علی کرم زاده معروف به درویش از دانشجویان رشته ی ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد پیش از انقلاب و از اهالی خرامه از توابع شیراز بود.او پیش از انقلاب از دانشجویان آزادی خواه به حساب می آمد و پس از انقلاب نیز با رژیم اسلامی مخالفت کرد و به همین دلیل بارها به زندان افتاد،شکنجه و تبعید شد.
درویش به لحاظ اعتقادی با ایدئولوژی حاکم در ستیز بود و به لحاظ قریحه ی ذاتی،فردی شاعر و هنرمندی خوش صدا به حساب می آمد.در منطقه ی خرامه ی پارس،او را به جوانمردی و فتوت می شناختن و اتفاقا،از توانمندی جسمی بسیار خوبی برخوردار بود و در پیروی از پیشوای خود علی،بارها و بارها در مقابل نیروی های زورگوی امنیتی،نظامی و انتظامی منطقه ایستادگی کرد و به همین دلیل،منطقه ی خرامه جایی برای زیستن آرام و بی دغدغه ی او نبود.ضمن این که آرامش را از زورگویان منطقه ای سلب کرده بود و به همین دلیل اخیرا او را تبعید کرده بودند.
درویش در 4خرداد1379در میتینگی که به دعوت جبهه ی متحد دانشجویی در مقابل دانشگاه تهران برگزار شد،از خرامه به تهران آمد و در آن میتینگ سخنرانی کرد.به گونه ای که نیروهای امنیتی و نظامی،او را به شدت کتک زده و بازداشت کردند.علی کرم زاده تابستان سال 1379 را همراه با مهندس طبرزدی،کورش صحتی،حسن زارع زاده،محمود شوشتری،حمید علیزاه،سعید کاشیلو و ده ها تن از مبارزین در سلول های انفرادی209گذراند و پس از آزادی در کسوت یکی از اعضای فعال جبهه ی دموکراتیک ایران درآمد.
درویش در پی گیری مبارزات مسالمت آمیز به قدری جدی بود که بارها و بارها قاضی حداد،این گفته ی او را نقل می کرد که :کرم زاده می گوید به تهران آمده ام تا با کمک طبرزدی حق مردم را از حکومت بازستانم.
با کمال ناباوری و تاسف،دو روز پیش به ما خبر رسید که درویش را در باغ های منطقه ی «خرامه»دار زده اند و خانواده اش پس از دو روز بی خبری از او،با جسد بی جانش روبه رو شده است.
جا دارد اعلام کنیم که درویش همچون شادروانان پروانه و داریوش فروهر هیچ دشمن شخصی نداشت.دشمنان او فقط و فقط عوامل امنیتی،انتظامی و نظامی منطقه بوده اند.اگرچه درویش که یک خانواده ی 5 نفری را اداره می کرد،به شدت تنگدست بود و عوامل حکومت اجازه ی کار به او نمی دادند،ولی او قوی تر از این بود که در مقابل مشکلات اقتصادی از پا در بیاید و یا اگر می خواست در مقابل ظلم حکومت دست به خودکشی بزند،آنقدر ضعیف نبود که نوشته ای که بیانگر خواسته هایش باشد را از خود به جا نگذارد.
بنابراین،مدعی هستیم،مرگ درویش در آستانه ی قتل های زنجیره ای بیدار باشی به سران حکومت ،جامعه ی جهانی و آزادی خواهان ایران است.این حکومت نشان داده است،هرگاه از راه زندان،تبعید و شکنجه نتواند از گسترش جنبش دموکراسی خواهی جلوگیری کند،گروه های خود سر را برای حذف فیزیکی آزادی خواهان فعال می کند.این سیاست از حاشیه ی شهرها،زندان ها و جاهایی شروع می شود که جامعه را دچار شوک نسازد،اما اهداف از پیش تعیین شده تامین گردد.مرگ علی کرم زاده چند روز پس از مرگ رضا رجبی در زندان رجایی شهر،زنگ خطر را به صدا درآورده است.ایرانیان آزادی خواه به هوش!!! همچنین بر خود فرض می دانیم،مرگ این جوانمرد ازادی خواه را به خانواده ی محترم ان شادروان و دوستان مبارزش به ویژه اعضا و هواداران جبهه ی دموکراتیک ایران تسلیت بگوییم.
زنده باد آزادی-برقرار باد دموکراسی-گسسته باد زنجیر استبداد
جبهه ی دموکراتیک ایران(IDF) /ابان ماه/1387/خورشیدی
درویش به لحاظ اعتقادی با ایدئولوژی حاکم در ستیز بود و به لحاظ قریحه ی ذاتی،فردی شاعر و هنرمندی خوش صدا به حساب می آمد.در منطقه ی خرامه ی پارس،او را به جوانمردی و فتوت می شناختن و اتفاقا،از توانمندی جسمی بسیار خوبی برخوردار بود و در پیروی از پیشوای خود علی،بارها و بارها در مقابل نیروی های زورگوی امنیتی،نظامی و انتظامی منطقه ایستادگی کرد و به همین دلیل،منطقه ی خرامه جایی برای زیستن آرام و بی دغدغه ی او نبود.ضمن این که آرامش را از زورگویان منطقه ای سلب کرده بود و به همین دلیل اخیرا او را تبعید کرده بودند.
درویش در 4خرداد1379در میتینگی که به دعوت جبهه ی متحد دانشجویی در مقابل دانشگاه تهران برگزار شد،از خرامه به تهران آمد و در آن میتینگ سخنرانی کرد.به گونه ای که نیروهای امنیتی و نظامی،او را به شدت کتک زده و بازداشت کردند.علی کرم زاده تابستان سال 1379 را همراه با مهندس طبرزدی،کورش صحتی،حسن زارع زاده،محمود شوشتری،حمید علیزاه،سعید کاشیلو و ده ها تن از مبارزین در سلول های انفرادی209گذراند و پس از آزادی در کسوت یکی از اعضای فعال جبهه ی دموکراتیک ایران درآمد.
درویش در پی گیری مبارزات مسالمت آمیز به قدری جدی بود که بارها و بارها قاضی حداد،این گفته ی او را نقل می کرد که :کرم زاده می گوید به تهران آمده ام تا با کمک طبرزدی حق مردم را از حکومت بازستانم.
با کمال ناباوری و تاسف،دو روز پیش به ما خبر رسید که درویش را در باغ های منطقه ی «خرامه»دار زده اند و خانواده اش پس از دو روز بی خبری از او،با جسد بی جانش روبه رو شده است.
جا دارد اعلام کنیم که درویش همچون شادروانان پروانه و داریوش فروهر هیچ دشمن شخصی نداشت.دشمنان او فقط و فقط عوامل امنیتی،انتظامی و نظامی منطقه بوده اند.اگرچه درویش که یک خانواده ی 5 نفری را اداره می کرد،به شدت تنگدست بود و عوامل حکومت اجازه ی کار به او نمی دادند،ولی او قوی تر از این بود که در مقابل مشکلات اقتصادی از پا در بیاید و یا اگر می خواست در مقابل ظلم حکومت دست به خودکشی بزند،آنقدر ضعیف نبود که نوشته ای که بیانگر خواسته هایش باشد را از خود به جا نگذارد.
بنابراین،مدعی هستیم،مرگ درویش در آستانه ی قتل های زنجیره ای بیدار باشی به سران حکومت ،جامعه ی جهانی و آزادی خواهان ایران است.این حکومت نشان داده است،هرگاه از راه زندان،تبعید و شکنجه نتواند از گسترش جنبش دموکراسی خواهی جلوگیری کند،گروه های خود سر را برای حذف فیزیکی آزادی خواهان فعال می کند.این سیاست از حاشیه ی شهرها،زندان ها و جاهایی شروع می شود که جامعه را دچار شوک نسازد،اما اهداف از پیش تعیین شده تامین گردد.مرگ علی کرم زاده چند روز پس از مرگ رضا رجبی در زندان رجایی شهر،زنگ خطر را به صدا درآورده است.ایرانیان آزادی خواه به هوش!!! همچنین بر خود فرض می دانیم،مرگ این جوانمرد ازادی خواه را به خانواده ی محترم ان شادروان و دوستان مبارزش به ویژه اعضا و هواداران جبهه ی دموکراتیک ایران تسلیت بگوییم.
زنده باد آزادی-برقرار باد دموکراسی-گسسته باد زنجیر استبداد
جبهه ی دموکراتیک ایران(IDF) /ابان ماه/1387/خورشیدی
شمارش معکوس_ محمدمسعودسلامتی عضوشورای مرکزی جبهه ی دمکراتیک ایران
ازهنگامی که رهبرحکومت اسلامی خطاب به احمدی نژاد گفت که دولتش نه برای یک سال باقی مانده بلکه برای 5 سال برنامه ریزی کند. ناظران سیاسی چنین برداشت کردند که از منظر حکومت تکلیف انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری درایران معین شده وپرونده آن مختومه است. وآنگاه که کیهان شریعتمدار درپس پرده ی نسیان جایزه ای که به عنوان نشریه ی منتقد دولت به او داده اند، می نویسد : هرگروه ازاصولگرایان بخواهد فردی جز احمدی نژاد را به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری مطرح کند درزمین دشمن بازی کرده است. دیگرمی رفت تا سلسله قراین این تصویررا ترسیم نماید که اراده حکومتگران برنامزدی چه کسی قرارگرفته است.
اما به نظر می رسد ازمنظری دیگرواکاوی در برخی رخ دادها ومولفه های به ظاهر مستقل از این موضوع چشم انداز دیگری ازاین مساله فرا روی ناظران امرقراردهد. ماجرای کردان یکی ازاین حوادث است. پرواضح است که وزارت کشورنقش حساسی درکیفیت برگزاری انتخابات ریاست جمهوری ونیزثمره ی آن دارد. با چنین وصفی پرسشی که دراین بین مطرح است آنکه چگونه مجلسی که با توجه به پیشینه اش کمترموردی یافت شد که دربرابر خواست رییس قوه مجریه استقلال نظر ازخود بروز دهد، دراین مساله حیاتی توان مصاف را درخود یافته است. همان پارلمانی که به رغم زمزمه های ناهمساز اولیه با احمدی نژاد درمعرفی وزیر مورد نظر درروز رای اعتماد نه براساس شناخت ازسوابق و صلاحیت سیاسی وی دراین پست بلکه تنها به واسطه یک نقل قول مبنی برتایید رهبری رای داد. اکنون چگونه ممکن است دراندک مدتی این جسارت درآن حاصل شود که بی هیچ چراغ سبزی وی را استیضاح نماید. ضمن آنکه عدم حضوراحمدی نژاد درمجلس با هرعنوانی که طرح شده باشد نتیجه ای جزتضعیف وزیرمورد حمایت وی نداشت.
رخداد دیگرنشرگزارش وزیرمعزول کشور پورمحمدی به مجلس ورهبری پیرامون آمارهای غیرواقعی دولتی ها و همچنین اعلام اینکه حدود 15000 مدیردولتی پرونده تخلفاتی دارند. این نیز امتیاز منفی دیگر برای دولت است. به خاطربیاوریم که برکناری وزیرروحانی ازکابینه وقتی قطعیت یافت که گفته می شد وی گزارشی ازتخلفات انتخاباتی مجلس هشتم به رهبرحکومت داده است. همان انتخاباتی که شمارکرسی های نظامیان در مجلس برکرسی های روحانیان پیشی گرفت. پرسشی که دراینجا مطرح است آنکه وزیرمعزول که اینچنین خود را محرم مسوولین طرازاول حکومت می داند آیا ممکن است خود سرانه ودرحالی که کاندیدای مورد حمایت حکومت مشخص شده درجهت مخالف آن گام بردارد.
سرانجام موضوع دیگری که دراین راستا قابل توجه است مصوبه اخیر مجمع تشخیص مصلحت درخصوص بازگرداندن 18 شورای عالی و شروع به کار مجدد این شوراها پس از انحلال آنها به خواست احمدی نژاد می باشد. این درحالی است که دولت مایل است اقدام خود (انحلال سازمان مدیریت وبرنامه ریزی و ادغام شوراها) را به مثابه ی انقلاب اداری ودراعداد گزارش عملکرد مثبت خود اعلام کند. اقدامی که ازاولین گام با دورزدن شورای عالی اداری (به نحوی که اعضای آن مدعی شدند تا قبل از آغازجلسه تصمیم گیری انحلال سازمان مدیریت ازموضوع جلسه بی خبربودند) و نادیده گرفتن قانون مصوب مجلس مبنی براینکه ادغام یا انحلال وزارتخانه ها و دستگاه های مستقل دولتی می بایست با مجوزآن نهاد صورت پذیرد شکل گرفته و حتی دیوان عدالت اداری و سازمان بازرسی کل کشور نیز به رغم تاکید براینکه امورباید ازمجرای قانون صورت پذیرد درعمل نتوانستند هیچ اقدامی انجام دهند. نامه های پیاپی کارشناسان سازمان مدیریت و برنامه ریزی واظهارنظر متخصصین امرهیچیک خللی دراین روند ایجاد نکرد. پس اکنون چه اتفاق تازه ای رخ داده که این روند متوقف بلکه معکوس شده است.
دراینجا ابهامی که باقی می ماند آن است که تصریحاتی که درابتدای این نوشتارآمده چه مفهومی خواهد داشت. واقعیت آن است درکشوری که عدم شفافیت امورجنبه غالب آن است تا آنجا که اشخاصی که مصمم به کاندیداتوری خود هستند تا روزهای آخر می گویند که تصمیمی براین امرندارند.پس این خود شگفتی است که جریانی ولو حاکم بخواهد ازابتدا بطورقطع بگوید که کاندیدایش کدام است. مساله دیگرنیزبا قاعده بازی دومینو قابل تشخیص است که اگر نظامیان نتوانند کاندیدای خود را دربرابرروحانیان(هرکس که می خواهد باشد) پیروزمیدان معرفی کنند می بایست شاهد شمارش معکوس خروج خود ازعرصه قدرت باشند. میدانی که درابتدا تصورمی رفت دامنه ی نفوذ در آن پس ازتصرف دولت و پارلمان به قوه قضاییه و بالاترنیز تسری یابد.
اکنون پرسشی که درفرجام این مقال قابل طرح است اینکه کسانی که به جای تکیه بررای مردم با تمسک به استراتژی چند لایه قوه مجریه را دردست گرفتند آیا اکنون درمسیری نیستند که خود قربانی همان گونه استراتژی گردند؟
http://rozane1.blogspot.com/
ازهنگامی که رهبرحکومت اسلامی خطاب به احمدی نژاد گفت که دولتش نه برای یک سال باقی مانده بلکه برای 5 سال برنامه ریزی کند. ناظران سیاسی چنین برداشت کردند که از منظر حکومت تکلیف انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری درایران معین شده وپرونده آن مختومه است. وآنگاه که کیهان شریعتمدار درپس پرده ی نسیان جایزه ای که به عنوان نشریه ی منتقد دولت به او داده اند، می نویسد : هرگروه ازاصولگرایان بخواهد فردی جز احمدی نژاد را به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری مطرح کند درزمین دشمن بازی کرده است. دیگرمی رفت تا سلسله قراین این تصویررا ترسیم نماید که اراده حکومتگران برنامزدی چه کسی قرارگرفته است.
اما به نظر می رسد ازمنظری دیگرواکاوی در برخی رخ دادها ومولفه های به ظاهر مستقل از این موضوع چشم انداز دیگری ازاین مساله فرا روی ناظران امرقراردهد. ماجرای کردان یکی ازاین حوادث است. پرواضح است که وزارت کشورنقش حساسی درکیفیت برگزاری انتخابات ریاست جمهوری ونیزثمره ی آن دارد. با چنین وصفی پرسشی که دراین بین مطرح است آنکه چگونه مجلسی که با توجه به پیشینه اش کمترموردی یافت شد که دربرابر خواست رییس قوه مجریه استقلال نظر ازخود بروز دهد، دراین مساله حیاتی توان مصاف را درخود یافته است. همان پارلمانی که به رغم زمزمه های ناهمساز اولیه با احمدی نژاد درمعرفی وزیر مورد نظر درروز رای اعتماد نه براساس شناخت ازسوابق و صلاحیت سیاسی وی دراین پست بلکه تنها به واسطه یک نقل قول مبنی برتایید رهبری رای داد. اکنون چگونه ممکن است دراندک مدتی این جسارت درآن حاصل شود که بی هیچ چراغ سبزی وی را استیضاح نماید. ضمن آنکه عدم حضوراحمدی نژاد درمجلس با هرعنوانی که طرح شده باشد نتیجه ای جزتضعیف وزیرمورد حمایت وی نداشت.
رخداد دیگرنشرگزارش وزیرمعزول کشور پورمحمدی به مجلس ورهبری پیرامون آمارهای غیرواقعی دولتی ها و همچنین اعلام اینکه حدود 15000 مدیردولتی پرونده تخلفاتی دارند. این نیز امتیاز منفی دیگر برای دولت است. به خاطربیاوریم که برکناری وزیرروحانی ازکابینه وقتی قطعیت یافت که گفته می شد وی گزارشی ازتخلفات انتخاباتی مجلس هشتم به رهبرحکومت داده است. همان انتخاباتی که شمارکرسی های نظامیان در مجلس برکرسی های روحانیان پیشی گرفت. پرسشی که دراینجا مطرح است آنکه وزیرمعزول که اینچنین خود را محرم مسوولین طرازاول حکومت می داند آیا ممکن است خود سرانه ودرحالی که کاندیدای مورد حمایت حکومت مشخص شده درجهت مخالف آن گام بردارد.
سرانجام موضوع دیگری که دراین راستا قابل توجه است مصوبه اخیر مجمع تشخیص مصلحت درخصوص بازگرداندن 18 شورای عالی و شروع به کار مجدد این شوراها پس از انحلال آنها به خواست احمدی نژاد می باشد. این درحالی است که دولت مایل است اقدام خود (انحلال سازمان مدیریت وبرنامه ریزی و ادغام شوراها) را به مثابه ی انقلاب اداری ودراعداد گزارش عملکرد مثبت خود اعلام کند. اقدامی که ازاولین گام با دورزدن شورای عالی اداری (به نحوی که اعضای آن مدعی شدند تا قبل از آغازجلسه تصمیم گیری انحلال سازمان مدیریت ازموضوع جلسه بی خبربودند) و نادیده گرفتن قانون مصوب مجلس مبنی براینکه ادغام یا انحلال وزارتخانه ها و دستگاه های مستقل دولتی می بایست با مجوزآن نهاد صورت پذیرد شکل گرفته و حتی دیوان عدالت اداری و سازمان بازرسی کل کشور نیز به رغم تاکید براینکه امورباید ازمجرای قانون صورت پذیرد درعمل نتوانستند هیچ اقدامی انجام دهند. نامه های پیاپی کارشناسان سازمان مدیریت و برنامه ریزی واظهارنظر متخصصین امرهیچیک خللی دراین روند ایجاد نکرد. پس اکنون چه اتفاق تازه ای رخ داده که این روند متوقف بلکه معکوس شده است.
دراینجا ابهامی که باقی می ماند آن است که تصریحاتی که درابتدای این نوشتارآمده چه مفهومی خواهد داشت. واقعیت آن است درکشوری که عدم شفافیت امورجنبه غالب آن است تا آنجا که اشخاصی که مصمم به کاندیداتوری خود هستند تا روزهای آخر می گویند که تصمیمی براین امرندارند.پس این خود شگفتی است که جریانی ولو حاکم بخواهد ازابتدا بطورقطع بگوید که کاندیدایش کدام است. مساله دیگرنیزبا قاعده بازی دومینو قابل تشخیص است که اگر نظامیان نتوانند کاندیدای خود را دربرابرروحانیان(هرکس که می خواهد باشد) پیروزمیدان معرفی کنند می بایست شاهد شمارش معکوس خروج خود ازعرصه قدرت باشند. میدانی که درابتدا تصورمی رفت دامنه ی نفوذ در آن پس ازتصرف دولت و پارلمان به قوه قضاییه و بالاترنیز تسری یابد.
اکنون پرسشی که درفرجام این مقال قابل طرح است اینکه کسانی که به جای تکیه بررای مردم با تمسک به استراتژی چند لایه قوه مجریه را دردست گرفتند آیا اکنون درمسیری نیستند که خود قربانی همان گونه استراتژی گردند؟
http://rozane1.blogspot.com/
انتقال روزنامه نگار زنداني به سلول انفرادي
محمد حسن فلاحيه زاده، مدير مسئول روزنامه توقيف شده اقلام الطلبه و خبرنگار اخراجي تلويزيون العالم جمهوري اسلامي که با راديو و روزنامه هاي برون مرزي از جمله المستقبل لبنان و راديو دبي نيز همکاري داشته است به دليل امتناع از شرکت در برنامه اجباري صبحگاه زندانيان سياسي ساعاتي پيش به سلولهاي انفرادي بند 240 زندان اوين منتقل گرديد.مسئول بند مذکور فردي به نام بزرگ نيا است که پس از روي کار آمدن ، اقدامات توهين آميزي نسبت به زندانيان عقيدتي در بند مذکور جاري نموده است ، اقداماتي همچون اجبار به استفاده از دمپائي بر خلاف ساير زندانيان عادي ، محدوديت تماسهاي تلفني و ملاقات ، جمع آوري تمامي پرده هاي اتاق زندانيان سياسي . اقدام به برگزاري مراسم اجباري صبحگاه در هواي بسيار سرد و آزار و اذيت زندانيان عقيدتي بهمراه تبعيد دهها زنداني سياسي به نقاط دورافتاده کشور و همچنين زندان رجايي شهر از جمله عملکردهاي غيرقانوني وي مي باشد.نامبرده با تقسيم بندي 5 اتاق بند مذکور بين زندانيان بزهکار و زندانيان عقيدتي عملاً به عمر آخرين نشانه هاي تفکيک جرايم در زندانهاي ايران پايان داده است.
یورش وحشیانه زندانبانان به زندانیان سیاسی بند 350
بنابه گزراشات رسیده از بند 350 زندان اوین، روز چهارشنبه 15 آبان ماه بزرگ نیا رئیس این بندهمراه با تعدادی از پاسداربندها به سلولهای زندانیان سیاسی یورش بردند و زندانیان را مورداهانت وبد رفتاری قرار دادند.
روز چهار شنبه 15 آبان ماه زندانبانان به سلولهای زندانیان سیاسی یورش بردند این یورش وحشیانه که از ساعت 10 صبح آغاز شد و تا ساعت 12:00 ادامه داشت ، زندانبانان ،زندانیان سیاسی را مورد اهانت و تهدید و بدرفتاری قرار دادند، و حداقل امکانات موجود در سلولها زندانیان سیاسی که توسط خانواده هایشان و یا از فروشگاه زندان با هزینه های زیاد تهیه کرده بودند مورد تخریب و باقیمانده را با خود بردند. زندانبانان همچنین چراغهای این بند را جمع آوری کردند و با خود بردند
بزرگ نیا رئیس بند 350 همراه با تعداد زیادی از پاسدربندهاو زندانیان عادی و خطرناک در این یورش شرکت داشتند . اسامی بعضی از پاسدار بنده که به زندانیان سیاسی یورش بردند عبارتند از حسین اسدی و فرزاد می باشند .
بزرگ نیا پس از برگزاری مراسم گرامیداشت زنده یاد عبدالرضا رجبی بر اقدامات سکوبگرانه خود شدت بخشیده . این فرد روزانه زندانیان سیاسی را از ساعت 06:00 تا 09:00 صبح مجبور به خروج از سلولهای خود می کند و در سوز وسرمای زیاد در محوطه زندان نگه می دارد.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران ،یورش وحشیانه به زندانیان سیاسی را محکوم می کند و از سازمانهای حقوق بشری خواستار اقدامات فوری برای پایان دادن به یورشهای وحشیانه زندانبان نسبت به زندانیان در بند و اسیر در ایران است.
آبان 1387 برابر با 6 نوامبر 2008
بنابه گزراشات رسیده از بند 350 زندان اوین، روز چهارشنبه 15 آبان ماه بزرگ نیا رئیس این بندهمراه با تعدادی از پاسداربندها به سلولهای زندانیان سیاسی یورش بردند و زندانیان را مورداهانت وبد رفتاری قرار دادند.
روز چهار شنبه 15 آبان ماه زندانبانان به سلولهای زندانیان سیاسی یورش بردند این یورش وحشیانه که از ساعت 10 صبح آغاز شد و تا ساعت 12:00 ادامه داشت ، زندانبانان ،زندانیان سیاسی را مورد اهانت و تهدید و بدرفتاری قرار دادند، و حداقل امکانات موجود در سلولها زندانیان سیاسی که توسط خانواده هایشان و یا از فروشگاه زندان با هزینه های زیاد تهیه کرده بودند مورد تخریب و باقیمانده را با خود بردند. زندانبانان همچنین چراغهای این بند را جمع آوری کردند و با خود بردند
بزرگ نیا رئیس بند 350 همراه با تعداد زیادی از پاسدربندهاو زندانیان عادی و خطرناک در این یورش شرکت داشتند . اسامی بعضی از پاسدار بنده که به زندانیان سیاسی یورش بردند عبارتند از حسین اسدی و فرزاد می باشند .
بزرگ نیا پس از برگزاری مراسم گرامیداشت زنده یاد عبدالرضا رجبی بر اقدامات سکوبگرانه خود شدت بخشیده . این فرد روزانه زندانیان سیاسی را از ساعت 06:00 تا 09:00 صبح مجبور به خروج از سلولهای خود می کند و در سوز وسرمای زیاد در محوطه زندان نگه می دارد.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران ،یورش وحشیانه به زندانیان سیاسی را محکوم می کند و از سازمانهای حقوق بشری خواستار اقدامات فوری برای پایان دادن به یورشهای وحشیانه زندانبان نسبت به زندانیان در بند و اسیر در ایران است.
آبان 1387 برابر با 6 نوامبر 2008
دادگاه انقلاب سنندج حکم یاسر گلی، دانشجوی کرد دانشگاه آزاد اسلامی واحد سنندج را صادر کرد. به موجب این حکم یاسر گلی به اتهام اقدام علیه امنیت ملی و ارتباط با یکی از احزاب کردی به 10 سال حبس در زندان شهر بافت محکوم شده است.
یاسر گلی، دانشجوی کارشناسی عمران دانشگاه آزاد سنندج، اولین دبیر اتحادیه دمکراتیک دانشجویان کرد دانشگاه های ایران، سردبیر نشریه ی دانشجویی کردی-فارسی دانشگاه آزاد سنندج و یکی از فعالین دانشجویی کرد بود.
گفتنی است هم اینک 17 دانشجوی کرد در زندانهای جمهوری اسلامی ایران قرار دارند که در میان آنها حبیب الله لطیفی به اعدام محکوم شده است
یاسر گلی، دانشجوی کارشناسی عمران دانشگاه آزاد سنندج، اولین دبیر اتحادیه دمکراتیک دانشجویان کرد دانشگاه های ایران، سردبیر نشریه ی دانشجویی کردی-فارسی دانشگاه آزاد سنندج و یکی از فعالین دانشجویی کرد بود.
گفتنی است هم اینک 17 دانشجوی کرد در زندانهای جمهوری اسلامی ایران قرار دارند که در میان آنها حبیب الله لطیفی به اعدام محکوم شده است
No comments:
Post a Comment