Friday, February 8, 2008

خون باید گریست

چگونه ساکت نشسته ایم ودر هیاهوی تبلیغات رژیم اسلامی سردرگم چون انسانهای مسخ شده فقط نظاره گر هستیم که چگونه یکان یکان جوانان وطن را به مسلخ میبرند
بار دیگر به آن زمستانی رسیدیم که اخوان ثالث از سرمای ناجوانمردانه اش سخت ناليده بود و شفيعی کدکنی در گفتگوی "گون و نسيم" از یخبندانش خون گريسته بود

«به کجا، چنين شتابان؟

گون از نسيم پرسيد

دل من گرفته زينجا، هوس سفر نداری، ز غبار اين بيابان؟

همه آرزويم اما، چه کنم که بسته پايم

به کجا چنين شتابان؟

به هر آن کجا که باشد به جز اين سرا، سرايم

سفرت به خير اما

تو و دوستی خدارا

چون از اين کوير وحشت به سلامتی گذشتي

به شکوفه ها، به باران برسان سلام ما را»

No comments: