Thursday, December 6, 2007

روزدانشجو وجنبش دانشجويي / محمد مسعودسلامتی

چرا 16 آذر براي جنبش دانشجويي مهم است . آيا اهميت اين روزتنها از آن روست كه بگوييم نماد و پرچمي است براي جنبش دانشجويي ، براي اينكه بگوييم دانشگاه زنده است . دانشگاه معترض است . دانشگاه بيدار است... البته اينها همه هست اما تنها اين نيست . شايد يك وجه مهم اين روزآن باشد كه فرصتي است براي بازنگري دررويكردهاي جنبش ونتايج آن ، براي بررسي روند سال به سال اين جنبش و يافتن نقاط فتور و استحكام آن ؛ براي بروزكردن تحليل ها و نگرش هامان تا با جان بخشيدن به آرزوهاي خشكيده دردامن تاريخ وبرگزيدن راهبردها وتاكتيك هاي كارآمد تربسترمناسبي به منظورتحقق آن آمال مهيا سازيم.
پرواضح است كه هيچ گروه و جرياني قادر نيست به تنهايي براين مهم فايق آيد، پس بياييم به تعامل يافته هاي ذهني و عيني خود بپردازيم شايد به مقصود نايل شويم.
اگر درنظرآوريم كه عامل فرادستي جنبش دانشجويي نسبت به ساير جنبش هاي اجتماعي درسه مولفه نهفته است:
نخست دستمايه تحليلي آن كه مبتني برنشستن برجايگاه دانش وعلوم روزاست.
دوم نوع جامعه نگري آن كه برخاسته ازورود ناب به عرصه اجتماع بدون لحاظ منافع و تعلقات شخصي مادي است.
سوم تلفيق عمل آگاهانه (پراكسيس ) ونگاه فرابخشي آن به طبقات اجتماعي است.
اين شاخصه ها چنين امكاني را مهيا مي كند تا جنبش دانشجويي يك كارويژه مهم « جنبش» هاي اجتماعي را به ميزان رضايت بخشي بتواند ايفا نمايد.شايد درك همين موضوع از سوي بخشي ازسياستگزاران حاكميت است كه آنانرا واداشت تا دست از سردانشگاه برندارند. آنان برغم بسياري از كج فهمي ها اين موضوع را بخوبي دريافته اند آن پتانسيلي كه بتواند بررشد وتحول فرهنگي جامعه تاثيرگذار باشد دانشگاه است. لذا سعي نموده اند با اجراي سناريوهايي نظيرانقلاب فرهنگي اول و دوم اين مركززايش فكرو فرهنگ را ناكارآمد وازانرژي متراكم خود تهي سازند.
ازسوي ديگر جنبش دانشجويي براي يافتن الگوي عمل مناسب تلاش هاي بسياري راپشت سرنهاد. مروربرتاريخچه جنبش دانشجويي مبين آن است كه درهربازه زماني اين جنبش به منظور نيل به آرمان هاي خود برشعارونيزبرعهده گرفتن نقشي خاص همت گماشته است.
روزگاري با ايفاي نقش اقماري برمحور احزاب فعال كشور ، زماني با گام نهادن در فعاليت فرهنگي درقالب اردوهاي فرهنگي ، زماني با پررنگ كردن فعاليت سياسي و ظاهر شدن در كسوت يك حزب تمام عيار(با نوآوري درساخت تشكيلاتي و افزودن دانش آموختگان به دانشجويان) وارايه ليست اختصاصي در انتخابات مجلس، روزي با شعارهاي ساختارشكن ، دوره اي ديگربا فاصله گرفتن ازسياست و برعهده گرفتن نقش ديده باني مدني ، روزي با طرح شعارهاي صنفي و محصور شدن به محوطه خوابگاه ودانشگاه ، زماني با طرح اتحاد صنفي – سياسي وروي آوري به تشكيل جبهه اي متحد از تشكل هاي دانشجويي و دوره اي ديگر پي گيري همان شعارواين بار درقالب پارلمان دانشجويي ... اما به رغم افت و خيزهايي كه گاه ملهم از اتخاذ تاكتيك ها و روي كردهاي خاص دامنگير اين جنبش شده والبته در ارزيابي منصفانه درهررويكردي دستاوردهايي نيز براي اين جنبش ببارآورده اما هنوز جاي دارد تا اين جنبش براي يافتن راهبرد وتاكتيك هاي راهگشا و كارآمدتري انديشه كند.
پيش ازپرداختن به اين رويكرد ممكن است اين پرسش به اذهان متبادرگردد كه آيا افت وخيزهاي گذشته رابايست به مثابه شكست جنبش و خط پايان برتلاش هاي بيهوده تلقي نمود. پرواضح است كه هرحركتي درمسيرخود شكست ها وناكامي هايي را تجربه خواهد كرد اما اگرشكست راپايان مسيرتلقي كنيم هرگزشاهد شكوفايي انديشه ها و ظهورافكارو آراء جديد نمي شديم بلكه ازاين منظربايد نگريست كه مسيرطي شده همان چراغي است كه راهنماي عمل آينده است.
با توجه به شاخصه هاي برشمرده شده جنبش دانشجويي ونظربه نياز امروز جامعه شايد گام نهادن در مسيرفرهنگ سازي ودموكراسي اولويتي است كه لازمه تعمق وتامل باشد.
نظر به ميزان هزينه و حضورجنبش دانشجويي در عرصه مطالبات اجتماعي با تاكيد براينكه لازمه هردستاوردي پرداخت هزينه آن است اما آيا نمي بايست پاسخ قانع كننده اي به سكوت و سكون جامعه دربرابرآن داشته باشيم.چگونه است كه پرپرشدن فرزندان اين ملت درزندان ها وبيدادگاه ها واكنش مناسبي از سوي مردم برنمي انگيزد.چراسوگ يك سياوش حماسه درتاريخ مان مي سازد ووجود دهها وصدها سياوش زمان آه ازنهاد اين جامعه برنمي آورد.
اگر مهم ترين كارويژه جنبش ها و تمايزآن با احزاب را تاثيرگذاري برساحت اجتماعي به جاي ساحت سياسي بدانيم و اگرجنبش دانشجويي سزاوارترين جنبش دردگرگون سازي و بسترسازي به منظورتغييرات اجتماعي باشد. پس آيا دليل ناكامي اين جنبش دربيداري وحركت و بلكه عمق يافتن دربطن لايه هاي اجتماعي ناشي از بنياد فكري وفرهنگي جامعه نيست.
به نظرمي رسد جامعه اي كه با انگاره هاي سنتي و ماقبل مدرن به ارزيابي رويدادها و امورخود مي پردازد. هرگزقادر به درك مناسب وصحيح ازآنچه رخ مي دهد نخواهد بود. پس قدم نخست مي بايست تلاش براي تغيير اين باورها باشد . اكنون كه بنا به علل وعوامل مختلف مراكزدانشگاهي تا قلب بخش ها و مناطق شهري وروستايي امتداد يافته ازهمين ويژگي بايست درراستاي منافع اجتماعي بهره جست.
اگرهردانشگاه به مركز نشر فرهنگ دموكراسي تبديل شود اگرجنبش دانشجويي يكي ازسمت گيري هاي خود را هدف قراردادن خرافه ها و باورهاي غلط قراردهد شايد بتوان حتي درميان مدت آثاري ازنوسازي فرهنگي را مشاهده كرد. امروز جمهوري اسلامي با انحصارابزارهاي حاكميتي وامكانات رسانه اي وبه جان خريدن بي آبرويي حذف وسانسورمطبوعات ، كتب،فيلم وسينما ومسدود ساختن تارنماهاي اينترنتي وحتي حساسيت نشان دادن برارسال پيام هاي كوتاه تلفن هاي همراه و باغوغاي انقلاب فرهنگي دوم دردانشگاه درصدد خشكاندن چشمه هاي فرهنگي وممانعت ازجوشش اين رشد وبلوغ فرهنگي جامعه است. جنبش دانشجويي با هدف تعميق بخشيدن به فرهنگ دموكراسي مي تواند هم خود را دراين رويارويي تازه دربرملا سازي اين تخريب فرهنگي صرف نموده وازاين فرصت درآشكارسازي زواياي خرافات وجهلي كه مانع ازانديشه آزاد و زمينگيرشدن توده هاست بهره برداري نمايد. سزاواراست همانگونه كه دانشجويان با ايستادگي و قد برافراشتن درسنگرآزادي روزدانشجورا ارج نهاده وبه رغم همه تهديد هاي امنيتي درامتداد طوماربلند مجاهدان راه آزادي نام خود را به ثبت مي رسانند.براين بعد ازاهميت روزدانشجو نيزاهتمام لازم بورزند.

http://rozane1.blogspot.com/

No comments: