Saturday, September 20, 2008

حق کار/حق رفاه/حق انتخاب-حشمت اله طبرزدی دبیر کل جبهه ی دمکراتیک ایران


به لطف گسترش فناوری ارتباطی از جمله؛رادیو،تلوزیون،ماهواره،روزنامه ، موبایل،فاکس و اینترنت،و متقابلا حهالت،سرکوب،جمود و استبداد جمهوری اسلامی و نابسامانی های ناشی از عملکرد این رژیم عقب مانده و واپس گرا،آگاهی و همدلی بین نیروهای آزادیخواه هر روز گسترش می یابد.به موازات گسترش این همدلی و آگاهی در بین اپوزسیون درون و برون مرز و ارتباط بیش از پیش آن ها با نیروهای اجتماعی، به مرور این پرسش منطقی و تاریخی،به وجود آمده است که چگونه باید،جزایر جدا افتاده طرفدار حقوق مدنی،حقوق بشر،مطالبات اقتصادی،آزادی های اجتماعی و مطالبات سیاسی را به یکدیگر پیوند داد.
ضرورت پیوند دهی بین این جنبش عام اجتماعی که مشتمل بر جنبش های گوناگون یا خرده جنبش هاست،ذهن عالمان" جامعه شناسی مبارزه "را به سوی یک حلقه ی پیوند دهنده ارجاع می دهد.شاید از دید برخی،حلقه یا حلقه های ارتباط دهنده و پیوند ساز در جنبش مدنی-سیاسی کنونی،فرد یا افراد و بلکه حزب یا آلترناتیو معینی بوده که از درون جنبش زایش کرده و یا حداقل،با جنبش مدنی-سیاسی،پیوند عینی داشته است.البته این مساله در جای خود از موضوعیت برخوردار است،اما از دیدگاه من،حلقه ی پیوند دهنده،به این مساله محدود نخواهد شد.
در واقع،آلترناتیو،دارای هر نام و عنوان یا حتی محتوایی که باشد،صرفا یک امر لازم است،اما کافی نیست.باید در کنار الزام اجتماعی به سراغ کفایت کننده نیز بود و یا فرمولی را به دست داد که لازم و کافی را دربر داشته باشد.من از این فرمول به «درد مشترک»تعبیر می کنم.به بیان دیگر،بر این اندیشه هستم که ابتدا،محتوای معین و مکفی را برای پیوست نیروهای گوناگون اجتماعی،ارایه دهیم و سپس در صدد یافتن شکل پیوند برآییم.اگرچه شکل و محتوا،لزوما از یکدیگر جدا نیست،اما برای تحلیل مساله،می توان به صورت تجریدی،آن ها را از یکدیگر جدا فرض نمود.
بنابراین،اگر«درد مشترک»به عنوان مساله ی مورد توافق،به دست بیاید،امکان شکل دهی به یک آلترناتیو کارامد،آسان تر خواهد بود.تردید ندارد،در این نظزیه پردازی،برای یافتن حلقه ی پیوند دهنده،اصولی بدیهی گرفته شده است.این اصول عبارتند از:
1-حفظ تمامیت ارضی ایران2-اعاده ی حقوق اقوام گوناگون ایرانی3-التزام به اعلامیه ی جهانی حقوق بشر و به ویژه تساوی حقوق زن و مرد4-سکولاریسم5-آزادی و دموکراسی.بنابراین،هر نیروی اجتماعی که یکی از اصول بالا را نپذیرد،اگرچه ممکن است تا جایی با جنبش دموکراسی خواهی ملت ایران همراه باشد،اما نمی تواند در حلقه ی پیوند دهنده،جایگاه موثری داشته باشد.البته واضح است که فعالین مدنی،اگرچه سکولاریسم یا تغییر رژیم را در متن شعارها و مطالبات خود قرار نمی دهند،ولی این به دلیل مرحله بندی کردن مطالبات است.در صورتیکه برخی نیروهای سیاسی مثل اصلاح طلب های پیشرو،اصولا در ایدئولوژی خود،سکولاریسم را نپذیرفته و به همین دلیل،صرفا در مراحلی از مبارزه ی مدنی و سیاسی با جنبش همراه خواهند بود.
«درد مشترک»یا امر پیوند دهنده ی نیروهای گوناگون اجتماعی-سیاسی می بایست دارای سه ویژگی اصلی باشد.ویژگی اول این است که برای توده های مردم از هر جنس،صنف و طبقه،پیامی روشن ارسال کند و آن ها مطالبات خود را در این پیام ببینند.اگر چنین پیوندی برقرار نشود،محال است،توده ها از جنبش حمایت کنند.یکی از نقاط ضعف اصولی جنبش دموکراسی خواهی فعلی ایران،این عدم پیوند است.
ویژگی دوم این است که امر پیوند دهنده،از محتوای مدرن و روشنفکرانه برخوردار باشد.به بیان دیگر،نخبگان،روشنفکران،احزاب،اقوام و در یک کامه«الیت»های جامعه،قانع شوند که اگر در چنین امر پیوند دهنده ای حضور فعال داشته باشند،به کژراهه ی «همه با هم»آیت اله خمینی نخواهد رفت.بلکه امر پیوند دهنده از یک محتوای روشن و مدرن برای تحقق مطالبات سیاسی-اجتماعی احزاب با گونه گونی مرام ها برخوردار باشد.
ویژگی سوم امر پیوند دهنده این است که ،می بایست از یک مقبولیت و پذیرش جهانی برخوردار باشد.حتی آیه اله خمینی برای این که دنیای آزاد را با خود همراه کند،در سخنرانی های پاریس-پیش از پیروزی و نه وقتی که خر مراد را سوار شد و همه ی وعده های خود را زیر پا گذاشت-به جهانیان اعلام کرد که ما یک جمهوری مثل سایر جمهوری های دنیا می خواهیم !؟!بنابراین،حتی مذهبی ترین انقلابی در پایان قرن بیستم،درمی یابد که باید پیامی به جهان بدهد که برای آنان قابل فهم و پذیرش باشد.
من بر این باورم که امر پیوند دهنده برای یافتن«درد مشترک»به منظور ارایه ی یک پیام معطوف به اتحاد نیروها که سه ویژگی بالا را نیز در بر داشته باشد،می بایست مضمون خود را اعلامیه ی جهانی حقوق بشر قرار بدهد.اعلامیه ی جهانی حقوق بشر،اگرچه در کشور ما ناقص فهمیده شده اما به اندازه ی کافی محتوای اقنایی برای یک راه حل مشترک را در بردارد.برخی بر این گمان هستند که «حقوق بشر»یک امر لوکس برای طبقه ی «الیت »یا حداکثر،طبقه ی مرفه جامعه است.به همین دلیل اگر از لایه های گوناگون جامعه درباره ی نهادها و کوشندگان حقوق بشر پرسش شود،فورا به یاد اعدام،سنگسار،زندانی سیاسی و حقوق بهائیان می افتند.برای این که ،کوشندگان حقوق بشری در تعریف و رویکرد اجتماعی خود،چنین ذهنیت ناقصی را در بین توده ها به وجود آورده اند.
اصول اعلامیه ی جهانی حقوق بشر بر حقوق مسلم شهروندان در همه ی حوزه ها تاکید می گذارد.برای مثال از اصل 18 تا اصل26 بر حق آزادی،انتخاب،دموکراسی و نیز بر حق کار،حق زندگی شرافتمندانه و حق رفاه امضا می گذارد.برای نمونه اصل 25 را می آورم تا به
خواننده ی گرامی یاد آوری کنم:«هرکس حق دارد که سطح زندگی او،سلامتی و رفاه خود و خانواده اش را از حیث خوراک و مسکن و مراقبت های طبی و خدمات لازم اجتماعی تامین کند و همچنین حق دارد که در مواقع بیکاری،بیماری،نقص اعضا،بیوگی،پیری یا در تمام موارد دیگری که به علل خارج از اراده ی انسان،وسایل امرار معاش او از بین رفته باشد از شرایط آبرومندانه ی زندگی برخوردار باشد...»
جالب است بدانید که این حقوق بر گردن کسی است.یعنی این حقوق به شکل کلی و مطلق نیامده است.بلکه«حق بر»است.حق بر کی است؟حق بر گردن دولت و اجتماع است.این حقی است که هرکس به صفت انسان بودن و شهروند بودن و عضو جامعه بودن دارد و مسلم است که دولت به عنوان نماینده ی شهروندان و متصدی امور اجتماع،باید این حقوق را تامین و تضمین کند.به ویژه در کشوری مثل ایران که در آمد های ملی ، منابع ملی،سرمایه های کلان،معادن،شرکت های بزرگ،درآمد های مالیاتی و خلاصه همه چیز در اختیار و انحصار دولت است،بر آوردن این حقوق به صورت مضاعف خواهد بود.
اگر دولت به خود حق می دهد که در همه ی امور شهروندان دخالت کند و خود را قیم و سرپرست ملت به حساب بیاورد و در همه ی حوزه ها حتی حوزه ی اخلاق و دین و مذهب،برای جامعه ارزش سازی کرده و تصمیم بگیرد و چیزهای زیادی را به جامعه تحمیل کند،می بایست شهروند نیز بداند که دولت به حقوق او تجاوز کرده یا حقوق او را زیر پا گذاشته و به مسئولیت خود عمل نکرده است.
اگر قرار باشد در ذیل اصول گوناگون اعلامیه ی جهانی حقوق بشر،قلم فرسایی شود،مثنوی هفتاد من کاغذ خواهد شد.و اگرچه نیاز است تا با این روشنگری ها،شهروندان را به حقوق انسانی خود آگاه کرد،ولی بحث من اینک این نیست.من می خواهم تاکید کنم که اعلامیه ی جهانی حقوق بشر،حق کار،حق رفاه،حق انتخاب و سایر حقوق را به صورت یک چندضلعی منتظم و همراه با هم برای شهروند ضروری فرض کرده است.با استناد به این متن می توان به امر پیوند دهنده و پیام روشن رسید.پرسش از این که«چگونه باید مردم را با یکدیگر متحد»کرد؟چگونه باید از این وضعیت نجات یافت؟
مضمون اعلامیه ی جهانی حقوق بشر،دعوت آحاد جامعه به ویژه کشاورزان،کارگران،فرهنگیان،کارمندان،دانشجویان،صنعت گران،روشنفکران،اقوام،زنان و سایر لایه ها و گروه های اجتماعی برای بازخواهی از دولت در جهت رسیدن به حق کار،حق مسکن،حق بهداشت،حق آموزش،حق آزادی،حق دموکراسی و حق هر نوع انتخاب ازاد است.این همان اعلامیه ای است که هر نوع شکنجه،تفتیش عقیده و تبعیض را قویا نفی کرده است.و این همان اعلامیه ای است که حق داشتن وکیل،حق داشتن هر نوع دین و عقیده و حق تغییر دین و عقیده را به رسمیت شناخته است:نکته ی مهم این است که اصول این اعلامیه،برای عموم مردم پرورده شود.حق کار/حق رفاه/حق انتخاب،حقوق اولیه و مسلمی است که اصول 18 تا 26 اعلامیه ی جهانی حقوق بشر،پشتوانه ی آن است.
برای پیوند دهی بین توده ها و نخبگان از یک سو و سایر اپوزسیون ها با یکدیگر،از دیگر سو،می توان محتوای اعلامیه ی جهانی حقوق بشر رارياز پروری کرد و از آن به پیام روشن،قاطع و کوتاهی رسید.پیامی که توده ها دریابند که با تمسک به آن می توانند به کار،مسکن،بهداشت،آموزش و رفاه لازم دست یابند و نخبگان نیز اطمینان یابند که در پرتو آن،به حقوق اولیه ی خود دسترسی خواهند یافت و خود بر سرنوشت خود مسلط شده و از شر این حکومت تحمیلی نجات یابند.من به سهم خود از نویسندگان و کوشندگان سیاسی و مدنی و مبارزان راه آزادی و دموکراسی دعوت می کنم،در این زمینه روشنگری کرده و راه رسیدن به «امر پیوند دهنده»یا «درد مشترک»را هموار سازند.
بر گرفته از وبلاگ ایران برای ایرانی

No comments: