواسته هاي صنفي تشكل هايي داشته باشند . سرسختي حكومت در مقابل اين خواست قانوني بيانگراين است كه ديكتاتوري ، يكه تازي ، استعمار و بهره كشي وقتي ممكن خواهد بود كه هيچ تشكيلات صنفي قدرتمندي وجود نداشته باشد.

11- براي دستيابي به تشكل هاي صنفي درحوزه هاي گوناگون نيازمند به بسيج نيروها يابه وجود آوردن جنبش هاي اجتماعي درآن زمينه خاص است . زيرا اين جنبش ها به عنوان نيروي فشار عمل مي كنند و حكومت را وادار به عقب نشيني خواهند كرد.جنبش هاي اجتماعي ازهمين رهگذرقابل بررسي اند اين جنبش ها حكومتگران را وا مي دارند تا قدم به قدم عقب نشيني كرده و اصناف گوناگون بتوانند تشكل هاي مورد نظررا به وجود بياورند واجازه ندهند حقوق مدني و اجتماعي آنان از سوي حكومت پايمال شود . براي مثال هرگاه تشكل هاي قدرتمند كارگري و جود داشته باشد ، كارگران قادر خواهند بود از همين طريق حقوق صنفي مثل قانون كار ، حق دستمزد ، بيمه هاي اجتماعي ، ازكارافتادگي و حقوق ديگررا مطالبه كنند . دراين حوزه جنبش هاي اجتماعي بستر ساز تشكل هاي صنفي خواهد بود.

12- تأمين حقوق اجتماعي به تشكيل «ان.جي. اُ»ها و تشكل هاي صنفي براي به كارگيري در يك حوزه خاص ، محدود نخواهد شد. بلكه تشكل هاي حقوق بشري به مثابه حمايت كنندگان از شهروندان بي پناه درمقابل تجاوزات حكومت غيردمكراتيك نقش مهمي دارند. تشكل هاي حقوق بشري اگر چه شهروندان رابراي آشنايي به حقوق قانوني آموزش مي دهند اما همزمان به عنوان «آوانگارد» در حوزه هاي گوناگون صنفي يا فراصنفي عمل خواهند كرد. براي مثال دردفاع از حقوق زندانيان به ويژه زندانيان عقيدتي و سياسي يا دفاع ازحقوق روزنامه نگاران و كوشندگان سياسي نقش تشكل هاي مدافع حقوق بشر بسيار مهم است. براي اين كه همواره دربين لايه هاي گوناگون جامعه افرادي هستند كه بيش ازديگران براي دفاع ازحقوق آحاد شهروندان تلاش كرده و باقدرت حاكم درگيرمي شوند. تشكل هاي مدافع حقوق بشر بايد ازاين افراد يا تشكل هاي پيشرو درمقابل قانون شكنان حكومتي دفاع نمايند.

13- عوامل و نهادهاي فعال در جنبش دموكراسي خواهي به «ان.جي. اُ» ها، سنديكا هاي صنفي ، انجمن هاي مدافع حقوق بشر و جنبش هاي اجتماعي محدود نخواهند شد. اين نهادهاي مدني به وجود آورندگان بدنه ي جامعه ي مدني هستند اما مبارزه براي دموكراسي به آن منحصرنخواهد شد. به بيان ديگر هرگاه افراد يا سازمان هايي وجود داشته باشند كه در حوزه هاي گوناگون شهروندان رابراي آشنايي به حقوق فردي ، صنفي و اجتماعي شان آموزش بدهند و يا مطالبات آنها را ازطريق يك سازو كار و كادرتشكيلاتي نمايندگي نمايند و تلاش كنند آنها را حول اهداف اجتماعي وصنفي معين گرد هم آورند ، فرايند طبيعي و منطقي جامعه مدني طي شده است. جامعه مدني اگراين گونه شكل بگيرد از هم گسيختن آ ن توسط قدرت حاكم ممكن نخواهد بود. ضمن اين كه رفتار حكومت ازطريق اين جامعه شكل يافته كنترل مي شود اما جامعه مدني بدون حضور احزاب و سازمان هاي قدرتمند تكميل نمي شود.

احزاب تكميل كننده ي جنبش ها و تشكل ها ي صنفي و حقوق بشري اند. حتي اگر به لحاظ سخت افزاري جامعه ي مدني شكل بگيرد، احزاب براي دموكراسي يك ضرورت انكار ناپذيرند.ازآن روي كه اين احزاب و سازمان هاي سياسي اند كه حقوق اساسي صرف نظراز هرنوع عقيده ، جنسيت ، قوميت و صنف و طبقه را پيگيري مي كنند. دغدغه ي اصلي احزاب آزادي ، عدالت ، دخالت درسرنوشت و تشكيل دولت است. احزاب مبارزان قدرتمند ي هستند كه حريف هاي اصلي حكومت ها ي استبدادي و يا قدرت ها ي متجاوز به حقوق شهروندان به حساب مي آيند . احزاب اصولاً فراي مطالبات طبقاتي و صنفي درپي برنامه هاي كلان سياسي اند.

14- در وضعيت موجود درايران تاحدودي بدنه ي جامعه مدني شكل گرفته است . يعني تعداد زيادي« ان . جي. اُ»، اتحاديه ، سنديكا و تشكل هاي مدافع حقوق شهروندان به وجود آمده است. همچنين جنبش هاي فعال اجتماعي هرروزبرفعاليت هاي خود مي افزايند و حكومت را به عقب نشيني وادار مي كنند. ضمن آنكه احزابي وجود دارند كه اگر چه از سوي حكومت به عنوان احزاب غير خودي يا غيرقانوني معرفي نشده اند اما اين احزاب به مبارزات خود براي رسيدن به دموكراسي و حاكميت ملي تلاش كرده اند. اين احزاب همچنين كوشيده اند پشتوانه هاي خوبي براي جنبش هاي فعال اجتماعي و تشكل هاي صنفي و« ان.جي . اُ» ها باشند.يكي از ضرورتهاي قطعي مبارزات درشرايط فعلي همبستگي بيشتر بين اين احزاب با تشكل هاي صنفي و رهبران جنبش هاي فعال اجتماعي است.

ازديگرسو احزاب اصلاح طلب كه از سوي حاكميت مذهبي و ديكتاتوري حاكم به عنوان احزاب خودي يا قانوني شناخته مي شوند اين امكان عملي را دارند كه با استفاده از برخي امكانات موجود به نحوي در قدرت شريك شده و با به براه انداختن يك نوع چالش درون حكومتي ناخواسته را ه را بردموكراسي خواهان واقعي هموار سازند .احزاب سكولار و غير خودي بدون اينكه مرزبندي خود با احزاب خودي و غير سكولار را برهم بزنند ويا دست به عملي بزنند كه نتيجه ي آن مشروعيت بخشي به ديكتاتوري مذهبي باشد. نتيجه ي بخشي از فعاليت هاي احزاب خودي يا اصلاح طلب را به نفع جنبش دموكراسي خواهي مي دانند به همين دليل استراتژي جنبش دموكراسي خواهي اين است كه ضمن حفظ استراتژي تغييير دموكراتيك رژيم و تاكيد برتحريم هرنوع فعاليتي كه به نحوي ولو غير مستقيم مشروعيت دهي به حكومت مذهبي رادرپي داشته باشد، ازپيروزي اصلاح طلبان استقبال كند . خواسته هميشگي جنبش دموكراسي خواهي درباره ي رفراندوم هاي كنترل شده ي رژيم كه تحت عنوان انتخابات و تقريباً هرسال يك بار صورت مي گيرد ، اين است تحريم وحضورحداقلي اما پيروزي اصلاح طلبان، اين استراتژي ضمن اينكه مانع ازاين مي شود كه توده ها پشت سررژيم قرار بگيرند ازديگر سو از فرصت حداقلي به وجود آمده براي نفوذ بخشي از اصلاح طلبان در قدرت استفاده مي شود. بايد پذيرفت فرصت 8 ساله دوران حاكميت اصلاح طلبان اگرچه هزينه زيادي برجنبش تحميل كرد اما همزمان شرايط مناسبي براي تشكيل «ان.جي.اُ»ها وساير نهادهاي مدني رانيزبه وجود آورد. پس اگر چه جنبش همبستگي حضوراصلاح طلبان درسامان رهبري خود را نمي پذيرد اما ازوجود آنها براي جلوگيري از يك دست شدن قدرت را مغتنم شمرده و درپاره اي ازفعاليت ها به صورت تاكتيكي با آنان تعامل مثبت اما مشروط خواهد داشت.

15- براي رسيدن به يك همبستگي عيني و منطقي لازم است انديشه ي همبستگي از درون ساختار جامعه ي مدني با لحاظ اجزا و بخش ها ، پايه ها و ارگانيزم آن تراوش كند . نمايندگان «ان.جي.اُ» ها ، سنديكا ها ، جنبشها و احزاب گوناگون به شكلي درون زا و منطقي به ضرورت يك نوع همبستگي معطوف به دموكراسي ، حقوق بشر ، عدالت خواهي و سكولاريزم برسند. واين فرايند البته فرع براين است كه جامعه ي مدني با اركان فوق الاشاره شكل گرفته باشد. ايراد اصولي اين است كه حكومت هاي ديكتاتوري ازشكل گيري منطقي اركان جامعه ي مدني جلوگيري مي كنند و حكومت مذهبي حاكم برايران ازاين قاعده مستثنا نيست . همين امربهانه به دست اپوزيسيون غيردموكرات مي دهد تا با بيان اقدامات غيرموجه حكومت به جامعه بقبولاند كه تنها راه رسيدن به دموكراسي سرنگوني از هرراه است. اما پاسخ ما براي اين وضعيت ازراه حل سرنگوني طلبان غيردموكرات متفاوت است. ما براين باوريم كه اگر چه حكومت ديكتاتوري مذهبي ازشكل گيري جامعه ي مدني جلوگيري كرده است اما به دليل اين كه تلاش براي رسيدن به حقوق مدني به صورت يك امر نسبتاً عمومي در آمده است حكومت عملاً منفعل شده است . بنابراين اقدامات سركوبگرانه ي حكومت براي جلوگيري از تشكيل جامعه مدني با عطف به اركان و كليت آن نبايد زمينه ساز براي كساني باشد كه صرفاً به سرنگوني و جابه جايي درقدرت سياسي مي انديشند. جامعه مدني اعم ازاين كه يك دولت غيردموكراتيك برسركار باشد يا حتي حكومتي دموكراتيك برسركاربيايد مي بايست فرصت اين را داشته باشد تا خود را شكل بدهد تا هنگاميكه اين جامعه شكل نگيرد هيچ نوع دموكراسي پايدارنخواهد بود. درعين حال انديشه ي همبستگي مي بايست از رهگذر همين وضعيت نيم بند جامعه مدني به وجود بيايد. احزاب ، سنديكاها،جنبش ها و«ان.جي.اُ»ها به مروربه اين نتيجه برسند كه ازراه همبستگي ملي خواسته هاي آنان نيز بهتر تأمين خواهد شد. اين پروسه ازراه تغيير رژيم تكميل مي شود. ما ازاين نوع همبستگي به «همبستگي درون زا و معطوف به دموكراسي و حقوق بشر » ياد مي كنيم . مدافع اين نوع ازهمبستگي هستيم و براي آن تلاش خواهيم كرد. نيروهاي اپوزيسيون دموكرات به ويژه ازبرون مرز مي توانند امكانات خود را براي تقويت اين نوع از همبستگي بسيج كنند. نه اينكه بخواهند مدل مورد نظر خود را برجنبش درون تحميل كنند.همبستگي درون زا و معطوف به دموكراسي دريك بستر منطقي شكل مي گيرد و رشد آن متناسب با رشد جامعه ي مدني وميزان رشد يافتگي احزاب و اپوزيسيون دموكرات است. اگر اين نوع ازهمبستگي پذيرفته شودهماهنگي وتعامل بسيارخوبي بين آزاديخواهان دردرون وبرون مرزبه وجود مي آيد. زيرا مساعي همگان براي تقويت بنيان هاي دموكراتيك خواهد بود.

دموكراسي خواهان و طرفداران انديشه ي تغيير دموكراتيك رژيم پابه پاي رشد جامعه مدني مي توانند نيروهاي خود را براي تقويت مبارزات درون و حمايت از جنبش هاي اجتماعي قرار بدهند. اين كار از طريق تشكيل «پيك هاي همبستگي » راحت تر به جلو خواهد رفت. پيك هاي همبستگي عبارتند از: هسته ها و كميته هاي چند نفره كه به موازات هم وبه شكل افقي تشكيل مي شود تا ارتباط مبارزين و جنبش هاي اجتماعي را تسهيل كرده و انديشه ي همبستگي معطوف به دموكراسي ، عدالت و حقوق بشر را تكثير نمايد. اي بسا چنين پيك هايي در قالب كميته ، كانون ، جبهه و يا حتي توسط چند نفر به وجود بيايد. مهم اين است كه پيك هاي همبستگي داراي «پلات فرم» مشخص بوده و براصل همبستگي تاكيد داشته باشند. تشكيل جلسات بين فعالين جنبش ، بين احزاب ، بين مبارزين درسطوح گوناگون وازداخل و خارج درراستاي اقدامات «پيك هاي همبستگي » است كه بدون اين كه بخواهند هژموني فرد يا گروه خاص را برجنبش همبستگي حاكم كنند،زمينه هاي عيني جنبش را فراهم مي كنند. اگر براي هماهنگ كردن «پيك هاي همبستگي »، «كارگاه هاي همبستگي» به منظور انجام بحث و گفتگو و نزديك كردن ديدگاه ها ي متفاوت به وجود آيد ، فرايند همبستگي سريع تر طي خواهد شد. مضمون حركت و كوشش «پيك هاي همبستگي » نبايد از مسير جنبش دموكراسي خواهي جداباشد. اين پيك ها مي بايست ازدرون جنبش به وجود بيايند. در وضعيت محلي ، «پيك هاي همبستگي » به عنوان كانون هاي فعال براي ايجاد ارتباط بين تشكل ها ، احزاب و جنبش هاي دموكراسي خواه ، مي توانند چند اقدام مهم را انجام بدهند. سعي آنها براين باشد كه برمخرج مشترك همه ي دموكراسي خواهان تاكيد كرده واز هرنوع خرده گفتمان مثل جنسيت گرايي،قوميت گرايي، طرفداري از مدل حكومت آينده يا حتي گفتمان ليبرال دموكراسي يا سوسيال دموكراسي پرهيز كنند . بايد گفتمان ملي جانشين خرده گفتمان ها بشود. از هويت حزبي و فردي به نفع هويت جمعي تا آنجا كه به شركت در جنبش همبستگي مربوط مي شود ، صرفنظركنند و اين اقدام علاوه براين كه موجب نزديك ترشدن ديدگاه ها به همديگرخواهد شد از تأثيرتخريب رژيم واپوزيسيون غيردموكرات مي كاهد . فراموش نكنيم كه همبستگي درون زا و معطوف به دموكراسي و حقوق بشرداراي دو دشمن قدرتمند يعني رژيم و اپوزيسيون غيردموكرات است. بايد تقويت مبارزات محورهمه ي تلاش هاي «پيك هاي همبستگي » قراربگيرد.اين كارازراه تلاش براي آزادي كليه زندانيان سياسي، تقويت فعاليت هاي حقوق بشري و تلاش براي بردن پرونده ي نقض سيستماتيك حقوق بشرازسوي رژيم به شوراي امنيت سازمان ملل به منظوراعمال تحريمهاي هوشمند عليه رژيم، حمايت از خواسته هاي جنبش هاي فعال اجتماعي از جمله زنان ، اقوام، دانشجويان ، فرهنگيان و كارگران صورت خواهد گرفت.

درهمه ي اين زمينه ها «اپوزيسيون دموكرات» مي تواند پا به پاي مبارزين وآزاديخواهان درون مرزتلاش كند و زمينه هاي همبستگي درون زا را فراهم سازند .راه مبارزه مشخص است و برنامه هاي آن نيز قابل تدوين مي باشد. كسانيكه ازپيش نوع خاص ازحكومت را درنظردارند ويا براي كسب قدرت ويا براي اينكه رهبريا رييس جمهوري ويا شاه و نخست وزيرشوند ، مبارزه مي كنند حق ندارند مدل هاي مورد نظر خود را به جنبش همبستگي معطوف به دموكراسي و حقوق بشرتحميل كنند.

همچنين اصلاح طلبان عملاً نمي توانند دراين جنبش حضورداشته باشند . بدين جهت كه آنان به اصول دموكراسي و سكولاريزم پايبندي ندارند و به نحوي در جهت تقويت نوعي از حكومت مذهبي تلاش مي كنند. البته تمام احزاب ، سازمانها و شخصيت هاي دموكرات حق دارند برنامه هاي سياسي و حزبي خود را براي ايران پس از رهايي و پيروزي را درنظرداشته باشند اما براي دموكراسي خواهان اولويت در همبستگي و تقويت مبارزات اصولي و رهايي بخش است . ازآنجا كه دموكراسي خواهان به لحاظ برنامه هاي سياسي آينده ، داراي اختلافات فرواني هستند ، تنها راه همبستگي توافق بربرنامه اي است كه صرفاً برتقويت مبارزات ملي و جنبش هاي اجتماعي تاكيد مي كند.

دريك دهه ي گذشته جنبش دموكراسي خواهي ملت ايران عملاً گام هاي بزرگي به سمت آزادي ، دموكراسي ، سكولاريزم و حقوق بشر برداشته است. اين جنبش همچنان اثبات كرده كه صلاحيت رهبري خواسته هاي ملي را دارد. اپوزيسيون دموكرات نيزعملاً اثبات كرده است كه خواهان تقويت اين جنبش است. درشرايط فعلي اپوزيسيون دموكرات بايد مراقب باشد اپوزيسيون غير دموكرات نخواهد به بهانه ي بسيج نيروها براي براندازي عملاً حركت هاي پوپوليستي را جايگزين جنبش دموكراسي خواهي كند. زيرا جنبش درون تحت هيچ شرايطي تسليم افراد قدرت طلب وپوپوليست نخواهد شد. براي تقويت دموكراسي وحقوق بشر مي بايست مسير طي شده را تقويت كرد. نه اينكه آن را دور زد يا ازفرازآن پريد. «پلات فرم » همبستگي معطوف به دموكراسي و حقوق بشر ، سكولاريزم و عدالت خواهي راه تقويت جنبش براي تغيير رژيم و رسيدن به آزادي را روشن مي كند درعين حال اكيداً در انتظارديدگاه هاي متفاوت هستيم. بايد اذعان نمود انديشه همبستگي درون زا و معطوف به دموكراسي و حقوق بشربرنامه اي براي شرايط عادي است. هرگاه كشور در شرايط جنگ و بحران ناشي از آن قراربگيرد، قطعاً انديشه ي دموكراسي خواهي وحقوق بشرراباخود خواهد بلعيد. پيشا پيش اين نظريه، طرفداران براندازي را به حمايت از تغييرات گام به گام و دموكراتيك يا انقلاب نرم فراخوانده است. به طرفداران براندازي حق مي دهيم اين مدل مبارزاتي رابرنتابند و برمدل خود پافشاري كنند اما اين انتظارهست كه اين بحث ضمن مرزبندي بين دو ديدگاه اكيدا، دو طرف را به يك ديالكتيك تئوريك و حتي عيني وادارد.

13 آبان ماه 1386 خورشيدي/ايران/ تهران