پیام دانشجو:جنبش دانشجویی در دانشگاه شیراز خروشید.ان ها که باور ندارند باور کنند. ان ها که نا امید شده بودند امید وار شوند. ان ها که ترسیده بودند از خانه به در شوند. ان ها که رادیکال و پوپولیستمان می خواندند یاد بگیرند. ان ها که تز اصلاحات از درون را تجویز می کردند پند بگیرند. ان ها که دشنه تیز کردند غلاف کنند. ان ها که سرکوب کردند از غصه بمیرند. بار دیگر جنبش دانشجویی پیشتاز شد. بار دیگر دانشجو خروشید. روح زمان بر امد. سکوت ملت شکست. سرکوب و تحمیل زور و فقر بر خلاف خواست دیکتاتور اثر گذاشت. درود بر دانشجو. درود بر ازاد زنان و ازاد مردان. درود بر سوسیالیست. درود بر لیبرالیست. درود بر کرد . درود بر بلوچ. درود بر تحکیمی. درود بر برابری طلب. درود بر کارگر. درود بر زنان و درود بر دموکراسی خواهان. درود بر همه ی کسانی که از ظلم حکومت دینی به فغان امده اند. درود بر سه دانشجوی شهید. قند چی و بزرگ نیا و شریعت رضوی. درود بر ۱۸ تیر. درود بر اکبر محمدی و عزت ابراهیم نژاد و درود بر بهروز جاوید تهرانی و درود بر جبهه ی متحد دانشجویی وارث ۱۸ تیر . درود بر جبهه ی بزرگ سکولار و خواهان تغییر رژیم خود کامه.گزارش زیر را بخوانید تا باور کنید. انگار ۱۶ اذر را هوای دگر امد:
تجمع بزرگ دانشجویان دانشگاه شیراز با جمعیتی بالغ بر 2500 نفر برگزار شد:
بنا به فراخوان فعالان دانشجویی دانشگاه شیراز، درروزدوشنبه(18 آذر) تجمع پرشور دانشجویان این دانشگاه با جمعیتی بالغ بر 2500 نفر و در پردیس ارم برگزار گردید. در ابتدای این تجمع نیروهای حراست با حمله به دانشجویان قصد داشتند، سیستم صوتی و دستگاههای آمپلی فایر را مصادره کنند که با واکنش شدید دانشجویان مواجه شدند. نیروهای حراست که مشخص بود از بیرون دانشگاه آورده شده بودند، چند تن از دانشجویان را مضروب کردند و یکی از سه پایههای باندهای سیستم صوتی را دزدیدند. در این هنگام دانشجویان یکصدا فریاد میزدند که «پینوشه، پینوشه؛ ایران شیلی نمیشه، 18 آذر ما، 18 تیر میشه» و «حراست، حراست، خجالت خجالت». یکی از دانشجویان اعلام کرد که اگر یک مو از سر یکی از دانشجویان دانشگاه کم شود، حادثهای نظیر 18 تیر به وجود خواهند آورد.
پس از این که نیروهای حراست موفق نشدند، سیستم صوتی دانشجویان را از کار بیندازند. دانشجویان در میدان پردیس حلقه زدند و سرود «یاردبستانی من» و نیز «حرکت از این بیش شتابان کنید» را خواندند. پلاکاردهایی در دست دانشجویان بود که روی آنها نوشته شده بود: «دانشگاه پادگان نیست»، «روشن از ایمان به طلوعی غریب، چوبهی اعدام چراغان کنید»، «نه به جنگ، نه به استبداد»، «آزادی دانشگاه، آزادی جامعه»، «گر تیر و فتنه بارد، جنبش ادامه دارد»، «Live free or die»، «دانشگاه آخرین سنگر آزادی»، «دانشگاه زنده است» و...
این مراسم که با عنوان «آزادی دانشگاه، آزادی جامعه» راس ساعت 11:30 آغاز شده بود، پس از شعار دادن و سرودخوانی وارد فاز تریبون آزاد شد. اولین دانشجو از برخورد حراست دانشگاه و حمله به دانشجویان به شدت انتقاد کرد و گفت: «حاکمیت سعی دارد روز دانشجو را نیز حکومتی کند. و به این ترتیب هرگونه مخالفت را از جنبش دانشجویی حذف کرد». نفر بعدی نسبت به سیاستهای دولت احمدینژاد به شدت انتقاد کرد و صحبتهای خود را به سیاستهای اقتصادی و نیز برخورد سرکوبگرانه این دولت با فعالان دانشجویی و مدنی اختصاص داد.
یکی دیگر از دانشجویان در مورد جنبش دانشجویی و شرایط آن صحبت کرد و گفت جنبش دانشجویی جنبشی آوانگارد و رادیکال است. وی گفت: «آوانگارد کیست؟ ما آوانگاردیم. من یک آوانگارد هستم. آوانگارد، یعنی گاردِ بیحفاظ و بیپوشش، کسی که بدون هیچ سپری در برابر ظلم و ستم میایستد و مبارزه میکند، در برابر تندر میایستد، خانه را روشن میکند و میمیرد... اگر آوانگاردیسم و رادیکالیسم تبهکاری است، من به شخصه به این تبهکاری معترفم.» وی همچنین به دخالتهای وزارت اطلاعات در امور دانشگاهها و نیز به نهاد شورای عالی انقلاب فرهنگی به شدت اعتراض کرد. از جمله موارد دیگری که این دانشجو به آن پرداخت، بازداشت فلهای دانشجویان در 13 آذر 86 و نیز تابستان 87 بود. وی همچنین به بازداشت و حکم فرزاد کمانگر و دیگر معلمان دربند به شدت اعتراض کرد و خواستار لغو فوری احکام همهی فعالان سیاسی و مدنی شد. این فعال دانشجویی که به شدت از طرف دانشجویان تشویق میشد، اعلام کرد که «مواردی که ما به آن اعتراض داریم لیستی از خواستههای ما نیست که بخواهیم ملتمسانه آنها را از حاکمیت طلب کنیم، بلکه بر سر آنها مبارزه میکنیم و تا پیروزی کامل از پای نخواهیم نشست.»
یکی دیگر از دانشجویان گفت: «بحث امروز من در مورد چماق است. یکی از چماقها کارپرور معاون دانشجویی دانشگاه شیراز است. دیگری همین حراست دانشگاه شیراز است که آشکارا به دانشجویان حمله میکند. چماق دیگر وزارت اطلاعات و قوه قضاییه است.»
دانشجویی دیگر در سخنان خود گفت: «بنده انتقاد از احمدینژاد و دولت را به رانندههای تاکسی میسپارم. علت سرکوبهای موجود در جامعه، غیر مردمی بودن نظام حاکم است که سعی در کنترل تمام اجزای جامعه دارد.» وی انتصابی بودن مدیران دانشگاهها را به شدت مورد اعتراض قرار داد و خواستار برکناری کارپرور معاون دانشجویی و ریاست کمیتهی انضباطی شد.
یکی دیگر از فعالان دانشجویی صحبتهای خود را به رهبری اختصاص داد. این دانشجو که از دانشجویان معتقد به روشنفکری دینی بود، گفت: «ما قرار بود نظرسنجی در مورد سطح محبوبیت رهبری در دانشگاه انجام دهیم. هر جور سوال طرح کردیم با آن مخالفت شد و گفته شد که سوالهای شما علمی نیست. این مطلب در نشریه ما به چاپ رسید و در نهایت بنده بدون احضار به کمیتهی انضباطی، به یک ترم محرومیت از تحصیل محروم شدم. من یک سوال دارم. اگر رهبری دیکتاتور نیست چرا نباید در مورد وی نظرسنجی شود؟ رهبر من علی است. اگر رهبری پیرو علی است، چرا در سفر وی به استان فارس این همه ریخت و پاش و تجملات وجود داشت؟ من برادرم شهید شده است. من اعلام میکنم که برادرم در راه خامنهای شهید نشده است و در راه آزادی و وطناش جان خود را داده است.» این دانشجو که سیاستهای رهبری را به شدت مورد انتقاد قرار داد، در دفعات متعدد توسط دانشجویان تشویق شد. وی در نهایت که از هیچکس و هیچ چیز نمیترسد و حقیقت را در هر حال خواهد گفت.
پس از صحبت این دانشجو یکی از دانشجویان اعلام کرد که فعالان دانشجویی دانشگاه شیراز از تمام کسانی که به دلیل فعالیتهای دانشجویی به کمیته انضباطی احضار شدهاند، قاطعانه حمایت خواهند کرد. وی از جمله به مورد «یاسر رحمانی» که اخیرا به کمیته انضباطی مرکزی احضار شده است، اشاره کرد و گفت: «در صورتی که کوچکترین برخوردی با وی صورت گیرد، دانشجویان اعتراضات گستردهای را سازمان خواهند داد»
دانشجویی دیگر در مورد قتلهای زنجیرهای صحبت کرد و گفت که این قتل عامها لکهی ننگی است که هیچگاه از دامن حاکمیت پاک نمیشود. وی سران ارشد نظام را مسئول این قتلها خواند و گفت حتی مجلس نیز نتوانست آنها را جهت ادای توضیحات احضار کند.
یکی از دختران دانشجو هم در مورد حقوق زنان صحبت کرد و خواستار برابری جنسیتی شد.
در پایان مراسم تریبون آزاد که تا ساعت 16:30 به طول انجامیده بود، یکی از دانشجویان که از طرف برگزارکنندگان این مراسم سخن میگفت، اعلام کرد:« از دیروز تا کنون عدهی کثیری از دانشجویان به حراست دانشگاه احضار شدهاند و به آنها گفته شده که دانشگاه شمشیر را از رو بسته است. ما نیز اعلام میکنیم که شمشیرمان را از رو بستهایم. اگر یک نفر از دانشجویان به کمیتهی انضباطی احضار شود، باز ما تجمع برپا میکنیم. به خاطر تحصن آذرماه سال گذشته ما را به کمیتهی انضباطی احضار کردهاند، ساکت نشدیم. در جریان تحصن یازده روز احضار شدیم باز ساکت نشدیم، بلکه رادیکالتر هم شدیم. آنقدر احضار کنند تا ما نبرد مسلحانه پیش بگیریم.» وی همچنین گفت: «از این به بعد جواب هر احضار با یک تحصن داده خواهد شد و فعالان دانشجویی دانشگاه شیراز نه تنها در مسایل دانشگاه شیراز، بلکه در مسایل دیگر دانشگاهها نیز دخالت خواهند کرد.»
دانشجویان در پایان این مراسم دور میدان پردیس با سرود «حرکت از این بیش شتابان کنید» رژه رفتند و همچنین سرود « لا لا دیگه بسه گل لاله» نیز پخش شد.
در نهایت دانشجویان با شعار دادن مراسم را به پایان رساندند.
لازم به ذکر است که پس از اتمام این مراسم، عدهای از بسیجیان در مسجد دانشگاه جمع شدند و گفتند: « این دانشجویان به رهبری توهین کردهاند و اگر ریاست دانشگاه نمیتواند با آنها برخورد کند باید استعفا دهد و ما به صورت کفنپوش با آنها برخورد میکنیم.»
لازم به ذکر است، مراسم ذکر شده توسط ائتلاف فعالان دانشجویی دانشگاه شیراز برگزار شده بود و دیگر دانشگاههای شیراز در برگزاری این مراسم نقشی نداشتند. لذا اخباری که در بعضی از سایتها مبنی بر برگزاری مراسم توسط «دانشجویان سوسیالیست دانشگاههای سراسر کشور» درج شده است، کذب محض میباشد. «دانشجویان سوسیالیست دانشگاههای سراسر کشور» در بین فعالین دانشجویی دانشگاه شیراز حتی یک عضو هم ندارند و این خبر قویا تکذیب میشود.
دوشنبه شب، بعضی از فعالین دانشجویی دانشگاه شیراز اعلام کردند که اگر لازم باشد، بیانیه خود را در این مورد صادر میکنند.
بنا به فراخوان فعالان دانشجویی دانشگاه شیراز، درروزدوشنبه(18 آذر) تجمع پرشور دانشجویان این دانشگاه با جمعیتی بالغ بر 2500 نفر و در پردیس ارم برگزار گردید. در ابتدای این تجمع نیروهای حراست با حمله به دانشجویان قصد داشتند، سیستم صوتی و دستگاههای آمپلی فایر را مصادره کنند که با واکنش شدید دانشجویان مواجه شدند. نیروهای حراست که مشخص بود از بیرون دانشگاه آورده شده بودند، چند تن از دانشجویان را مضروب کردند و یکی از سه پایههای باندهای سیستم صوتی را دزدیدند. در این هنگام دانشجویان یکصدا فریاد میزدند که «پینوشه، پینوشه؛ ایران شیلی نمیشه، 18 آذر ما، 18 تیر میشه» و «حراست، حراست، خجالت خجالت». یکی از دانشجویان اعلام کرد که اگر یک مو از سر یکی از دانشجویان دانشگاه کم شود، حادثهای نظیر 18 تیر به وجود خواهند آورد.
پس از این که نیروهای حراست موفق نشدند، سیستم صوتی دانشجویان را از کار بیندازند. دانشجویان در میدان پردیس حلقه زدند و سرود «یاردبستانی من» و نیز «حرکت از این بیش شتابان کنید» را خواندند. پلاکاردهایی در دست دانشجویان بود که روی آنها نوشته شده بود: «دانشگاه پادگان نیست»، «روشن از ایمان به طلوعی غریب، چوبهی اعدام چراغان کنید»، «نه به جنگ، نه به استبداد»، «آزادی دانشگاه، آزادی جامعه»، «گر تیر و فتنه بارد، جنبش ادامه دارد»، «Live free or die»، «دانشگاه آخرین سنگر آزادی»، «دانشگاه زنده است» و...
این مراسم که با عنوان «آزادی دانشگاه، آزادی جامعه» راس ساعت 11:30 آغاز شده بود، پس از شعار دادن و سرودخوانی وارد فاز تریبون آزاد شد. اولین دانشجو از برخورد حراست دانشگاه و حمله به دانشجویان به شدت انتقاد کرد و گفت: «حاکمیت سعی دارد روز دانشجو را نیز حکومتی کند. و به این ترتیب هرگونه مخالفت را از جنبش دانشجویی حذف کرد». نفر بعدی نسبت به سیاستهای دولت احمدینژاد به شدت انتقاد کرد و صحبتهای خود را به سیاستهای اقتصادی و نیز برخورد سرکوبگرانه این دولت با فعالان دانشجویی و مدنی اختصاص داد.
یکی دیگر از دانشجویان در مورد جنبش دانشجویی و شرایط آن صحبت کرد و گفت جنبش دانشجویی جنبشی آوانگارد و رادیکال است. وی گفت: «آوانگارد کیست؟ ما آوانگاردیم. من یک آوانگارد هستم. آوانگارد، یعنی گاردِ بیحفاظ و بیپوشش، کسی که بدون هیچ سپری در برابر ظلم و ستم میایستد و مبارزه میکند، در برابر تندر میایستد، خانه را روشن میکند و میمیرد... اگر آوانگاردیسم و رادیکالیسم تبهکاری است، من به شخصه به این تبهکاری معترفم.» وی همچنین به دخالتهای وزارت اطلاعات در امور دانشگاهها و نیز به نهاد شورای عالی انقلاب فرهنگی به شدت اعتراض کرد. از جمله موارد دیگری که این دانشجو به آن پرداخت، بازداشت فلهای دانشجویان در 13 آذر 86 و نیز تابستان 87 بود. وی همچنین به بازداشت و حکم فرزاد کمانگر و دیگر معلمان دربند به شدت اعتراض کرد و خواستار لغو فوری احکام همهی فعالان سیاسی و مدنی شد. این فعال دانشجویی که به شدت از طرف دانشجویان تشویق میشد، اعلام کرد که «مواردی که ما به آن اعتراض داریم لیستی از خواستههای ما نیست که بخواهیم ملتمسانه آنها را از حاکمیت طلب کنیم، بلکه بر سر آنها مبارزه میکنیم و تا پیروزی کامل از پای نخواهیم نشست.»
یکی دیگر از دانشجویان گفت: «بحث امروز من در مورد چماق است. یکی از چماقها کارپرور معاون دانشجویی دانشگاه شیراز است. دیگری همین حراست دانشگاه شیراز است که آشکارا به دانشجویان حمله میکند. چماق دیگر وزارت اطلاعات و قوه قضاییه است.»
دانشجویی دیگر در سخنان خود گفت: «بنده انتقاد از احمدینژاد و دولت را به رانندههای تاکسی میسپارم. علت سرکوبهای موجود در جامعه، غیر مردمی بودن نظام حاکم است که سعی در کنترل تمام اجزای جامعه دارد.» وی انتصابی بودن مدیران دانشگاهها را به شدت مورد اعتراض قرار داد و خواستار برکناری کارپرور معاون دانشجویی و ریاست کمیتهی انضباطی شد.
یکی دیگر از فعالان دانشجویی صحبتهای خود را به رهبری اختصاص داد. این دانشجو که از دانشجویان معتقد به روشنفکری دینی بود، گفت: «ما قرار بود نظرسنجی در مورد سطح محبوبیت رهبری در دانشگاه انجام دهیم. هر جور سوال طرح کردیم با آن مخالفت شد و گفته شد که سوالهای شما علمی نیست. این مطلب در نشریه ما به چاپ رسید و در نهایت بنده بدون احضار به کمیتهی انضباطی، به یک ترم محرومیت از تحصیل محروم شدم. من یک سوال دارم. اگر رهبری دیکتاتور نیست چرا نباید در مورد وی نظرسنجی شود؟ رهبر من علی است. اگر رهبری پیرو علی است، چرا در سفر وی به استان فارس این همه ریخت و پاش و تجملات وجود داشت؟ من برادرم شهید شده است. من اعلام میکنم که برادرم در راه خامنهای شهید نشده است و در راه آزادی و وطناش جان خود را داده است.» این دانشجو که سیاستهای رهبری را به شدت مورد انتقاد قرار داد، در دفعات متعدد توسط دانشجویان تشویق شد. وی در نهایت که از هیچکس و هیچ چیز نمیترسد و حقیقت را در هر حال خواهد گفت.
پس از صحبت این دانشجو یکی از دانشجویان اعلام کرد که فعالان دانشجویی دانشگاه شیراز از تمام کسانی که به دلیل فعالیتهای دانشجویی به کمیته انضباطی احضار شدهاند، قاطعانه حمایت خواهند کرد. وی از جمله به مورد «یاسر رحمانی» که اخیرا به کمیته انضباطی مرکزی احضار شده است، اشاره کرد و گفت: «در صورتی که کوچکترین برخوردی با وی صورت گیرد، دانشجویان اعتراضات گستردهای را سازمان خواهند داد»
دانشجویی دیگر در مورد قتلهای زنجیرهای صحبت کرد و گفت که این قتل عامها لکهی ننگی است که هیچگاه از دامن حاکمیت پاک نمیشود. وی سران ارشد نظام را مسئول این قتلها خواند و گفت حتی مجلس نیز نتوانست آنها را جهت ادای توضیحات احضار کند.
یکی از دختران دانشجو هم در مورد حقوق زنان صحبت کرد و خواستار برابری جنسیتی شد.
در پایان مراسم تریبون آزاد که تا ساعت 16:30 به طول انجامیده بود، یکی از دانشجویان که از طرف برگزارکنندگان این مراسم سخن میگفت، اعلام کرد:« از دیروز تا کنون عدهی کثیری از دانشجویان به حراست دانشگاه احضار شدهاند و به آنها گفته شده که دانشگاه شمشیر را از رو بسته است. ما نیز اعلام میکنیم که شمشیرمان را از رو بستهایم. اگر یک نفر از دانشجویان به کمیتهی انضباطی احضار شود، باز ما تجمع برپا میکنیم. به خاطر تحصن آذرماه سال گذشته ما را به کمیتهی انضباطی احضار کردهاند، ساکت نشدیم. در جریان تحصن یازده روز احضار شدیم باز ساکت نشدیم، بلکه رادیکالتر هم شدیم. آنقدر احضار کنند تا ما نبرد مسلحانه پیش بگیریم.» وی همچنین گفت: «از این به بعد جواب هر احضار با یک تحصن داده خواهد شد و فعالان دانشجویی دانشگاه شیراز نه تنها در مسایل دانشگاه شیراز، بلکه در مسایل دیگر دانشگاهها نیز دخالت خواهند کرد.»
دانشجویان در پایان این مراسم دور میدان پردیس با سرود «حرکت از این بیش شتابان کنید» رژه رفتند و همچنین سرود « لا لا دیگه بسه گل لاله» نیز پخش شد.
در نهایت دانشجویان با شعار دادن مراسم را به پایان رساندند.
لازم به ذکر است که پس از اتمام این مراسم، عدهای از بسیجیان در مسجد دانشگاه جمع شدند و گفتند: « این دانشجویان به رهبری توهین کردهاند و اگر ریاست دانشگاه نمیتواند با آنها برخورد کند باید استعفا دهد و ما به صورت کفنپوش با آنها برخورد میکنیم.»
لازم به ذکر است، مراسم ذکر شده توسط ائتلاف فعالان دانشجویی دانشگاه شیراز برگزار شده بود و دیگر دانشگاههای شیراز در برگزاری این مراسم نقشی نداشتند. لذا اخباری که در بعضی از سایتها مبنی بر برگزاری مراسم توسط «دانشجویان سوسیالیست دانشگاههای سراسر کشور» درج شده است، کذب محض میباشد. «دانشجویان سوسیالیست دانشگاههای سراسر کشور» در بین فعالین دانشجویی دانشگاه شیراز حتی یک عضو هم ندارند و این خبر قویا تکذیب میشود.
دوشنبه شب، بعضی از فعالین دانشجویی دانشگاه شیراز اعلام کردند که اگر لازم باشد، بیانیه خود را در این مورد صادر میکنند.
شانزده آذر روز ماست
درروز یکشنبه ۱۷ آذرماه ۸۷ تشکل دانشجویان اصلاح طلب با برگزاری مراسمی در امفی تئاتر دانشگاه و همچنین صدور بیانیه ای ضمن گرامیداشت روز دانشجو این روز گرامی داشت. این تشکل با پخش تیزری با مضمون جنبش های دانشجویی و فاجعه ۱۸ تیر و پخش فیلم اعتراض وهمچنین انتشار نشریه کویر اندیشه ویژه روز دانشجو، اعتراض خود را نسبت به وضع موجود در دانشگاه ها اعلام نمود. این بیانیه که پیش از پخش فیلم "اعتراض" در آمفی تئاتر دانشکده فنی دانشگاه در جمع انبوه دانشجویان قرائت و توزیع شد به این شرح است:
فصل پیوستن ما نزدیک است
درروز یکشنبه ۱۷ آذرماه ۸۷ تشکل دانشجویان اصلاح طلب با برگزاری مراسمی در امفی تئاتر دانشگاه و همچنین صدور بیانیه ای ضمن گرامیداشت روز دانشجو این روز گرامی داشت. این تشکل با پخش تیزری با مضمون جنبش های دانشجویی و فاجعه ۱۸ تیر و پخش فیلم اعتراض وهمچنین انتشار نشریه کویر اندیشه ویژه روز دانشجو، اعتراض خود را نسبت به وضع موجود در دانشگاه ها اعلام نمود. این بیانیه که پیش از پخش فیلم "اعتراض" در آمفی تئاتر دانشکده فنی دانشگاه در جمع انبوه دانشجویان قرائت و توزیع شد به این شرح است:
فصل پیوستن ما نزدیک است
باید آماده شویم
سفری در پیش است
باید از صحراهائی-همه خار
-باید از خارهائی-همه سنگ
-رود می بود و گذشت
باید آماده شویم... باید آماده شویم. . .
اینک 16آذری دیگر، عهد می بندیم که رادیکال تر از قبل ادامه خواهیم داد، دریغا که هر روز بی عمل تر از گذشته و سر در لاک خویش فرو رفته روزگار می گذرانیم و هر چه بیشتر می شویم مصداق این کلیشه که «هر چه پیش آید خوش آید»! این بیانیه ایست علیه تمامی چارچوب ها، علیه تمامی مسخ شدگان و علیه تمامی مستبدان.وضع موجود غیر قابل تحمل است، مناسبات موجود از وضع معیشتی گرفته تا اقتدار و دیکتاتوری حاکم بر دانشگاه ها، چنان ابعاد وسیعی به خود گرفته که آدمی ترجیح می دهد برای راحتی فکر و روان خویش هم که شده دست کم از ذکر فهرست این همه انباشت تهوع آور مصایب نا تمام، بپرهیزد. اندیشمندان اجتماعی برآنند که چنین وضعیتی به ایجاد انگیزه های وسیع در افکار عمومی برای به حرکت درآوردن موتور تحولات و تغییرات منجر خواهد شد؛ اما آیا براستی چنین است؟به 3 سالی که گذشت نگاه کنیم، واقعا دیگر چه اتفاقی باید می افتاد تا افکار عمومی مجاب شود که باید حرکتی را آغاز کرد؟ سرکوب های متعدد دانشجویان و محکومیت های بی دلیل آنان، اعمال فجیع ترین شکنجه ها بر روی ایشان، محرومیت از تحصیل و ستاره دار شدن، سرکوب جنبش کارگری، محکومیت رهبران جنبش کارگری به زندان های طولانی مدت، سرکوب جنبش زنان و صدور حکم های سنگین برای فعالان مدنی، بسته شدن مطبوعات، بازنشسته کردن اساتید دانشگاه، تورم فزاینده 30 درصدی، سرکوب های خیابانی گشت ارشاد و تجاوز به حقوق مدنی شهروندان، جدا سازی های جنسیتی گسترده از دانشگاه تا اماکن عمومی همچون پارک، ولخرجي بی حساب کتاب پول نفت و عدم پاسخ گویی دولت، بحران های متعدد بین المللی از تحریم ها گرفته تا قطعنامه های صادر شده علیه ایران، شکل گیری اجماع جهانی علیه ایران، نابودی صنایع داخلی و به خاک سیاه نشستن کشاورزان، روی کار آمدن وزرای بی لیاقت وعدم ثبات در ساختار دولت و تعویض متعدد وزرا، افزایش بی کاری، فحشا، خودکشی های اقتصادی و...می توان صدها صفحه در این باره نوشت و از لایه های پنهان فجایع ناشی از چنین اقداماتی پرده برداشت. اما چه سود؟ مگر کم نوشته شد در این سالها؟ باری، گویی واقعیت سنگین تر از آن چیزی است که تصور می کردیم:«وقتی جنایت بعد وسیعی پیدا کند، از نظرها پنهان می ماند. هنگامی که رنج ها تحمل ناپذیر شود آدمی دیگر فریادها را نمی شنود. انسانی را حقیر می کنند، انسانی را کتک می زنند، انسانی را گردن می زنند و با دیدن چنین صحنه هایی تنها از هوش می رویم. باری، گویی باید آن جمله معروف را چنین تغییر داد که: هر آنکس با هر آنچه سخت است برخورد کند دود می شود و به هوا می رود!»اکنون وضع چنین است. چگونه می توان با آن مقابله کرد؟ آیا راهی هست که مانع از بسته شدن چشم انسانها به روی فجایع شود؟ از کجا باید آغاز کرد؟ اگر این همه گواهی باشد بر این تئوری که «بدون به راه افتادن موتور کوچک، موتور بزرگ کاری نمی تواند بکند.» و حلقه ی مفقوده ی این انفعال، همچنان دانشگاه است، آنگاه باید از کلی گویی های آوانگاردیسم پرهیز کرد و مستقیما به سراغ تاکتیک ها رفت.ما وارثان سه دهه مقاومت های بی ثمر تشکیلاتی-حزبی، صنفی، پارلمانتاریستی، اصلاح طلبی و در نهایت پراکنده و نامستمر هستیم. از نخستین تجمع سیاسی زنان در روز جهانی زن در اسفند 57 گرفته تا 18 تیر 1378 چرا علی رغم کمیت قابل توجه معترضین، خواسته هایشان تحقق نیافته است؟اگر امروز در دانشگاه، اکثریت با دانشجویان سر به زیر و بی تفاوتی است که به مقررات شبه نظامی آکادمی تن داده اند و الگوی دانشجوی «نمونه» را پیش روی خود قرار داده اند و همگام با توده های مستحیل در متن واقعیت دلقک وار به دنبال ارزش های سخیفی چون مدرک، شغل، تشکیل خانواده، درآمد مکفی و... می دوند، تنها راه برون رفت از بن بست یأس و بی تفاوتی به یک معنا «عمومی کردن مشکلات» است. اگر زمانی این تئوری تجویز می شد که باید مبارزه را از داخل دانشگاه به فضای عمومی منتقل کرد ما می گوییم که بر عکس؛ باید پای همگان را به دانشگاه کشید. صحنه ی نبرد اینجاست. دانشگاه ماحصل استبداد نهفته در جامعه است؛ از توده هایش گرفته تا حاکمان. اگر دانشگاه موتور کوچک مبارزه علیه وضع موجود است، متقابلا موتور کوچک استبداد و دیکتاتوری حاکم بر جامعه هم هست. پس اگر این موتور کوچک سرکوب از کار بیفتد یقیناً می توان گفت موتور بزرگ خود به خود خاموش می شود.اینک ما باید تولید کننده ی دور جدیدی از تئوری های مبارزاتی باشیم که مشخصا به مقابله با سیاست های پدرسالارانه محیط آکادمی برمی خیزد. و این تئوری مشخصا باید از درون دانشگاه -جایی که صحنه ی اصلی مبارزه است- بیرون آید و نه از حاشیه ی روشنفکر نشین و محافظه کار رفورمیست. همان محافظه کارانی که پس از رخداد دوم خرداد، جنبش دانشجویی را بارها و بارها متهم به بدمستی کردند و از آنها می خواستند که اندازه نگه دارند. جامعه ی مدنی ایران باید بداند که یگانه «راه رهایی» از بند زور و سرکوب و دروغ و تزویر، متوقف کردن چرخه ی تولید «شهروند بی آزار» در دانشگاه است. اگر این گفته ی فیدل کاسترو را باور داشته باشیم که «دانشجویان پارتیزان های جدید عرصه ی فرهنگ اند» آنگاه مشخص است که این پارتیزان های نوظهور نیازمند مهمات و نیروی پشتیبانی اند. و این نیرو همان جامعه ی مدنی و افکار عمومی است که باید ندای دعوت ما را جدی بگیرند و به درون عرصه ی نبرد -دانشگاه- وارد شوند.نقل است که در فرانسه قرن 19 بازجویی از «آگوست بلانکی» شورشی پرسید: «شغل تو چیست؟» او جواب داد: «پرولتاریا» و جواب شنید: «پرولتاریا که شغل نیست». بلانکی پاسخ داد: «پرولتاریا شغل اکثریت مردمی است که از حقوق سیاسی شان محروم شدند». به این معنی پرولتاریا نامی بود برای همه کس. اگر «پرولتاریا» در آن روزگار واجد سیاسی ترین معانی بود، اینک و در شرایط سیاست گریزی جامعه ی ما هر مخالف وضع نفرت انگیز فعلی که خواستار درهم شکستن چارچوب های از پیش تعیین شده جامعه -اعم از اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی- است، از هر طبقه ای و در هر جایگاهی باید باور داشته باشدکه تنها یک شغل دارد و آن شغل «دانشجو»است. «دانشجو» اینک نامیست برای همه کس. نامی که اعلام می دارد: «من در حال نبردم». اگر هر یک از افراد جامعه به این باور برسد که «دانشجو» است نه به معنی «دانش»«جو» بلکه سرهم و واجد بار سیاسی و اجتماعی، آنگاه حس «تعهد» در برابر واقعیت به وجود می آید و دیگر نمی توان از سر هر صحنه ای بی تفاوت رد شد.تشکل اسلامی دانشجویان اصلاح طلب با اعلام همبستگی در این روز -16آذر- با تمامی فعالان مدنی، مبارزان و آحاد معترض جامعه از ایشان می خواهد که بیش از پیش مبارزه در عرصه ی دانشگاه را جدی بگیرند و در این راستا پیش از همه دست اساتید آگاه و مستقل را می فشارد. بیایید همگام باهم فریاد بزنیم: «16 آذر،روز ماست».
تشکل اسلامی دانشجویان اصلاح طلب
تشکل اسلامی دانشجویان اصلاح طلب
No comments:
Post a Comment