Sunday, February 1, 2009

فراتر از قدرت/سخن هفته ی پیام دانشجو

منظور ما از قدرت در این مقاله به نظم مستقر معطوف است. اعم از این که این نظم در مقیاس جهانی در نظر گرفته شود یا منطقه ای و یانظم در چارچوب یک کشور. پرسش مقدر این است که ایا قدرت مستقر به خودی خود توانایی این را دارد تا دوام خود را نیز تضمین کند؟ اگر پاسخ این پرسش منطقی مثبت باشد این معنا را دیکته خواهد کرد که گویا نظم به خودی خود ،دوام و پایداری را نیز به دنبال خواهد داشت. در صورتی که این گزاره با واقعیت انطباق ندارد. برای مثال می توانیم از نظم در ساختار موجودات زنده نام ببریم. این نظم که از خاصیت ارگانیک و خود ترمیم گر ،نیز برخوردار است،ویژگی دوام و پایداری را ندارد چه رسد به نظم مکانیکی یا اعتباری و اراده گرایانه.نظم های اجتماعی نوعا از ویژگی اعتباری برخوردار هستند. نه از نوع ارگانیک اند و نه مکانیکی و سخت افزاری. بلکه نظم اجتماعی حاصل عوامل گوناگون انسانی است که در یک فرایند خاص و تحت شرایط معینی شکل گرفته است. پایه ی نظم اجتماعی،قانون و قرار داد است. به همین دلیل از چنین نظمی به نظم اعتباری یا قرار دادی یاد کردیم. با روشن شدن تعریف ما از نظم اجتماعی ،کاملا روشن است که چنین نظام هایی به شدت اسیب پذیر و فروریختنی خواهد بود. یا به بیان دیگر این نظم های مستقر که به مثابه ی قدرت حاکم عمل می کنند،هیچ گاه خود ترمیم گر نیستند. نه تنها از ویژگی لزوما پایدار ماندن و مقتدر بودن برخوردار نیستند،بلکه به شدت خدشه پذیر نیز می باشند. مگر این که با دخالت دادن عوامل پایدار ساز،بتوان بر دوام و کارامدی ان ها افزود. نظم نوین جهانی را در نظر بگیرید که قرار بود مو لای درزش نرود و همه چیز طبق قاعده ای پیش برود که ۸ کشور صنعتی دنیا و در راس ان ها امریکا تعیین می کند. ولی حداقل در منطقه ی خاورمیانه،جمهوری اسلامی،القاعده،طالبان،حماس و حزب اله به شدت ان را به چالش کشیده اند. این واقعیت بیانگر این است که نظم مستقر همواره پایدار و خدشه نا پذیر نیست. یا جنگی که در گرجستان اتفاق افتاد و می رفت تا بار دیگر نظم جهانی را بر هم بزند و ای بسا جنگ سرد دیگری را دامن بزند که موقتا مهار شد. نمونه ی دیگر از ناپایداری نظم های اجتماعی مطابق انچه برای ان در نظر گرفته شده است، برهم خوردن قاعده ی بازار های جهانی و نظم حاصل از سیاست بازار است. تا کنون چنین گفته می شد که نظم حاصل از عرضه و تقاضا به دلیل ماهیت ازاد ان که به وضع طبیعی مرجوع است،پایدار ترین نظام اقتصادی است که بشر تا کنون تجربه کرده و این نظام لیبرالی به راحتی می تواند پایه ی یک نظام سیاسی-اجتماعی-حقوقی قرار بگیرد . در واقع دموکراسی پایدار به نظام ازاد اقتصادی مشروط شد. اما لرزش پایه های این نوع از نظم سرمایه داری و ازاد تا حدود زیادی اندیشمندان علوم اجتماعی را در خود فرو برد که ایا تا کنون اشتباه کرده بودند؟ و این پرسش منطقی سر براورد که چه عواملی می تواند قدرت مستقر ناشی از بازار ازاد مالی و تجاری را مورد خطر قرار بدهد؟ پرسش عمیق تر این است که چه عوامل درونی موجبات به هم ریختگی نظام ازاد مالی و تجاری جهانی را فراهم اورد؟ اگر نظام های بسته ای مثل بلوک شرق به دلیل ضعف های مفرط تئوریک و پراتیک ،از درون پاشیده شد،این چه عامل درونی است که بزرگترین نظام های مالی دنیا را با خطر مواجه کرده است؟ در هر صورت قصد این مقاله ریشه یابی این گونه ناسازگاری ها یا سازگاری های بدخیم درونی در نظام سرمایه داری نیست،سخن بر این است که هیچ قدرت مستقر حتا ازاد ترین و مقتدر ترین ان نمی تواند اینده ی خودش را با اتکا به عوامل درون زا و اقتدار ساز، تضمین شده فرض کند. منطق ناپایداری قدرت های مستقر به هر دلیل را به کشور خود ارجاع دهیم. نظم حاکم بر کشور ما یک نظم ولایت فقیه ی است که از شدت مراقبت های امنیتی و سرکوب های دایم به یک نظم به ظاهر پولادین و تا حدودی مکانیکی تبدیل شده است. هزینه ی این نظم مستقر به اندازه ای افزایش یافته است که بانیان خود، در ان مانده اند. در واقع مرتب می بایست نفت را بفروشند تا هزینه های این نظم مکانیکی و به شدت بزرگ و پرهزینه را بپردازند.ولی ایا این هزینه،به خودی خود تداوم و استحکام نظام ولایی را تضمین می کند؟ پاسخ منفی است. برای این که اولا هیچ نظمی پایدار نیست و ثانیا رفتار اجتماعی مردم ایران و برخورد های حکومت گران به خوبی نمایان گر این است که مردم ایران برخلاف خواست قدرت حاکم،به شدت او را به چالش کشیده است. مردم ایران پس از ۳۰ سال حکومت دینی در ایران راه مبارزه با این نظم به ظاهر پولادین را دریافته و با برخوردی نرم و مسالمت جویانه حکومت را به چالش واداشته اند . مبارزات مدنی و سیاسی مردم ایران به نقطه ای غیر قابل برگشت رسیده است. می توان از این توان مردمی به فراتر از قدرت تعبیر کرد. اتفاقا مردم ایران انگیزه های مبارزاتی را از درون همین نظم مستقر به دست می اورند. ان ها یاد گرفته اند که رژ یم دینی بیش از هر نظم سیاسی در پی انحصار و تحدید و جزم اندیشی است. از همین رهیافت به سوی مبارزه با هرنوع نگرش ایدولوژیک و ایینی برخاسته اند. این نظم مستقر ،خود افت خود را فراهم اورده و گستردگی مبارزات مدنی،اجتماعی و سیاسی به حدی است که نظام، امکان سرکوب ان را ندارد. مبارزات نرم و مدنی مردم ایران برای تغییر یک نظم دینی و جزم گرا می رود تا یک بار دیگر نشان بدهد که قدرت به خودی خود پایدار نیست و عوامل نگهدارنده می بایست منطقی،عینی و تجدید شونده باشند. در واقع نظم حاکم می بایست از درجه ای از تلورانس و اصلاح پذیری برخوردار باشد که امکان بازسازی و حفظ ان وجود داشته باشد. اما در نظم های متصلب مثل حکومت دینی ولایت فقیه چنین شرایطی وجود ندارد و تصلب ان موجب ویرانی اش شده است. در ایران امروز شاهد رهیافتی جدید از عوامل اجتماعی هستیم که اگر چه توسط قدرت حاکم به شدت کنترل و سرکوب می شوند اما به مثابه ی فراتر از قدرت عمل می کنند.

No comments: