مهندس طبرزدی تمامی دوران آموزش دانشگاهی را درتشکلهای دانشجویی به فعالیتهای سیاسی مشغول بوده وتاوان آنرا در رژیم شاهنشاهی باضرب و شتم و اخراج از دانشگاه پرداخت ودررژیم اسلامی هم باتهدید جانی به همراه ضرب وشتم وزندانهای انفرادی می پردازد او خود در متن بیش از سی سال کنشگری سیاسی ودانشجویی بوده وبا حضور مستقیم در رویدادهای سیاسی وکوله باری از تجربه به همراه بینش درست سیاسی وهوش سرشار خدادادی درشرا یط گوناگون میتواند تحلیل جامعی از مسایل سیاسی واجتماعی ارایه نماید بیهوده نیست که سیستم امنیتی جمهوری اسلامی بعد از نگاه داشتن 9ساله درزندان او را 10 سال از تمامی فعالیتهای سیاسی ،اجتماعی وحتی فرهنگی محروم میکند در حقیقت نوعی بازداشت خانگی به ایشان تحمیل شده است .تنها راه باقی مانده حضور با اثر در دنیای مجازی میباشد .وب لاگ پیام دانشجو محلی برای خواندن مطالب ایشان وآشنایی بانظراتشان می باشد .مطلبی که در ادامه آمده آخرین تحلیل او درمورد جنبش دانشجویی است که به مناسبت شروع سال تحصیلی نو نگارش شده
هواداران جبهه ی دمکراتیک ایران_ استان تهران
هواداران جبهه ی دمکراتیک ایران_ استان تهران
با شروع سال آموزشی جدید که در ایران در اول ماه مهر و ماه دوستی آسمان با زمین شروع می شود تا گشایش ها و فراوانی ها در زندگی ایرانیان را رقم زند،بحث ها و تحلیل های جدید درباره ی جنبش دانشجویی نیز رنگ و روی نو تری به خود می گیرد.به ویژه که در یک دهه ی گذشته،این جنبش به نقطه ی امیدی برای ملت ایران و به سوی رهایی تبدیل شده است.برخی از این تحلیل ها به دلیل نا آگاهی از ماهیت بحران ها و بن بست های موجود جامعه و نیز به دلیل کاستی در فهم جنبش دانشجویی،بسیار ناقص مطرح می شود.برای مثال گروهی ناتوان از تفکیک جنبش از تشکل،آگاهانه یا ناآگاهانه هر دوی این ها را با هم خلط کرده و نتایج نا صحیحی را ارایه می دهند که علاوه بر این که خود را گمراه می کنند،تردید هایی در سرزمین امید می کارند.
واقعیت این است که،شرایط سیاسی حاکم بر ایران به دلیل امنیتی شدن همه ی حوزه های سیاسی،اجتماعی،آموزشی،حقوقی،اقتصادی و فرهنگی،یک شرایط استثنایی است به همین دلیل هیچ تشکل شناسنامه داری قادر نیست به صورت منظم و برنامه ریزی شده،دست به یک سلسله تلاش های تشکیلاتی بزند و در عین حال از سرکوب و فشار حکومت امنیتی ایران در امان باشد.مگر تشکل هایی که از رژیم پروانه ی فعالیت دریافت کرده اند تا مجیز گوی حاکمان باشند.تشکل های دانشجویی نیز از این قاعده مستثنا نمی باشند.در دانشگاه چهار تشکل شناخته شده وجود دارد.جبهه ی متحد دانشجویی، دفتر تحکیم وحدت، جامعه ی اسلامی دانشجویان و بسیج دانشجویی.از این چهار تشکل،دوتای اولی در گروه اپوزسیون جا دارند.جبهه ی متحد دانشجویی به شدت زیر تیغ سرکوب است و امکان هر نوع فعالیت آشکار و تشکیلاتی از آن سلب شده و دفتر تحکیم نیز وضعیت مشابهی دارد.با این تفاوت که این دفتر هنوز تحت عنوان انجمن اسلامی،در دانشگاه هایی فعال است.ولی نباید انتظار داشت،حاکمیت استبدادی و امنیتی به این دفتر اجازه بدهد برنامه های تشکیلاتی خود در دانشگاه را استمرار دهد.برای این که انجمن های اسلامی عضو دفتر تحکیم،هیچ سنخیت و شباهتی با انجمن های اسلامی مورد پذیرش حاکمیت ندارند.از دو تشکل دیگر،حتی جامعه ی اسلامی دانشجویان که به جناح اصول گرا نزدیک است،امکان فعالیت آزاد ندارد.چه برسد به تشکل های مخالف و اپوزسیون.بسیج دانشجویی نیز گه گاهی کارت زرد و قرمز دریافت می کند.شبیه آنچه در بسیج دانشجویی دانشگاه پلی تکنیک اتفاق افتاد.در واقع حاکمیت سرکوب گر و تمامیت خواه،حتی تحمل فعالیت نیمه آزاد تشکل های مورد حمایت را ندارد.بنابراین،نباید انتظار داشت،تشکل های دانشجویی مخالف یا منتقد بتوانند فعالیت های عادی خود را داشته باشند.کارکرد رژیم های استبدادی به گونه ای است که حتی تشکل های شناسنامه دار را به فعالیت های پیچیده،غیر منظم و احیانا نیمه مخفی نیمه علنی سوق می دهند.برای پابین آوردن هزینه،راهکاری جز تغییر وضعیت وجود ندارد.این رویکردی است که جبهه ی متحد دانشجویی نزدیک به پنج سال است که ناخواسته به آن تن داده است.دفتر تحکیم نیز ناگزیر،به این سمت پیش خواهد رفت.تغییر وضعیت تشکیلاتی و پذیرش شرایط جدید،به مفهوم عدول از خواسته ها یا تقلیل فعالیت ها از حوزه ی سیاسی-اجتماعی به حوزه ی مدنی-اجتماعی نیست.بلکه تطبیق ساز و کار تشکیلاتی با شرایط موجود به قصد کاهش هزینه ها برای بقای تشکیلات و تداوم مبارزات آزادیخواهانه است.زیرا تشکل های دانشجویی،آوانگارد دموکراسی خواهی هستند و هر نوع تزلزل یا تقلیل گرایی،به مثابه ی تعلیق استراتژی و وادادگی تاریخی قلمداد می شود.
با این حال،هرگاه تشکل های دانشجویی با تغییر تاکتیک های مبارزاتی،بخواهند شرایط امن تری را برای سازمان دهی مجدد و بقای خود،جستجو کنند،نمی بایست این تغییر تاکتیک را به نام یک جنبش مهر زنی کنند.برای این که نمی توان یک جنبش را به یک تشکل فروکاست.جنبش دانشجویی بسیار گسترده تر از تشکل هاست.به اصطلاح منطقیون،رایطه ی جنبش دانشجویی با تشکل های دانشجویی،رابطه ی عام و خاص است.برخی فغالین دانشجویی عادت کرده اند،ضعف و نقص های خود را زیر نام جنبش دانشجویی،توجیه کنند.هرگاه فشار حکومت بر آن ها افزوده می شود یا خود را در ضعف می بینند،فورا دست به فرافکنی زده و این نقیصه ها را به جنبش دانشجویی تسری می دهند تا بلکه ضعف خود را پوشانده یا عقب نشینی تشکیلاتی را مشروع جلوه بدهند.
استراتژی جنبش دانشجویی مبارزه ی فعال اما مسالمت آمیزمی باشد.این یک سر نوشت محتوم برای جنبش های پیشرو در دوران حکومت های استبدادی است و حتمیت تاریخی آن را نیز شرایط عیتی اجتماعی تعیین می کند.به همین دلیل،چنین جنبش هایی را رادیکال تحلیل می کنند.رسیدگی به مشکلات کودکان بی سرپرست و زنان تحت ستم یا گرسنگان و زاغه نشینان و کارتن خواب ها،در حیطه ی وظایف نهادهای مدنی است.گویا برخی تشکل ها به دلیل بریدگی از اپوزسیون تغییر طلب و پیوستگی با نهادهای مدنی،به مرور تحت تاثیر کارکردهای تشکیلاتی همین نهادهای امدادگر و مدنی قرار گرفته اند.در صورتی که جنبش دانشجویی صرفا می تواند از کاستی های اجتماعی و اقتصادی موجود برای طراحی آرمان های استراتژیک خود،کمک بگیرد و مطالبات سیاسی-اجتماعی اش را واقع بینانه تر سازد.جنبش دانشجویی حتی اگر بخواهد،این امکان را ندارد که نقش نهادهای مدنی امدادگر را ایفا کند.برای این که ورود در برخی حوزه های مدنی و اجتماعی نیازمند امکانات مادی،تشکیلاتی و بن مایه های اجتماعی است که خارج از توان جنبش های رادیکال و سیاسی است
جنبش دانشجویی،به دلیل ماهیت اجتماعی،ساختار انسانی و آرمان های آزادی خواهانه اش،به دنبال فرصت هایی است تا حتی نارسایی های صنفی را دست مایه ی اعتراضات سیاسی قرار بدهد و با اعتراضات گسترده،توده ها را امیدوار سازد که می شود با مشت آهنین در افتاد.سال گذشته،دانشگاه های زنجان،سهند تبریز،تربیت معلم و شیراز این واقعیت را آشکار کردند و سال جدید به دلیل فقر حاکم بر جامعه و تشدید سرکوب،جنبش دانشجویی از این هم جلوتر خواهد رفت.در هیچ یک از این اعتراضات به ظاهر صنفی اما به شدت سیاسی و آزادی خواهانه،هیچ یک از تشکل های شناسنامه دار دانشجویی ،آوانگارد نبودند.ولی برخی از آنها به دلیل نیاز تبلیغی خود و به قصد بهره برداری سیاسی،خود را به جلو انداختند و در ابتدای سال تحصیلی ابتدا به دیدار برخی مراجع روحانی رفته و به نام همین دانشگاه ها با آن ها صحبت کردند و سپس اعلامیه ی تقلیل گرایانه صادر نمودند!در صورتیکه تدبیر سیاسی ایجاب می کند،هیچ تشکل شناسنامه داری،خود را سپر این جنبش ها نکند که مجبور شود هزینه ی آن را بپردازد و در نیمه ی راه بماند و اعلامیه ی عقب گرد بدهد.
جنبش دانشجویی کنونی یک جنبش اکیدا سکولار است.این جنبش به هیچ کس نمایندگی نداده است که با دیدار از روحانیون ولو محترم،در ابتدای سال آموزشی،اهداف آن مخدوش جلوه داده شود.ممکن است برخی تشکل های دانشجویی به دلیل عقاید مذهبی یا استفاده ی ابزاری،نیاز داشته باشند با دیدار با برخی روحانیون اصلاح طلب،برای خود یک حاشیه ی امن در مقابل سرکوب به وجود بیاورند،اما چه کسی است که نداند،این روحانیون اصلاح طلب با چنین شرایطی که با دست خود بر جامعه حاکم کرده اند،خود نیز امنیت ندارند تا چه رسد که بخواهند برای دیگران حاشیه ی امن بسازند!
بنابراین،تشکل های دانشجویی می بایست با ارتباط بیشتر با بدنه ی جنبش دانشجویی برای خود حاشیه ی امن بسازند.و همین تشکل ها اگر بخواهند از راه جنبش دانشجویی منحرف نشوند،می بایست به مطالبات اصیل مردم و جنبش باور داشته باشند.مبارزات جنبش دانشجویی از مبارزات ملت ایران تفکیک ناپذیر است.ملت ایران سال هاست که دریافته است جز تغییر رژیم از راه مبارزه ی مسالمت آمیز،هیچ امیدی به زندگی بهتر،رفاه،عدالت،امنیت،آزادی،دموکراسی و حقوق بشر نیست.تشکل های دانشجویی اگرچه در مسیر مبارزه و به ویژه به لحاظ اطلاع رسانی و سازمان دهی می توانند به جنبش کمک برسانند،اما صلاحیت این را ندارند که برای آن استراتژی تعیین نمایند.تجربه و دانش بشری اثبات کرده است که ملت هایی که زیر ستم حکومت های سرکوبگر زندگی می کنند،دست به هر اقدام ولو کاملا صنفی و اجتماعی بزنند،خواهی نخواهی پا روی دم حکومت گذاشته اند.زیرا دم حکومت در همه ی شئون زندگی آحاد جامعه کشیده شده است.اگرچه به مطالبات مدنی و اجتماعی احترام می گذاریم ولی تحلیل علمی کارکرد جنبش های رادیکال در حاکمیت دولت های تمامیت خواه،این آموزه را راهنمای ما قرار داده است که ،آلترناتیو حکومت های تمامیت خواه،مبارزات رادیکال و عمیقا سیاسی و جامعه گرایانه است.خواسته های صنفی و مدنی در چنین جوامعی از خواسته های ملی تفکیک نا پذیر است.برخی به دلیل انفعال یا نا امیدی.به مرور از خواسته های ملی و جامعه گرا،فاصله گرفته و شاید دولت نیز آن ها را در این خواست تقلیل گرایانه کمک کرده است.تا آن جا که به توهم حقانیت این اشتباه استراتژیک،گرفتار آمده و سعی می کنند آن را تئوریزه کرده و به خورد جامعه ی روشنفکری و مبارزین بدهند.در صورتی که،دولت های تمامیت خواه،واپس گرا و سرکوبگر،از عوامل اصلی در نابرابری جنسیتی،قومی و اجتماعی هستند.تا زمانی که از راه مبارزات دموکراتیک اما رادیکال،جامعه گرا و ملی،علت اصلی نابرابری ها از بین نرود،نباید انتظار داشت با تقلیل اهداف جنبش های دموکراسی خواه به اهداف صنفی یا حداکثر مدنی،بتوان به یک جامعه ی دموکراتیک دسترسی یافت.جنبش دانشجویی در تجربه ی 70 ساله ی خود،چیزی جز این آموزه برای ما ندارد.کسانی که در این امر مردد هستند،منتظر بمانند تا با اولین اعتراض دانشجویی،یک بار دیگر،در تحلیل های خود تردید نمایند
واقعیت این است که،شرایط سیاسی حاکم بر ایران به دلیل امنیتی شدن همه ی حوزه های سیاسی،اجتماعی،آموزشی،حقوقی،اقتصادی و فرهنگی،یک شرایط استثنایی است به همین دلیل هیچ تشکل شناسنامه داری قادر نیست به صورت منظم و برنامه ریزی شده،دست به یک سلسله تلاش های تشکیلاتی بزند و در عین حال از سرکوب و فشار حکومت امنیتی ایران در امان باشد.مگر تشکل هایی که از رژیم پروانه ی فعالیت دریافت کرده اند تا مجیز گوی حاکمان باشند.تشکل های دانشجویی نیز از این قاعده مستثنا نمی باشند.در دانشگاه چهار تشکل شناخته شده وجود دارد.جبهه ی متحد دانشجویی، دفتر تحکیم وحدت، جامعه ی اسلامی دانشجویان و بسیج دانشجویی.از این چهار تشکل،دوتای اولی در گروه اپوزسیون جا دارند.جبهه ی متحد دانشجویی به شدت زیر تیغ سرکوب است و امکان هر نوع فعالیت آشکار و تشکیلاتی از آن سلب شده و دفتر تحکیم نیز وضعیت مشابهی دارد.با این تفاوت که این دفتر هنوز تحت عنوان انجمن اسلامی،در دانشگاه هایی فعال است.ولی نباید انتظار داشت،حاکمیت استبدادی و امنیتی به این دفتر اجازه بدهد برنامه های تشکیلاتی خود در دانشگاه را استمرار دهد.برای این که انجمن های اسلامی عضو دفتر تحکیم،هیچ سنخیت و شباهتی با انجمن های اسلامی مورد پذیرش حاکمیت ندارند.از دو تشکل دیگر،حتی جامعه ی اسلامی دانشجویان که به جناح اصول گرا نزدیک است،امکان فعالیت آزاد ندارد.چه برسد به تشکل های مخالف و اپوزسیون.بسیج دانشجویی نیز گه گاهی کارت زرد و قرمز دریافت می کند.شبیه آنچه در بسیج دانشجویی دانشگاه پلی تکنیک اتفاق افتاد.در واقع حاکمیت سرکوب گر و تمامیت خواه،حتی تحمل فعالیت نیمه آزاد تشکل های مورد حمایت را ندارد.بنابراین،نباید انتظار داشت،تشکل های دانشجویی مخالف یا منتقد بتوانند فعالیت های عادی خود را داشته باشند.کارکرد رژیم های استبدادی به گونه ای است که حتی تشکل های شناسنامه دار را به فعالیت های پیچیده،غیر منظم و احیانا نیمه مخفی نیمه علنی سوق می دهند.برای پابین آوردن هزینه،راهکاری جز تغییر وضعیت وجود ندارد.این رویکردی است که جبهه ی متحد دانشجویی نزدیک به پنج سال است که ناخواسته به آن تن داده است.دفتر تحکیم نیز ناگزیر،به این سمت پیش خواهد رفت.تغییر وضعیت تشکیلاتی و پذیرش شرایط جدید،به مفهوم عدول از خواسته ها یا تقلیل فعالیت ها از حوزه ی سیاسی-اجتماعی به حوزه ی مدنی-اجتماعی نیست.بلکه تطبیق ساز و کار تشکیلاتی با شرایط موجود به قصد کاهش هزینه ها برای بقای تشکیلات و تداوم مبارزات آزادیخواهانه است.زیرا تشکل های دانشجویی،آوانگارد دموکراسی خواهی هستند و هر نوع تزلزل یا تقلیل گرایی،به مثابه ی تعلیق استراتژی و وادادگی تاریخی قلمداد می شود.
با این حال،هرگاه تشکل های دانشجویی با تغییر تاکتیک های مبارزاتی،بخواهند شرایط امن تری را برای سازمان دهی مجدد و بقای خود،جستجو کنند،نمی بایست این تغییر تاکتیک را به نام یک جنبش مهر زنی کنند.برای این که نمی توان یک جنبش را به یک تشکل فروکاست.جنبش دانشجویی بسیار گسترده تر از تشکل هاست.به اصطلاح منطقیون،رایطه ی جنبش دانشجویی با تشکل های دانشجویی،رابطه ی عام و خاص است.برخی فغالین دانشجویی عادت کرده اند،ضعف و نقص های خود را زیر نام جنبش دانشجویی،توجیه کنند.هرگاه فشار حکومت بر آن ها افزوده می شود یا خود را در ضعف می بینند،فورا دست به فرافکنی زده و این نقیصه ها را به جنبش دانشجویی تسری می دهند تا بلکه ضعف خود را پوشانده یا عقب نشینی تشکیلاتی را مشروع جلوه بدهند.
استراتژی جنبش دانشجویی مبارزه ی فعال اما مسالمت آمیزمی باشد.این یک سر نوشت محتوم برای جنبش های پیشرو در دوران حکومت های استبدادی است و حتمیت تاریخی آن را نیز شرایط عیتی اجتماعی تعیین می کند.به همین دلیل،چنین جنبش هایی را رادیکال تحلیل می کنند.رسیدگی به مشکلات کودکان بی سرپرست و زنان تحت ستم یا گرسنگان و زاغه نشینان و کارتن خواب ها،در حیطه ی وظایف نهادهای مدنی است.گویا برخی تشکل ها به دلیل بریدگی از اپوزسیون تغییر طلب و پیوستگی با نهادهای مدنی،به مرور تحت تاثیر کارکردهای تشکیلاتی همین نهادهای امدادگر و مدنی قرار گرفته اند.در صورتی که جنبش دانشجویی صرفا می تواند از کاستی های اجتماعی و اقتصادی موجود برای طراحی آرمان های استراتژیک خود،کمک بگیرد و مطالبات سیاسی-اجتماعی اش را واقع بینانه تر سازد.جنبش دانشجویی حتی اگر بخواهد،این امکان را ندارد که نقش نهادهای مدنی امدادگر را ایفا کند.برای این که ورود در برخی حوزه های مدنی و اجتماعی نیازمند امکانات مادی،تشکیلاتی و بن مایه های اجتماعی است که خارج از توان جنبش های رادیکال و سیاسی است
جنبش دانشجویی،به دلیل ماهیت اجتماعی،ساختار انسانی و آرمان های آزادی خواهانه اش،به دنبال فرصت هایی است تا حتی نارسایی های صنفی را دست مایه ی اعتراضات سیاسی قرار بدهد و با اعتراضات گسترده،توده ها را امیدوار سازد که می شود با مشت آهنین در افتاد.سال گذشته،دانشگاه های زنجان،سهند تبریز،تربیت معلم و شیراز این واقعیت را آشکار کردند و سال جدید به دلیل فقر حاکم بر جامعه و تشدید سرکوب،جنبش دانشجویی از این هم جلوتر خواهد رفت.در هیچ یک از این اعتراضات به ظاهر صنفی اما به شدت سیاسی و آزادی خواهانه،هیچ یک از تشکل های شناسنامه دار دانشجویی ،آوانگارد نبودند.ولی برخی از آنها به دلیل نیاز تبلیغی خود و به قصد بهره برداری سیاسی،خود را به جلو انداختند و در ابتدای سال تحصیلی ابتدا به دیدار برخی مراجع روحانی رفته و به نام همین دانشگاه ها با آن ها صحبت کردند و سپس اعلامیه ی تقلیل گرایانه صادر نمودند!در صورتیکه تدبیر سیاسی ایجاب می کند،هیچ تشکل شناسنامه داری،خود را سپر این جنبش ها نکند که مجبور شود هزینه ی آن را بپردازد و در نیمه ی راه بماند و اعلامیه ی عقب گرد بدهد.
جنبش دانشجویی کنونی یک جنبش اکیدا سکولار است.این جنبش به هیچ کس نمایندگی نداده است که با دیدار از روحانیون ولو محترم،در ابتدای سال آموزشی،اهداف آن مخدوش جلوه داده شود.ممکن است برخی تشکل های دانشجویی به دلیل عقاید مذهبی یا استفاده ی ابزاری،نیاز داشته باشند با دیدار با برخی روحانیون اصلاح طلب،برای خود یک حاشیه ی امن در مقابل سرکوب به وجود بیاورند،اما چه کسی است که نداند،این روحانیون اصلاح طلب با چنین شرایطی که با دست خود بر جامعه حاکم کرده اند،خود نیز امنیت ندارند تا چه رسد که بخواهند برای دیگران حاشیه ی امن بسازند!
بنابراین،تشکل های دانشجویی می بایست با ارتباط بیشتر با بدنه ی جنبش دانشجویی برای خود حاشیه ی امن بسازند.و همین تشکل ها اگر بخواهند از راه جنبش دانشجویی منحرف نشوند،می بایست به مطالبات اصیل مردم و جنبش باور داشته باشند.مبارزات جنبش دانشجویی از مبارزات ملت ایران تفکیک ناپذیر است.ملت ایران سال هاست که دریافته است جز تغییر رژیم از راه مبارزه ی مسالمت آمیز،هیچ امیدی به زندگی بهتر،رفاه،عدالت،امنیت،آزادی،دموکراسی و حقوق بشر نیست.تشکل های دانشجویی اگرچه در مسیر مبارزه و به ویژه به لحاظ اطلاع رسانی و سازمان دهی می توانند به جنبش کمک برسانند،اما صلاحیت این را ندارند که برای آن استراتژی تعیین نمایند.تجربه و دانش بشری اثبات کرده است که ملت هایی که زیر ستم حکومت های سرکوبگر زندگی می کنند،دست به هر اقدام ولو کاملا صنفی و اجتماعی بزنند،خواهی نخواهی پا روی دم حکومت گذاشته اند.زیرا دم حکومت در همه ی شئون زندگی آحاد جامعه کشیده شده است.اگرچه به مطالبات مدنی و اجتماعی احترام می گذاریم ولی تحلیل علمی کارکرد جنبش های رادیکال در حاکمیت دولت های تمامیت خواه،این آموزه را راهنمای ما قرار داده است که ،آلترناتیو حکومت های تمامیت خواه،مبارزات رادیکال و عمیقا سیاسی و جامعه گرایانه است.خواسته های صنفی و مدنی در چنین جوامعی از خواسته های ملی تفکیک نا پذیر است.برخی به دلیل انفعال یا نا امیدی.به مرور از خواسته های ملی و جامعه گرا،فاصله گرفته و شاید دولت نیز آن ها را در این خواست تقلیل گرایانه کمک کرده است.تا آن جا که به توهم حقانیت این اشتباه استراتژیک،گرفتار آمده و سعی می کنند آن را تئوریزه کرده و به خورد جامعه ی روشنفکری و مبارزین بدهند.در صورتی که،دولت های تمامیت خواه،واپس گرا و سرکوبگر،از عوامل اصلی در نابرابری جنسیتی،قومی و اجتماعی هستند.تا زمانی که از راه مبارزات دموکراتیک اما رادیکال،جامعه گرا و ملی،علت اصلی نابرابری ها از بین نرود،نباید انتظار داشت با تقلیل اهداف جنبش های دموکراسی خواه به اهداف صنفی یا حداکثر مدنی،بتوان به یک جامعه ی دموکراتیک دسترسی یافت.جنبش دانشجویی در تجربه ی 70 ساله ی خود،چیزی جز این آموزه برای ما ندارد.کسانی که در این امر مردد هستند،منتظر بمانند تا با اولین اعتراض دانشجویی،یک بار دیگر،در تحلیل های خود تردید نمایند
No comments:
Post a Comment